(◠‿・)—☆ヾ(˙❥˙)ノ
نزدیک به یک. سال بود که خوانوادم رو ندیدم چون مرده بودن مجبور شدم بیام کره پیش خاله ام اون روز آلارم عشق بود آلارم من به صدا درآمد ولی دوستانم نمیدونستند که من آلارم عشق دارم و آلارم یکی از دوستانمم به صدا در آمد دوستم و اون پسر خیلی خوشحال بودند ومن رفتم خونه خالم و فردا در مغازه خالم شروع به کار کردم و اسم من کیم جو جو هست و چند روز بعد چهارشنبه شبش آلارم من به صدا در آمد و اونی که آلارم گوشی کن رو به صدا در آورد همون مردی بود که اومد مغازه خالم ولی اون مرد من رو تعقیب میکرد و من زود متوجه شدم که آدم بدی هست و فرار کردم واون دنبال من اومد و یهو یکی از همکلاسی هایم جلو راه هم سبز شد وباهم رفتیم خونه اش تا موقعی که من رو تعقیب میکرد خوشبختانه نتونست من رو پیداه کنه وفرداه آن روز.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
☆خوب☆ بود☆
داستانت خیلی خوب بود 🌹
لایکی لایک کن 🍓 به تست هام سر بزن 🍭🍬 اگه دوست داشتی کامنتم بذار 💜
باشه چشم🧁