بخونید به بقیه ام بگید بخونن لایکم کنید
با نام خدا شروع می کنم.😂😂😂
یگان گفت:♡عه نگا کنید اون سه تا ما هم یه نگاه انداخیتیم اونام مارو دیدن سریع اخم کردیم ونگاهمونو ازشون گرفتیم رفتن و نشستن،پرستار اومد و دست منو پانسمان کرد صورت زهرا رو هم ضد عفونی کرد و چسب زد دست یگانه هم به خاطر زخمش باند پیچی کرد. بلند شدیم ک بیایم اما با صحنهء غیر منتظره ای رو ب رو شدیم. رئیس بود خودمونو برای غر غراش اماده کردیم با عصبانیت نزدیکمون شد،گفت: این چ وضعیه شما الان باید استراحت کنید برای ماموریت فردا ولی همتون زخمو زیلی شدین،اون سه تا داداش هم داشتن زیر چشمی ب ما نگا می کردن والبته زیر زیرکی می خندیدن بعد چند دیقه بلند شدنو رفتن. رئیس گفت:هر جور شده باید اونا رو پیدا کنید و ازشون معذرت بخواین چون ممکنه ازتون شکایت کنن و با این اتفاق کل ماموریت و نقشه لو بره¤ولی رئیس تقصیر ما نبود اگه قرار ب شکایت باشه ما باید از اونا شکایت کنیم ن اونا از ما. رئیس :من نمیدونم باید هر جور شده رضایتشونو بگیرین تا مشکلی پیش نیاد تمام حالا هم پاشین بیاین دفتر من خیلی زود☆(با حرص)چشمممم♡چشم رئیس... از زبون یگانه:کارارو انجام دادیم و رفتیم پیش رئیس بعد کلی حرف زدن با رئیس،زهرا دیوونه شد و زد ب سرش به رئیس گفت:¤ما این کارو انجام نمیدیم کلی با رئیس جعرو بحث کردیم و لی اون نمیتونست مارو اخراج کنه چون اگه ما اخراج میشدیم کل ماموریتش میرفت رو هوا😂😂 کارش حسابی گیر ما بود اخه ما نقش اصلیتیای ماموریت بودیم😝😝 رئیس یه برگه بهمون داد و گفت برین رضایت بگیرین برای اینکه دوباره زهرا فاطی نکنه یگان برگرو از دست رئیس گرفت رئیس با عصبانیت رفت.(ما توی اکیپ خودمون 10نفر هستیم ) از اتاق رئیس بیرون اومدیم و رفتیم روی نیمکت توی حیاط شرکت نشستیم تا یکم بهمون هوا بخوره ک سه تا از بچه های اکیپ ب نام یورا،یونام و یوهان که با هم داداشم هستن و البته به ما علاقه هم دارن نزدیکمون شدن قابل ذکر است ک ما حالمون ازشون ب هم میخوره .یورا گفت:چی شده چرا اعصابتون خورده؟☆(با لحنی سرد) هیچی مگه باید چیزی شده باشه ... بلند شدیم و رفتیم اونام بهشون بر خورد و سری تکون دادن و رفتن با زور رئیس دوباره ب بیمارستان رفتیم آدرسشونو گرفتیمو سمت خونشون راه افتادیم. بعد نیم ساعت ب خونشون رسیدیم زهرا ک از زور فشار رفت اون طرف و حتی جلوی درم نیومد. منو و حنا با هم رفتیم♡زنگ بزن حنا☆ب من چ خودت زنگ بزن♡تو ک از همه عاقل تری خوب تری زنگ بزن دیگه☆عه حالا من شدم عاقل و خوب خودت زنگ بزن... حنا دستمو ب زور گرفت و گذاشت روی زنگ منم از فشار زیادی ک بهم وارد شده بود چشمامو بسته بودم😂😂. از پشت اف اف کیه؟♡میشه تشریف بیارین دم در+شما؟☆حالا شما بیاین+اومدم☆نه نه همتون بیاین+خیلی خوب صبر کنین.♡با ارامش حرف بزنیم خر شن رضایت بدن×کی خر شع؟.............
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
چرااا انقدددرر کمممم نههه منننن زهرااایی من راستی گفته باشمااا اون زهرا منم هم کلاس کاراته میرم ارههه دیگههه هم اسمم زهراس کل هم حالا عاجی میشب
خیلی خوب بود اجی زودی بعدی لو بزال😉
بعدی رو بزااااار🥺
عالی بود😐✌🏻
بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی 😐✌🏻
دستت درد نگرف