میراکلس قلب سفید ۷

(بچها خیلی گیج میشم واسه همین دیگه از استیکر استفاده نمیکنم) مرینت:صبح پاشدم دیدم ۱۰ دقیقه دیگه دانشگاه شروع میشه سریعع یه تیپ ساده زدم (عکس این اسلاید)بدون صبحونه با سر رفتم تو ماشین(واقعا با سر خودشو انداخت تو ماشین)گازشو دادم اخرشم دیر کردم واسه همین ۵ دقیقه بیشتر موندم سر کلاس تایم استراحت شد ادرین جلوم ظاهر شد ادرین:چیشد دیر کردی؟؟چیشد تیپ ساده زدی؟ مرینت:فوضولیش به تو نیومده ادرین:بگو دیگه مرینت:به اتاقم هنوز عادت نکردم گوشیمم خاموش بود زنگ نخورد خواب موندم حوصله نداشتم دو ساعت تیپ بزنم ادرین:اومم اها...میگم امشب واسه هالووین میایم خونه شما مرینت:چییییی مگه امشب هالووینهههههههه ادرین:اره مرینت:خدایا چرا امروز اصلا وقت ندارم ادرین:مگه چیشده مرینت:خوب قرار بوده امروز دو ساعت زودتر پاشم بیام دانشگاه از اون ور دو ساعت زودتر برم خونه خواهر برادرام رو ببینم اصلا یادم نبود هالووینه ادرین:خوببب میتونی به مامان بابات بگی دیر میای خونه خواهر برادراتم خلق و خو میگیرن و بعد میری مرینت:ااا عجب فکری ادرین:کلویی و لایلا اینجا چی میخواننن مرینت:ادرین ادرین:بله مرینت:میخوام حرص اون دوتارو درارم وانمود کن من د.و.س.ت د.خ.ت.ر.ت.م ادرین:باشه ولی تا کی مرینت:تا وقتی که واقعا د.و.س.ت د.خ.ت.ر.ت شم ادرین:😳😳 مرینت:قبول؟ ادرین:قبول کلویی:ادرینننننننن ادرین:چک تو صورت کلویی مرینت:میره جفت ادرین وای میسه (ناظر عدم نزن تلوخدا) کلویی:در حال جوش اوردن مرینت:زنگ خورد و رفتیم سر کلاس اقای پرستین خداروشکر با کلویی و لایلا تو هیچ کلاسی نیستم پرستین:بچها یه دانشجو جدید داریم هانگ.هانگ بیا داخل هانگ:سلام من هانگ هستم(با لهجه مثل خارجی ها که میخوان فارسی حرف بزنن)از چین اومدم زبان خوب نهرف(نهرف؟؟)

هانگ:خواستم برم بشینم سر جام که یه دختر خیلی جذاب دیدم خیلی خوشگل بوددد ولی جفت یه پسری نشسته بود(رقیب ع.ش.ق.ی اوردم😈) مرینت:کلاسا تموم با ادرین خدافظی کزدم خواستم سوار ماشینم شم کامیلا پرو جلوم سبز شد(کامیلا دختر خانم الکسا اگه یادتون باشه خیلیی پروعه و بیشتر تقلید کار که همه تو فامیل دارید) کامیلا:مارینت مرینت:من مرینتم نه مارینت کامیلا:حالا هرچی مرینت:چه م.ر.گ.ت.ه(منحرف نشید) کامیلا:میخواستم بگم به هانگ چشم ندوز هانگ مال منههههههه مرینت:برو بابا کی هانگ زشت تورو خواست (سوار ماشینش شد گاز داد) کامیلا:پ.ر.و(my :مرینت اینه نیست کامیلا:واقعا که my :هانگ ماله خودته کامیلا :مرسییی my : ولی بهت خ.ی.ا.ن.ت میکنه و سر سنگ ق.ب.ر.ت قر میده کامیلا:نهههه همتون: ارهههه) مرینت:تو راه خونه بودم که الیا زنگ زد(مرینت+الیا_) _الو +بله _اصن متوجه ما نشدی؟ +ببخشید امروز خیلی درگیر بودم _اها اوکی +امشب واسه هالووین بیاید خونه ما به دخترا هم بگو بیان شلوغ پلوغ شه _چشم مری +به من نگو مری بای تق تام:کجا بودی مرینت:ببخشید دیر پاشدم نتونستم زود بیام سابین:عیبی نداره اوناهم ۳ ساعت دیگه میرسن مرینت:ا.س.ک.ل.م کردین دوباره؟ تام:اره سابین:بیا یه چیزی بخور هیچی نخوردی صبح مرینت:باشه لباسام عوض کنم میام

مرینت:یه لباس راحت پوشیدم(عکس این اسلاید)رفتم یه چیزی بخورم میز پررررر بود (میز:🍞🥐🥜🥖🫓🥨🥯🥞🧇🍖🍗🥩🥓🍔🍟🍕🌭🥪🌮🌯🫔🥙🧆🥚🍳🥘🍲🫕🥣🥗🍿🧈🧂🥫🍱🍘🍙🍚🍛🍜🍝🍣🍤🍥🥮🍡🥟🥠🥡🦪🍦🍧🍨🍩🍪🎂🍰🧁🥧🍫🍮🍯🥛🍼☕🫖🍺🍻🍷) مرینت:مامان سابین:بله مرینت:شیشه شیر و قوری واسه چیمه؟ سابین:عههه ببخشید مرینت:نشستم کلیییی خوردم خیلی گشنم بود (اونایی که خورد:🥐🥞🧇🥨🥘🌯🌮🍛🥗🍱🍕🍟🥓🥙🍲🍙🍘🍚🍜🍣🍛🦪🍺🥠🥡🍰🍦🫓🥟🍮☕چطور جا داشتی خواهرم) دینگ دینگ🚪 مرینت با دهن پر:اومدننننننن رزیتا:مرینتتت چقد بزرگ شدییییی مرینت با دهن پر:بنیاین الکس:چی مرینت در حالی که قورت میده:یعنی مرسی ایسی:خواهرم یکمم واسه ما میزاشتی سابین : الان میزو پر میکنم (میز:🍇🍈🍉🍊🍋🍌🍍🥭🍎🍏🍐🍑🍒🍓🫐🥝🍅🫒🥥🥑🍆🥔🥕🌽🌶🫑🥒🥬🥦🧄🧅🍄🥜🌰🍞🥐🥖🫓🥨🥯🥞🧇🧀🍖🍗🥩🥓🍔🍟🍕🌭🥪🌮🌯🫔🥙🧆🥚🍳🥘🍲🥗🍿🧈🧂🥫🍱🍘🍙🍚🍛🍜🍝🍠🍢🍣🍤🍥🥮🍡🥟🥠🥡🦀🦞🦐🦑🦪🍦🍧🍨🍩🍪🎂🍰🧁🥧🍫🍬🍭🍮🥛☕🫖🍵🍶🍾🍷🍸🍹🍺🍻🥂🥃🥤🧋🧃) تیمی:رب گوجه؟ولش من دوست دارم (رزیتا:🥪🍜🥗🍲رژیمه بچم اسکای:🦀🦞🦐🦑🦪🍚🍚🍚🍚مرینت:یه تشتی خورد که نشونتون دادم الیس:🥘🍣🍤🍺🍔🍟🍚🥡تیمی:🍛🍱🧆🍺🍤🥟ایسی:🥣🥚🍙🍲🍘🥚🍘🥠🍤🥘🍮🧁🍾🍵🥤🍧🍨🍮🧇🥩🥪🥩🍞🍓🫒🥔🍆🍓🍏🍓🍒🍓:/) (خوب الان عصره بچها باهم اشنا شدن خریدا هالووین انجام دادن و دارن سالن رو تزیین میکنن

ظاهرشون

مرینت:همه اومدن دوستای دانشگاهم(بجز کامیلا و هانگ)دوستام دوستای مامانم دوستای بابام فامیلامون و هرکی میشناسیم اومد.من شبیه میویس لباس پوشیدم ادرین شبیه پسر مو نارنجیه(نمد اسمش چی بود همون ش.و.ه.ر میویس)مامانم و بابام و بابای ادرین لباسشون نارنجی و مشکی روش یه کدو پرنسس دونت کرایییی اوهههههه(دارم اهنگ گوش میدم😹)رزیتا اون دختره تو هری پاتر دونت کرای اوههههه(رد دادم)اسکای هم هری پاتر(پاترهد نیستم)الیس جادوگر تیمی جا جانااااااااا(😐😐😐)جادوگر آیسی روح شده بود الیا کدو جولیکا ایم ا مافیا ا مافیا یا یا دو لایف مافیا://خودتون فرض کنید اصن اه ادرین:هی تیمی تیمی:بله ادرین:تو چرا دنیس نشدی😹😹😹😹 همه:😹😹😹😹😹😹😹😹😹 تیمی :چرا واسه کوچولو بودنم مسخرم میکنید😑😑😑😑😑😑 مرینت:ادرین ادرین:بله مرینت:چککککککککککک ادرین:چتههههه مرینت:هیچی میخواستم صورتت به چ.و.خ بره ادرین : واقعا که مرینت:چرا نمیری اهنگ‌بزاری؟ ادرین:چرا من مرینت:خو خنگه تو دیجی ای ادرین:اها ها هاو یو لایک دتتتتتتتتتتتتت(اهنگه خو) مرینت:اهنگو پلی کرد کلی قر کمر دادیم اوری باری سی نوووووووووو‌(😐😐)

(۱ هفته بعد) مرینت:از دانشگاه برگشتم چند روز ادرین نبود گوشیشم خاموش که بهم پیام داد شب بیا برج ایفل مشکوک میزد گرفتم خوابیدم تا شب اماده شدم چون مشکوک میزد یه تفنگ هم برداشتم محض احتیاط رفتم برج ایفل ادرین:اومدی مرینت:بگو ببینم چه خبره ادرین:مرینت من....من افسرده شدم ۵ ساله که ع.ا.ش.ق لیدی باگم ولی اون منو به چشم یه دوست میبینه مرینت:درست توهم همین بلا رو سر من اوردی ادرین:مرینت من واقعا ازت معذرت میخوام ولی مرینت:ولی به لیدی علاقه داری؟خب من......من.......ل......لی........لیباگ یعنی.......من لیدی باگم(تند گفت) ادرین:چ...چی مرینت:اره...من لیدی باگم ادرین:مرینت خودت میدونی که چقد..... مرینت:ولی من دوستت ندارم ادرین:چرا توکه دوسم داشتی مرینت:سرمو گرفتم بالا و داشتم اروم میرفتم که گفت دوسم داشتی زیرکی نگاش کردم و اروم گفتم"اون فقط یه دوسته" ادرین:برگشتم خونه واقعا افسرده بودم چرا من اون فقط یه دوسته رو میگفتم چرا چرا واقعا چرا الان چطور باید کسی که دوسش دارم رو راضی کنم کلمه اون فقط یه دوسته تو سرم میپیچید تا صبح نتونستم بخوابم مرینت:صبح پاشدم گوشیم زنگ خورد بابای ادرین بود(مرینت+گابریل_) _الو +الو سلام _سلام خانم دوپن چنگ . شنیدم پسرم بهت علاقه داره +شما از کجا _رفتم که بهش سر بزنم نشسته بود رو تخت هی میگفت مرینت فقط یه دوسته مرینت فقط یه دوسته کامل افسرده شده +وای خدا چیکار کردم _اگه اشتباهی کرده +اشتباهش کلمه مرینت فقط یه دوسته بوده...میام بهش سر میزنم بیداره؟ _اره +الان میام

مرینت:پاشدم لباسم رو عوض کردم و رفتم پیش ادرین حالا خوبه همسایه ایم مرینت:تق تق تق ادرین:حوصله ندارم پدر مرینت:ادرین منم مرینت ادرین:بیا تو مرینت:نشسته بود گوشه تخت اروم رفتم کنارش نشستم دستم رو شونش و دستشو با اون یکی دستم گرفتم خیلی گریه کرده بود مرینت:ادرین ببین من هنوزم دوستت دارم جمله اون فقط یه دوسته خیلی رو مخم بود وگرنه اگه تو دوسم داری..‌..من ده برابرش دوستت دارم ادرین:واقعا اینطوریه مرینت:البته که همینطوره . پاشو همون ادرین قبلی شو.بقلش کردم و پاشدم رفتم ادرین:داشتم بال در میاوردم سریع لباسام عوض کردم و رفتیم دانشگاه باز کامیلا پروعه جلو مرینت سبز شد هی میگفت به هانگ چظم ندوز به هانگ چشم ندوز انقد عصبی شدم رفتم جلو کاملیا هلش دادم عقب و بهش گفتم خوب گوش کن بوردگارد مرینت دوست پسر داره که اونم منم و کس دیگه ای رو دوست نداره پس گ.م.ش.و از جلو چشمام و سریع در رفت

مرینت:چند روز گذشت و افسردگی ادرین بهتر شده‌ بود و خانوادم از همه چی خبر داشتن و هفته دیگه تولدم بود ولی انتظار تولد ندارم به خواهر برادرام عادت کرده بودم و همه چیز عادی بود که یهو یه چیزی گفت بوووووووووم برج ایفل ترکید خیلی وقت بود کسی شرور نشده بود تیکی:عجببب مرینت:دقیقا.تیکی خال ها روشن رفتیم اونجا کت نوار هم اونجا بود شرور اسمش ........... بود(خودتون انتخاب کنید)قدرتش این بود که به هرکی اشعه پرت میکرد سنگدل میشد از لاکی چارمم استفاده کردم

(بلی ری*دم توش انگار زی زی گولو زامبی شده😐) لیدی باگ:یاا خدا انگار زی زی گولو زامبی شدههههههه(منم همینو گفتم😐) لیدی باگ:خلاصه از شرش خلاص شدیم و فلان و بهمان که کت نوار گفت.. صبر کن مرینت لیدی باگ:م...من من مرینت نیستم کت:آره لابد منم ادرین نیستم(به حالت عادی برگشت) لیدی:یح.بحبذبخ.بجببنبب.بمبتبنباهب چییییییییییییی(به حالت عادی برگشت) آدرین:ممنون فشاری که روم بود رو برداشتی(میره نزدیکش و دستشو میگیره الانم خورشید داره غروب میکنه ووووو چه شود) مرینت:آدرین نکنه که میخوای.... آدرین:😊آره(ناظر عزیز ۳ بار نیازمند اصلاح شد نمیتونم قسمت اصلی داستان رو پاک کنم لطفااااا عدم نزن گناه دارم)

مرینت:برگشتم خونه عرررر خدایا منو گاو کن که یهو رزیتا جلوم ظاحر شد رزیتا:مرینت خبر بد مرینت:چیشده رزیتا:من دارم ا.ز.د.و.ا.ج میکنم مرینت:واقعا؟؟؟تو این سن کم دارم خاله میشم؟؟؟؟؟خوب خبر بدی نیست که مبارک باشه رزیتا:خبر بد اینه که ا.ز.د.و.ا.ج.م روز تولد توعه مرینت:خوب اینکه عالیه واسم خاطره میشه😄 رزیتا:اها باش بیااا باید بریم بازار میخوام خرید کنم خاله مرینت مرینت:رزیتااااااااااا رزیتا:باشه پاشو بریم

مرینت:با رزیتا رفتیم بازار (تیپش)من کلی لباس و چیز میز خریدم هرچند داشتم مثلشون😐رزیتا هم یه لباس عروس انتخاب کرد خیلی بهش میومد😍خرید هامون رو کریدم خواستیم سوار ماشین شیم که..........