تشنه ی خونتم 14

مرینت: از خواب بیدار شدم دیدم تو اتاق آدرین خوابم برده آدرین کو . فهمیدم افتاده پایین رفتم بگم بیدار شو دیدم آآدرین آاااااااااااا😱

مرینت: بریدم تو دست شویی آدرین ل و خ ت بود . آدرین : بیدار شدم البته با جیغ مرینت دیدم لباس ندارم رفتم تو کمد لباس پوشیدم خجالت آور بود 😣 آخه مگه من چم شده بود. از کمد امدم بیرون گفتم م مرینت کجایی مری جون غلط کردم. که مامان اومد

املی: چی شده . مرینت : صدای املی خانوم بود رفتم بیرون تو بغل امیلی گفتم ااملی خانوم خیلی وحشت ناک بود پسر پرو آدرین احمق .

املی : چی شده .مرینت: چشم بستم از بغل املی خانوم اومد بیرون گفتم دی دیشب من تو اتاق آدرین لو خ ت بود . املی :خاک بر سرم با این تربیت کردنم . مرینت جون برو خونه به کسی نگو . مرینت رفت داد زدم

آخه مگه نگفتم وقتی کسی پیش ته نخور . آدرین : نگفتی . املی: 😡😡😡😡. آدرین: چرا چرا گفتی گفتی من غلط کردم دیگه این کار رو نمی کنم . املی : فقط حواست باشه نره جار بزنه . ( میریم پیش سابین ) سابین: تلویزیون رو روشن کردم . تلویزیون: نادیا شما هستم گیج نشید این فقط یه اخبار مسئولین می خوان شهر رو از وجود خون آشام ها پاک کنند تا آدم ها در آرامش زندگی کنند. سابین : این خیلیییی بده . سریع به همه اتلاف دادم بیان تو حیاط

لایک و کامنت یادتون نره خداحافظ ❤❤