
پارت اول دو مرتبه انجام شده؟ واقعن انگیزه ای واسه ادامه دادن ندارم ولی حمایت کنین خواهشاً 😐🤝
پسری که میتونست با نگاه کردن به مردمک چشمت؛ قلبت رو ذوب کنه.. پسری که فقرش رو مخفی میکرد.. هر چند ثروتمند نبود از در وارد بار شد نگاهی به ساعتش انداخت و با قدم هاش دل دختر ها رو به لرزه در میاورد قدم هایی مملو از خشم... خشم از دست دادن برادرش خشم انتقام.. خشم انتخاب..
تهیونگ به پسری که دستش رو روی پیشخوان گذاشته بود و با گارسون صحبت میکرد؛ نگاهی انداخت ب لطف هوش فوق العادش اون پسر رو میشناخت اره اون رو میشناخت اسمش رو به یاد اورد پارک جیمین... راحیه عطرش.. همه ی اینا اون رو یاد خاطراتی مینداخت خاطراتی که دوست نداشت دوباره توی ذهنش پدیدار بشن. از اون زمان به بعد.. از همه جا طرد شده بود... از عشقش از خانوادش.. از کارش هیچ کس اون رو نمیخواست شاید سرنوشتش با کنار گذاشته شدن گره خورده
به سمتش رفت و رو به گارسون با لحنی جدی گفت : دو تا ویسکی لطفا جیمین نگاه نافذی بهش انداخت نیشخندی زد و گفت : مثل ادمایی میمونی که با دوست دخترشون کات کردن تهیونگ به چشمای جیمین نگاه کرد فهمید اون چشم ها هنوز نشناختنش و خیالش راحت شد تهیونگ : دوست دختر ندارم که بخوام کات کنم جیمین: اما تو خیلی خوشتیپی.. چطوری تا الان قرار نذاشتی با کسی؟ تهیونگ لبخندی زد و مستقیم به چشمای جیمین نگاه کرد: چون به دخترا گر.ای.ش ندارم جیمین: تا حالا انجامش دادی؟ تهیونگ که متوجه منظورش شده بود با کمی مکث جواب داد...
اره.. برای تفریح جیمین:میخوای با هم انجامش بدیم؟ گارسون به سمتشون اومد : اقایون ویسکی امادست کجا میشینید تا براتون بزارم؟ جیمین حرکت عجیبی زد.. صندلیو عقب کشید تا تهیونگ بتونه بشینه تهیونگ باورش نمیشد.. تونسته بود قلب پسری که تا چند سال پیش خالی از احساس بود رو مثلا به دست بیاره
ازش تشکر کرد.. به نوشیدن ادامه دادن +پارک جیمین من میتونم شمارتو داشته باشم ؟ -ولی تو اسم منو از کجا میدونی؟ +مهم نیست بعدا میفهمی تهیونگ این جمله رو گفت و گوشیشو به دست جیمین داد +شمارتو بنویس جیمین نمیدونست چی کار کنه هم از اون پسر خوشش اومده بود.. هم ازش میترسید.. حسی درونش میگفت که قلبش با این پسر رابطه ای عمیق داشته... شایدم همه چیو میدونست فقط نیاز بود بهش یاد اوری بشه...
جونگکوک در اتاق تهیونگ به کارش رسیدگی میکرد افکاری اشفته داشت دوست نداشت بمیره و از طرفی نگران برادرش بود.. اون خودشو توی خطر انداخته بود فقط به خاطر جئون اون لحظه هر کاری لازم بود انجام میداد تا پارک چه هیونگ از بین بره مطمین بود هدف برادرش هم همینه و اما خانوادش...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بودادامه بده
مرسی لاولی 🥺💜
عالیه💕
Thanks
💕
عالی بود ادامه بده♥️
مرسیی اگه حمایت کنین ادامه میدم🥺💜
باشه حتما تو تستام از داستانت اسم میبرم♥️
وای مرسییی لاولی 🥺💜💜
♥️♥️♥️