
سلام سلام اومدم با اولين داستانم:)

داستان از زبون من نوشته شده:) زاييده تخيلاتمه خواهشا كپي نكنيد... ممنون از همه:) اين عكسه عكس شخصيت اصليه:)

11 ماه پيش تو جشن مدرسه به خاطر كسالت دوستم تكي خوندم و معلمم شگفت زده شد و گفت كه بايد اديشن بدم. به خاطر اينكه فقط 15 سالم بود و بايد ادامه تحصيل ميدادم تو شعبه آمريكا كار كردم. يهو يه نامه بهم زده شد كه سريعا به شعبه كره برم. حالا اومدم كره تا ببينم علت اينكه منو احضار كردن چيه. وارد كه شدم خانمي اومد جلو(عكس) گفت: من كيم چو-هي هستم. اسمت چيه؟

گفتم: ليانا -ليانا! ليانا كوئين! خوش اومدي با من بيا. دنبالش رفتم و رفتيم داخل يه اتاقي. به چشمام اعتماد نداشتم. بي تي اس؟؟ اينجان؟؟ دارم ميبينمشون؟؟ قبل از اينكه متوجه من بشن داشتن حرف ميزدن اما با ديدن من و كيم چو-هي ساكت شدن.(عكس)
يه اقا كه جز بي تي اس تو اتاق بود گفت: ليانا كوئين! خوش اومدي، بشين. من پارك جانگ-سو هستم. رئيس كمپاني. گفتم: خوشبختم. (راستي من كره اي بلدم) پارك جانگ-سو: پسرا، داشتيم درباره عضو هشتم گروهتون حرف ميزديم و واكنش خوبي نشون دادين. معرفي ميكنم ليانا كوئين، عضو هشتم بي تي اس. چشمام افتاد جلو پام. زبونم قفل كرد. يه لحظه همه تو بهت فرو رفتن ولي شروع كردن به تبريك. همه، غير جونگ كوك. حس كردم خيلي ناراحت شد ولي بعد قيافه عادي گرفت به خودش و تبريك گفت.(عكس: قيافه عادي جونگ كوك:/)

به رئيس گفتم: سن من يكم زياد كم نيست؟؟ بعدم، بي تي اس يه بوي بنده! من يه دخترم! رئيس: كوچكترين عضو بي تي اس 24 سالشه و توام 20 سالته، خب نه! و اينكه من تشخيص دادم اين كار لازمه. اگه ديدم ري اكشن خوبي نداشت، ميري جي فرند. گفتم: باشه!؟ فقط، در رابطه با محل زندگي... گفت: همونجا كه بقيه هستن! (تو اسلايد قبل عكس نيومد اين عكس مال اسلايد قبله)

------ رفتم تو دستشويي اتاقم. دستامو دو طرف روشويي گذاشتم و به آينه خيره شدم. خدايا امروز بهترين روز عمر منه! امروز قراره به صورت رسمي معرفي شم. سيزده بار خودمو تو آينه برانداز كردم و يه عالمه هم فحش از شوگا و تهيونگ خوردم بابت دير كردنم. (عكس: استايلم) بالاخره درو باز كردم و شوگا سعي كرد به سمتم هجوم بياره تا خفم كنه كه فرار كردم.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (2)