( حقیقت پنهان ) : پارت 20

خیله خب اینم پارت 20 خودتونو برای یه شوک اماده کنین !

کیل : مهم نیست که این همه مدت پیشمون بودی یا نبودی مهم الانه ! مهم اینه که تو الان اینجایی و ما هم میخوایم دخلتو بیاریم ! سایفر مقابل سایفر ! ترایتور : اوه خوبه خوبه ! خوشم اومد ! این روحیه رو دوست دارم ! بیاین جلو ! بهترین خودتون باشین و سرگرمم کنین ! کیل : با کمال میل ! ( بعد از اون کیل شروع کرد به دیویدن به سمت ترایتور و سعی کرد بهش ضربه بزنه ، هربار که ترایتور با یه دستش اونو به عقب پرت میکرد کیل یکبار دیگه به ارومی فرود میومد و دوباره به سمتش میدوید و از قدرتش استفاده میکرد تا بهش ضربه بزنه ) از طرفی دیگه بقیه دور هم جمع شدن تا خیلی سریع بتونن یه تصمیم بگیرن ، اوضاع کاملا بهم ریخته بود ، هیچی درست پیش نرفته بود

استنلی : اوضاع خیته باید چیکار کنیم ؟ فورد : وقت کمه باید سریع یه تصمیم قطعی بگیریم تا دنیا تو خطر نابودی نیوفته اونم دوباره ! استنلی : کجای کاری همین الانم افتاده ! بیل : باید بریم کمک کیل ایمطوری زیاد دووم نمیاره ! مارسیس : باشه تو برو کمک کیل ! بیل : رفتم ویل : منم میرم کمکش مارسیس : باشه فقط مواظب باش ! میبل : میگم این سنگ درخشانه چی ؟ فورد : شما ها حواستون به اون باشه من میرم دنبال یه موقعیت خوب میگردم تا به اون سایفر شلیک کنم مارسیس : باشه فقط یه سوال فنی احیانا تفنگ رو از کجا اوردی ؟ فورد : مثلا اومدیم جنگ نمیشه که دس خالی باشم ! مارسیس : صحیح :/

در طرفی دیگه ویل و بیل و کیل داشتند پشت سر هم سعی میکردند بهش ضربه بزنن اما هربار اون یا جاخالی میداد یا با یه سپر اون حمله رو دفع میکرد ، بعد از چند دقیقه ترایتور گفت : میدونین کم کم داره حوصلم سر میره ، نظرتون چیه که یکم این بازی رو سختر کنیم ؟ بیل : چی ؟ سختر ؟ منظورت چیه ؟! ترایتور : اوه نکنه فکر کردین توی این مدت داشتم از تمام توانم استفاده میکردم ؟ خب حالا بیاین شروع کنیم ! بازی واقعی رو ! ؛ یهو اون شروع به بزرگتر شدن کرد و تنها طی چند ثانیه اون چندین برابر قبل بود ! ترایتور : حالا نوبت منه ! ، اون شروع کرد به شلیک کردن با دستاش ، معلوم نبود که اون شلیک ها از چی بودن ولی هرچی که بودن تا به یه گل خورد اون پودر شد

کیل گفت : لعنتی ! اینا چین ؟! ترایتور : اوه چی شد ؟ فکر کردم میدونین که این شروع بازی واقعیه ؟ بازی واقعی جنسش از حقس ! این بازی ناعادلانس ! بازی های واقعی همشون دقل بازین ! یه توهم ! کیل با عصبانیت به سمت ترایتور دوید و وقتی مشت کوبندشو اماده کرده بود که بزنه دید که داره اونو به ویل میزنه ! کیل : چی ؟! نه ! ، اون خیلی سریع عکس العمل نشون داد و مشتش رو خنثی کرد و رو به ویل گفت : هی حالت خوبه ؟ یهو یه صدا از پشت گفت : مواظب باش ! ، کیل سرش رو برگردوند سمت ویل و دید اون داره میخنده _هه هه هه کیل : چی ؟! _گول خوردی ! ، و بعد با یه مشت کیل رو به عقب پرت میکنه و به شکل ترایتور درمیاد

ترایتور : نگفتم ؟ بازی ها همیشه با راه قدیمی دقل بازی شروع میشه ! کیل : لعنتی... ویل : تو حالت خوبه ؟ کیل : تقریبا ولی نمیتونم تکون بخورم ، ویل عصبانی شد و از پشت به سمت ترایتور دوید و پرید اما در کسری از ثانیه اون برگشت و میخواست به ویل ضربه بزن که یهو یه طناب دور ویل انداخته شد و یکی دیگه اومد جلوی ضربه ویل : بیل ! ، ضربه داشت به بیل میخورد که اون یکم جاشو عوض میکنه و یهو لگدش رو به سمت ترایتور میبره ( صحنه اهسته ) همون موقع بود که فورد هم از پشت یه تپه ی کوچیک با تفنگش شلیک میکنه و حالا ترایتور در معرض لگد بیل و گلوله ی فورد بود

همون لحظه بود که ترایتور یه پوزخند میزنه و جوری که اصلا قابل دیدن نبود در کسری از صدم ثانیه با یه دستش ( تو حالت انسانی ) پای بیل رو میکشه جلو و بیل رو جلوی گلوله میاره و خودشم کلاهشو صاف میکنه و دوباره یه پوزخند زد ( دوبار صحنه معمولی :/ ) گلوله به بیل برخورد میکنه و به سمت عقب پرت میشه ؛ ترایتور برمیگرده و سر استینش رو مرتب میکنه و در عین حال به سمت سنگ تمامت حرکت میکنه اونم با یه " لبخند " ؛ حالا دیگه کیل روی زمین افتاده بود...بیل تیر خورده بود...ویل و فورد هم پیش بیل و کیل بودن ، ترایتور گفت : خب انگار فقط چهار نفر موندن تا از دور خارج بشن !

فورد روشو برمیگردونه و از پشت یه تیر به سمت ترایتور شلیک میکنه ، اون بدون هیچ حرکتی با یه دستش تیر رو میگیره و توی دستش خورد میکنه ترایتور : این کارا فایده نداره اون همینطور به جلو رفتن ادامه داد ، همون لحظه بود که مارسیس هم اروم اروم داشت به سمتش میومد ؛ ترایتور متوجه مارسیس میشه که داشت با قدم های اهسته به سمتش میومد ، شروع به حرف زدن کرد : اوه میبینم که یه نفر مونده که میخواد سرگرمم کنه ! بهتره از برادرات بهتر باشی ! ، بعد اضافه میکنه : البته اگه " برادرت " باشن ! ؛ همون لحظه بود که توی چشم مارسیس برقی درخشید ، دوتا بال از پشتش درومد و بعد هم قیافش به کل تغییر کرد ، میشه گفت کلا یه نفر دیگه شد !

این داستان ادامه دارد...

بلی دیگه این اسلاید اضافیه +_+