10 اسلاید صحیح/غلط توسط: دختر ماه :) انتشار: 3 سال پیش 46 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
من کل کتاب اصلی رو که ترجمه شده براتون میزارم
پرده اول، صحنه سه
قطار سریع السیر هاگوارتز
آلبوس و رز در راهروی واگن قطار پیش میروند.
ساحرهی فروشنده
در حالی که چرخدستیاش را هل میدهد نزدیک میشود.
ساحرهی
فروشنده:
چیزی از چرخ دستی میخواین، عزیزانم؟ پیراشکی کدوتنبل؟
قورباغهی شکالتی؟ کیکی پاتیلی؟
رز: )متوجه نگاه حریصانهی آلبوس به قورباغههای شکالتی میشود(
آل. باید تمرکز کنیم.
آلبوس: روی چی تمرکز کنیم؟
رز: روی اینکه تصمیم بگیریم با کی دوست بشیم. میدونی که توی
اولین سفر با قطار هاگوارتز بود که مامان و بابای من، با پدرت
آشنا شدن.
آلبوس: یعنی االن باید تصمیم بگیریم که تا آخر عمرمون با کی دوست
بشیم؟ خیلی ترسناکه.
رز: اتفاقاً برعکس، هیجانانگیزه. من یه گرنجر-ویزلی هستم، تو هم
یه پاتری. همه دلشون میخواد با ما دوست بشن، هرکی رو بخوایم
میتونیم انتخاب کنیم.
آلبوس: خب چطور تصمیم بگیریم... به کدوم کوپه بریم...؟
رز: همهشون رو ارزیابی میکنیم و بعد تصمیم میگیریم.
آلبوس درِ یکی از کوپهها را باز میکند و داخل آن اسکورپیوس،
پسر موطالیی تنهایی را مییابد که جز او کس دیگری در کوپه
نیست. آلبوس لبخندی به او میزند. اسکورپیوس نیز در جواب
لبخندی میزند.
آلبوس: سالم. این کوپه...؟
اسکورپیوس: خالیه. فقط منم.
آلبوس: عالیه. پس اگه اشکالی نداره ما یه کم اینجا بشینیم؟
اسکورپیوس: اشکالی نداره. سالم.
آلبوس: من آلبوسم. آل. من... اسمم آلبوسه...
اسکورپیوس: سالم اسکورپیوس. منظورم اینه که من اسکورپیوسام. تو آلبوسی.
من اسکورپیوس. و حتماً تو هم...
چهرهی رز فوراً حالت دوستانهی خود را از دست داد.
رز: رز هستم.
اسکورپیوس: سالم، رز. دوست داری یه کم از زنبورهای ویژویژوی جوشانِ من
بخوری؟
رز: تازه صبحونه خوردم. ممنون.
اسکورپیوس: یه کم شکالت شوکدهنده دارم، آبنبات جنی فلفلی و حلزونای
ژلهای. اینا ایدهی مامانمه، همیشه میگه )با آواز میخواند(
»شیرینی همیشه کمک میکنه که دوست پیدا کنی.« )متوجه
میشود که آواز خواندن یک اشتباه بوده است( احتماالً ایدهی
احمقانهایه.
آلبوس: من یه کم میخورم... مامان من نمیذاره شیرینی بخورم. به نظرت
از کدوم شروع کنم؟
رز دور از چشم اسکورپیوس ضربهای به آلبوس میزند.
اسکورپیوس: کاری نداره. از نظر من بدونشک آبنبات جنی فلفلی، سلطان
شیرینی و تنقالته. یه جور شیرینی با طعم نعناع فلفلیه که باعث
میشه از گوشهات دود بیرون بزنه.
آلبوس: عالیه، پس از همین میخو... )رز دوباره به او ضربهای میزند.( رز،
میشه این قدر منو نزنی؟
رز: من کی تو رو زدم؟
آلبوس: همین االن منو زدی، و خیلی هم درد داره.
صورت اسکورپیوس آویخته شد.
اسکورپیوس: داره به خاطر من بهت میزنه.
آلبوس: چی؟
اسکورپیوس: ببینین، من میدونم شما کی هستین، پس احتماالً تعجبی نداره
که شما هم بدونین من کیام.
آلبوس: منظورت چیه که میدونی من کی ام؟
اسکورپیوس: تو آلبوس پاتری. اونم رز گرنجر-ویزلی. و من اسکورپیوس مالفوی
و دراکو مالفوی هستم. پسر آستوریا
. پدر و مادر ما... با هم
رابطهی خوبی نداشتن.
رز: خیلی لطیف بیانش کردی. پدر و مادر تو مرگخوارن!
اسکورپیوس: )با لحنی رنجیده( بابام بود... ولی مامانم نبود.
رز نگاهش را برگرداند، و اسکورپیوس دلیل این کارش را میداند.
من میدونم چه شایعهای سر زبونهاست، ولی دروغه.
آلبوس نگاهش را از قیافهی معذب رز به چهرهی مأیوس
اسکورپیوس انداخت.
آلبوس: چه شایعهای... سر زبونهاست؟
اسکورپیوس: شایعه کردن که پدر و مادرم نمیتونستن بچهدار بشن و پدرم و
پدربزرگم برای جلوگیری از قطع نسل مالفویها و داشتن یه وارث
قدرتمند چنان درمانده بودن که... که با استفاده از یه
زمانبرگردان مادرم رو به گذشته فرستادن...
آلبوس: به کجا فرستادن؟
رز: شایعه اینه که اسکورپیوس پسر ولدمورته
، آلبوس.
سکوت وحشتناک و ناراحتکنندهای حکمفرما شد.
احتماالً چرنده. آخه... ببین، تو یه دماغ داری.
از تنش فضا کاسته شد. اسکورپیوس که به طور ترحمانگیزی بابت
این حرف سپاسگزار بود، خندید.
اسکورپیوس: و درست مثل دماغ پدرمه! دماغش، موهاش و اسمش رو به ارث
بردم. البته نه این که چیز خوبی باشه. یعنی... من اختالفاتی با
پدرم دارم. ولی در کل، ترجیح میدم یه مالفوی باشم تا اینکه،
چه میدونم پسر لرد سیاه.
اسکورپیوس و آلبوس به یکدیگر نگاه کردند و احساسی بین آن
دو رد و بدل شد.
رز: بله، خب دیگه، ما احتماالً باید بریم جای دیگهای بشینیم. بیا،
آلبوس.
آلبوس غرق در فکر است.
آلبوس: نه. )قیافهی رز را میبیند( من راحتم. تو برو...
رز: آلبوس. من منتظرت نمیمونم.
آلبوس: و منم ازت چنین انتظاری ندارم. ولی اینجا میمونم.
رز لحظهای به او نگاه میکند و سپس از کوپه بیرون میرود.
رز: باشه!
اسکورپیوس و آلبوس در حالی که به یکدیگر نگاه میکردند، در
جای خود نامطمئن باقی ماندند.
اسکورپیوس: ممنون.
آلبوس: نه. نه. من به خاطر تو نموندم، به خاطر شیرینیهات موندم.
اسکورپیوس: این دختر خیلی دوآتیشهس.
آلبوس: آره. متأسفم.
اسکورپیوس: نه. ازش خوشم اومد. ترجیح میدی آلبوس صدات کنم یا آل؟
اسکورپیوس لبخندی به پهنای صورتش زد و دو شیرینی را به
دهان انداخت.
آلبوس: )فکر میکند(. آلبوس.
اسکورپیوس: )در حالی که از گوشهایش دود بیرون میزند( ممنون که به خاطر
شیرینیهام موندی، آلبوس!
آلبوس: )میخندد(. وای
پرده اول، صحنه چهار
صحنههای متغیر
و اکنون وارد صحنهای میشویم که متشکل از زمانهای مختلفی است. این صحنه
تمام و کمال در مورد سحر و جادو است. همانگونه که ما بین مکانها جهش میکنیم،
تغییرات به سرعت انجام میشوند. صحنهی مجزایی وجود ندارد، جز بخشهای
کوچکی که ثبات گذر زمان را نشان میدهند.
در آغاز، در هاگوارتز قرار داریم. در سرسرای بزرگ؛ جایی که تمام بچهها در حال
رقص و پای کوبی به دور آلبوس هستند.
پالی چپمن: آلبوس پاتر؟
کارل جنکینز: یه پاتر. توی دورهی تحصیلی ما.
یان فردریکس: موهاش شبیه باباشه. موهاش با موهای باباش مو نمیزنه.
رُز: اون پسرعمهی منه )به طرفش برمیگردند( رُز گرنجر-ویزلی
هستم. از دیدنتون خوشحالم.
کاله گروهبندی به میان دانش آموزانی میآید که در گروههایشان
در حال جست و خیز هستند.
به سرعت مشخص میشود که کاله در حال نزدیک شدن به رُز
است که با حالتی عصبی و هیجان زده منتظر تعیین سرنوشتش
شده است.
کاله گروهبندی: قرنهاست که این کار را انجام دادهام
بر سر تمام دانش آموزان نشستهام
از افکار فهرست تهیه کردهام
چرا که من کاله گروهبندی مشهورم.
تیزهوشان را گروهبندی کردهام، کمهوشان را گروهبندی کردهام،
این کار را از میان چاق و الغرها انجام دادهام
پس مرا بر روی سرت بگذار تا بفهمی
متعلق به کدام گروه هستی...
رُز گرنجر-ویزلی.
کاله بر سر رُز قرار میگیرد.
گریفیندور!
صدای تشویق و هلهله گریفیدوریها در حالی که رُز به آنها
ملحق میشود، بهگوش میرسد.
رُز: دامبلدور
رو شُکر.
اسکورپیوس حرکت میکند تا جای رُز را در زیر نگاه خیرهی
کاله گروهبندی بگیرد.
کاله گروهبندی: اسکورپیوس مالفوی.
کاله بر سر اسکورپیوس قرار میگیرد.
اسلیترین!
اسکورپیوس انتظار چنین چیزی را داشت، سرش را تکان
میدهد و لبخند نصفه و نیمهای میزند. صدای تشویق و هلهله
ی اسلیترینیها در حالی که اسکورپیوس به آنها ملحق میشود،
بهگوش میرسد.
پالی چپمن: خُب، با عقل جور در میاد.
آلبوس به سرعت به مقابل صحنه میرود.
کاله گروهبندی: آلبوس پاتر.
کاله بر سر آلبوس قرار میگیرد – و به نظر این بار بیشتر تأمل
میکند – در واقع به نظر میرسد او هم گیج شده است.
اسلیترین!
سکوت حکم فرما میشود.
سکوتی محض و عمیق
از این به بعد دو پارت دو پارت میزارم
🌷🌷🌷🌻🌻🌻
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)