
ادامه ی پارت قبلیه . بابت تاخیر متاسفم .
از زبون انیکا : منو و میلن رفتیم تو زمین والیبال . بش گفتم : بهتره مراقب خودت باشی من بت اسون نمیگیرم .گفت : از كي تا حالا من اسون گرفتم كه بقيه وسم اسون بگيرن گفتم :پس بيا شروع كنيم ... بگیررر . بازی رو شروع کردیم . گفت : افرین بازیت خوبه ها گفتم : مگه شک داشتی ؟حالا ... توپ رو پرتاب کردم بالا گفت : اینو بگیررررر . خیلی با جدیت بازی میکردیم میلنم خوشحا بود . هر وفت یکیمون امتیاز می کرفت اون یکی میگفت : افرين تونستي يه امتياز بگیری ولي حوا برت نداره حتما انتقام ميگیرم اون یکیم میگفت :حلا ببینیم کی انتقام میگیره بعد دومی دوباره میگه : - ببينيم . که یهو ...
تا اينكه همون دخترايي كه ميلن اذيت كرده بودن پيشمون اومدنو گفتن :حالا ما مي خوايم بازي كنيم از اين زمين بريد . گفتم : متاسفم ولي ما توي اين زمينيم زمينه شما اونطرفه گفتن : حاظر جوابي نكن دختر نالايق . گفتم : اكه اينقدر دلت مي خواد اينجا باشي اشكال نداره اما به يه شرط .گفتن : شرط چه شرطي ؟گفتم : به اين شرط كه يه مسابقه بديم هر كي برنده شد زمين ماله اونه . گفتن : قبوله . به جانت گفتم : - من با ميلن بازي ميكنم تو هم با يكي از رفقات .گفتن : باشه
بازي شروع شد اما ميلن تكون نخورد من بازی رو بدست گرفتم که یهو ...
حواسم نبود یه توپ از کنارم رد شد و رفت سمت میلن ...ميلن حركت كرد و توپو به سمت حريف پرت كرد و تيم من و ميلن برنده شد از زبون نویسنده : جانت يا همون دختري كه حريفشون بود ماناش رو جمع كرد و به سمت انيكا پرتاب كرد يكدفعه ميلن ياد حرف انيكا افتاد ازش پرسيد: چرا کنارم میمونی ؟گفت :چون تو دوست منی .یهو ...
میلن ماناشو تو دستش جمع شد و یه حاله به رنگ موهاش دورشو گرفت و بلند گفت : ممنونم ... ممنونم ... خیلی ممنونمممممم ... یکدفعه کل قدرت جانت نابود شد و میلن سرشو بالا برد و اشک از چشماش میومد ... {همونطور که در قسمت ۵ گفتم قدرت میلن سپره }
از زبون میلن :{ برای اولین بار از شخصیتای دیگه قراره استفاده کنم } : احساس می کردم سبک شدم . احساس عایی بود . واقعا خوشحال بودم . خیلی دوست داشتم الان انیکا رو بغل کنم غرق در ب*و*س*ش کنم . یکدفعه حالم گرفت : اخه چرا من باید دختر باشم ???صحبت میلن به نویسنده : هوی نویسنده منو تبدیل به پسر کن همین الان??جواب نویستده : متاسفم قربان ?? اما مجبورم سرپیچی کنم می دونم می خوای انیکارو داشته باشی اما متاسفم . لطفا بم رحم کن من فقط نویسندم ??)
میلن رو به جانت گفت : اگه از اين به بعد به دوست من( انيكا) صدمه بزنيد يا اذيتش كنيد نابودتون مي كنم فهميديد؟ جانت و دوستاش با ترس گفتند: چش ... چش ... چشب ... بعد میلن رفت سمت انیکا : ...
از زبون انیکا : میلن داشت میومد سمتم . واقعا خوشحال بودم اون تونست جلوی اونا وایسه اما من فقط سر بارش بودم واقعا خجالت میکشیدم به چشماش نگاه کنم . کلی وسش دردسر درست کردم { چیییییییییییییییییی . برو بابا انیکا . فعلا که تو قدرتشو بیرون اوردی و خود کوچک بین } یهو میلن اومد جلوم و گفت : با من دوست میشی . دستشو سمتم دراز کرد . از تعجب شاخ دراوردم . اشکم دراومد دستشو گرفتم و گفتم : - با كمال ميل . خیلی خوشحال بودم بالاخره یه دوست پیدا کردم . { اخییییییییییییییییییی ??????} میلن اشکای منو دید گفت : چرا گریه میکنی . ناراحتت کردم ؟؟ گفتم :نه اشک خوشحالیه . ممنونم میلن . میلن بغلم کرد و گفت : نه اینطور نیست من ازت ممنونم . خوب بیا بهترین دوستای هم باشیم . گفتم باشه . بعد باهم رفتیم تو کلاس در حالی که دستا همو گرفته بودیم .
ببخشید کوتاه بود . پارت بعدی پارتی درباره ی انیتاست . بعد از دو پارت دیگه جیم دوباره بر میگرده و همون اول کار گریه ی منه نویسنده ی بد بختو زودتر از همه درمیاره .
لطفا کامنت بزارید .
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود داستان منم بخون
وای عالی بود ممنون که گذاشتی?
ممنون . خیلی ممنون .
واییییییی خیلی هیجان دارم قسمت بعد رو بزارررررررررررررررررر?????
باشه باشه . حتما میزارم
خیلی عالی بود راستی با انیمه افتخار قاتلان قاطیش کردی خیلی خوبه فوق العاده شده
ممنون . فقط بخش معلم رو برداشتم بقیهش از خودمه . انیکا مانا داره . قدرتش مهر شده ربطی به افتخار قاتلان نداره . راستی تو یه اوتاکویی . معمولا داستانا همشون شخصیت مهمشون خاصه . میگم تا بدونی داستانه من باش فرق داره . ممنون که نظر دادی
اناستازیا تو دلم مونده اینو به یکی بگم . بابا چرا انیمرو طول میدین زود فصل بعدو بزارید دیگه . منتظریم ما رو کشتید موافق نیستی ؟ خیلی طول میدن تا هر فصل و قسمت رو بزارن
از سبک انیمه افتخار قاتلان خوشم میاد .
آره منم الان ۱ ماهه منتظر فصل ۲ هستم نیومده انیمه عاشقان شیطانی هم الان۳ ماهه فصل ۳ تو راهه
درسته من اتاکو انیمه ناروتو و افتخار قاتلان هستم البته بیشتر ناروتو
والا راست میگی . منم خیلی وقته منتظر عاشقان شیطانی فصل ۳ هستم . دارن میکشنم . من ایروما نوه ی شیطان رو هم دوست دارم
وااییی عالیییی?
ممنون
عالی بود انیکا جون.??❤️??❤️??❤️
من دارم داستان مینویسم به نظرت کتابی باشه یا محاوره ای؟
محاوره و کتابی هر دوشون عالین . به نظرم هر دوشون باشه قشنگتره
وای عالی بود
ممنون . بابت نظرت . میشه بپرسم دختری یا پسر
نادر پسره دیگه
جالب بود
ممنون