از دوست دختر عزیزم مائده زکی زاده با رضایت کامل خو دش داخل کانال روبیکا رضایتشان هست میتونی برید ببینید
♥پارت اول ♥
داستان : عشق بی پایان
مرینت به سمت خانه استاد فود میرود
مرینت: سلام استاد
استاد فود : سلام مرینت
مرینت : استاد فود کاری داشتم باهاتون
استاد فود:بگو
مرینت:کت نوار میدونه من چی کسی هستم😔😔😔
استاد فود : از کجا فهمیده ؟
مرینت: استاد فود من رفتم که تبدیل شم که یه فیلم ازم گرفتن و به دست کت نوار رسیده😭😭😭
استاد فود: تو از کجا میدونی
مرینت : اونروز با هم قرار گزاشتیم و یهم گفت که میدونه من چه کسی هستم😭
استاد فود: خوب اگه اون میدونه موقش هست که تو هم بدونی
مرینت: چی استاد؟
استاد فود :اون ادرین هست
مرینت: ادرین😳؟
استاد فود : بله
استاد فود: الانم شهر نیازت داره برو
مرینت :چشم
مرینت :خال ها روشن
کت نوار : امروز روز تو نیست مرد کبوتری
کت نوار: الان بهت حمله میکنم
لیدی باگ: تو برو من پشتتم
کت نوار : مرینت؟
لیدی باگ : مرینت نه من لیدی باگم الانم وقت این چیزا نیست ادرین
کت نوار: چی تو از کجا میدونی؟
لیدی باگ وقت این چیزا نیست بعدا بهت میگم؟
🖋
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
بقیه کمیک رو بزار دیگه