رویای من ( بی تی اس )

عکس بالا شمایید اسم : رزا سن : ۲۲ مادر : کره ای پدر : ایرانی قدت : ۱۷۰ یه برادر داری سن برادرت : ۲۶ اسم برادرت : سوهو قد برادرت : ۱۸۰ مسلط به زبان های : کره ای و انگلیسی و فرانسوی و عربی و ژاپنی و چینی رنگ مورد علاقت : سیاه و صورتی تو یه آرمی هستی و یه پلیس حرفه ای و ایران به دنیا اومدی ولی برای پلیس شدن به کره اومدی با برادرت سوهو ولی مادر و پدرت ایران هستن برادرت دکتر هستش

صبح از زبان تو ساعت ۸ پاشدم باید می رفتم سازمان لباس پوشیدم و رفتم نکته : تو و برادرت خیلی پولدار هستین و خونه هاتون جدا هستش ( عکس خونه ی تو 👆) رفتم سازمان پیش فرمانده بهم یه ماموریت داد باید از یه گروه کیپاپ محافظت می کردم پرسیدم : کدوم گروه با اسمی که آورد خشکم زد هیجان زده شدم باید از گروه مورد علاقم بی تی اس محافظت می کردم من بادیگارد اونا می شدم واییییییییییی خدا قلبم ولی به رئیس یه چشم گفتم رفتم کمپانی تا اونجا استخدام بشم رئیسم به پی دی نیم گفته بود که می خوام بیام پس

وقتی اسمم رو به بادیگارد های دم در کمپانی گفتم سریع منو راه دادن تا برم داخل رفتم سمت دفتر مدیر در زدم گفت : بفرمایید رفتم داخل و گفتم : سلام منو فرمانده پارک فرستاده که بادیگارد گروه بی تی اس بشم گفت : بله خبر دارم لطفا اینجا رو امضا کنید منم امضا کردم و گفتم : از کی کارمو شروع کنم گفت : اگه مشکلی نداری از امروز گفتم : نه من مشکلی ندارم ممنون بهم گفت که برم اتاق تمرین اعضا

از زبون اعضا کوک : وا جی هوپ هیونگ خسته شدم ۴ ساعته داریم تمرین می کنین جی هوپ : باشه یکم استراحت کن کوک : مرسی ☺ نامجون بچه ها پی دی نیم گفت یه بادیگارد جدید می خواد بیاد جیمین : مرد یا زن ؟ نامجون : نمی دونم 🤷 جی هوپ : خب استراحت بسه پاشید تمرین کنیم همه اعضا با هم : وای هوپ خسته شدیم جی هوپ : خیله خب برا امروز کافیه ولی وقتی رفتیم خوابگاه باید تمرین کنیم اعضا : باشه

از زبون رزا : در زدم رفتم تو گفتم : سلام من بادیگارد جدیدتون هستم امیدم اعضا دارن با تعجب بهم نگاه می کنن پرسیدم : چیزی شده جیمین: فکر نمی کردم بادیگارد مون دختر باشه گفتم : مشکلی هست اعضا همه باهم : نه مشکلی نیست فقط من یه سوال دارم من باید تو خونه خودم بمونم یا خوابگاه شما نامجون ؛ باید تو خوابگاه بمونین گفتم : اوکی خب سوال ندارین ؟ همه نشستیم و همه شروع کردن به سوال پرسیدن کوک : چند سالته من : ۲۲ جیمبن ؛ مجردی ؟ من : بله نامجون : هوشت چقدره ؟ گفتم : ۱۵۰ همشون کپ کردن کوک : چقدر ورزش می کنی ؟ گفتم : من رزمی و تر اندازی و کاراته و تکواندو رو خیلی خوب بلدم شوگا : بچه ها من خوابم میاد بریم خوابگاه با این حرفش خندم گرفت و خودمو کنترل کردمو نخندیدم

همه باهم گفتن : باشه بریم همه آماده شدن منم رفتم ون رو روشن کردم که راه بی افتیم تو راه هی سر به سر هم می ذاشتن داشتم رانندگی نی کردم که سوهو زنگ زد برداشتم من : شلام عشقم خوبی ؟ سوهو : سلام عزیزم خوبم مرسی تو خوبی ؟ گفتم : تو خوب باشی منم خوبم بعد یکم با هم حرف زدیم تا وقتی که رسیدیم خونه شوگا ؛ تخت من آماده باش که اومدم کوک : من برم به شیر موزام برسم جینم رفت غذا درست کنه منم از ته پرسیدم اتاق من کجاست ؟ تهیونگ : اونجا کنار اتاق کوکی گفتم من میرم از خونه خودم وسیله هامو بیارم رفتم خونه و وسیله هامو اوردم و رفتم چیدم تو اتاق قشنگ شده بود

از زبون کوکی رزا خیلی باحاله ولی تو ماشین به یکی گفت عشقم کی بود نمی دونم چرا ولی عصبی شدم که چرا داره بهش میگم عشقم ولی خودمو کنترل کردم رسیدیم خونه اتاق رزا پیش اتاق من بود جین غذا رو آماده کرده بود به من گفت که برم رزا برای غذا صدا کنم رفتم دم در اتاق در زدم و وارد شدم گفتم رزا بیا شما حاضره ( الان شبه اوکی ) رزا : باشه الان میام از زبون رزا : رفتم سر میز شام همه هی می گفتن و می خندیدن منم بهشون لبخند می زدم جی هوپ پرسید : رزا تو به چه زبون هایی بلدی حرف بزنی گفتم ؛ کره ای و ایرای و عربی و چینی و ژاپنی و فرانسوی و انگلیسی همه تو شک بودن که من چه جوری این همه زبون رو بلدم

بعد شام رفتم که بخوابم ولی خوابم و لباس خوابم رو پوشیدم ( عکس لباس رزا 👆👆) رفتم تو تخت یکم با موبایلم بازی کردم تا خوابم گرفت و خوابیدم صبح ساعت ۶ پاشدم و رفتم سالن ورزش تا ورزش کنم یه ۲ ساعت ورزش کردم بعد رفتم یکم دویدم که ساعت ۹ شد رفتم یه دوش کوچیک گرفتم و اومدم بیرون تو اشپز خونه تا صبحانه درس کنم پنکیک درست کردم کم کم پسرا بیدار شدن گفتم صبح بخیر همگی اعضا : صبح بخیر رزا همه رفتن لباس عوض کردن و اومدن تا صبحونه بخورن

بچه ها این اولین تستم بود لطفا کامت بزارین و اگه بد بود بگین 💜💜

بای 😘