آنچه گذشت: یه پسر موبولند بود . اون مالفویه! دستاش مصل یه تیکه یخ بود. افتاد
انچه گذشت اون بالاس! 💚💚
شروع:
دراکو: افتاد منم گرفتمش به کراب و گویل گفتم ببرنش پیش خانم پامفری{ قبول دارید تو همیه داستانا این خانم پامفری بد بخت هست😂}
گذاشتنش رو تخت.گفتن فقط ضعف کرده ولی بعد متوجه شدیم که این طوری نبوده!
اون حدود 3 روز بی هوش بود.
از زبان امیرا: به زور چشامو باز کزدم . سرم درد میکرد. دیدم دراکو سرشو گذاشته رو پ.ا.م و خوابه { منحرف نبببوددداااا😂😐} پام داشت میترکییددد پامو بردم بالا باشدت سر دارکو شوت شد هوار😐😂😂 گفت: یا خود خداااا😂😂😂😂
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
28 لایک
ادامه بدهههه
عالییییییییییییییی عرررررررررررررررر 🍓
یعنی بخدا به جان دراکو ژانم ادامه ندی شب با چاقو تانک و هر چی دم دستم بیاد میام تو خوابت ترورت میکنم
من جدیدا آلزایمر گرفتم هی داستان میخونم بعد اسمشو یادم میره از بس زیادن با هم قاطی میشه اون روز با تصور شکلی امیرا فکر میکردم چطوری الیکا(نامه اسرار آمیز)هم دختر ولدرموت بود(فرشته خجالتی هاگوارتز) هم خدمتکا دراکو(مرد مو سفید من) کلا دیوونه شدم رفت.
اگر داستانو ادامه ندی میگم عمو ولدی بیاد بخورتت😂
❤
مننننون
:)
عاللللیییی نه لطفا ادامه بده👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
مرسییی ولی چنیدن تا ایده جدید دارم ولی اینو ادامه میدم چندین تا داستان هم قراره بیاد