تو خواب هم شانس نداریم!:| 😂😐

برین فقط بخونین و بفهمین که چقدر من بدبخت و بد شانسم حتی تو خواب!:| 😂

خوابم درباره بتس هس!💦😂😌 خب الان تعریف میکنم خوابم چی بود!😂💦 من خواب دیدم تو یه اتاق با یه دوستم و دختر داییم هستم😐💦 دوستم جلو دیوار نشت ما هم پشتش با فاصله نشستیم یه تابلو بود که دوستم داشت نقاشی میکرد چون تابلو روی دیوار بود و یکم بالا بود ما از اونجایی که نشتیم خوب میدیدیم چی میکشه(اون دوستم اسمش مبینا هس نقاشیشم عالیه خوابم عجب ادمایه مناسبی رو انتخاب میکنه😐💦اون دختر داییمم اسمش مهدیسه اون هم مثل منو مبینا آرمیه😐💜)

مبینا(دوستم)داشت رو تابلو یه منظره رو میکشید من و مهدیس هم (دختر داییم) غرق نقاشی بودیم که انگار طرف نفاشی کشیده شدع بودیم و رفتیم تو نقاشی دیدیم داریم بدو میکنیم منو مهدیس ولی مبینا پیداش نبود من پشتم و نگاه کردم دیدم چندتا حیوون و آدم با فاصلیه زیاد دارن دنبالمون میکنن ماهم داریم مثل چی بدو میکنیم باد میومد انگار ما هر چی میخواستیم انجام میشد من دستمو بالا کردمو گفتم اینجا یه رنگین کمون کم داره که دیدم همون جایی که دستم باود تا یه نقطه رنگین کمون پدید امد😂💦خودم موندم توش بعد گفتم اینجا هم گوسفند و اینا بیاد همونطر که میدوییدم با مهدیس اینا رو میگفتم😂دیدم بجایه گوسفند و اینا میمون ظاهر شد😐

منم مثل خر ذوق کرده بودم مهدیس که کنارم بود گفتم مبینا اینا رو کشیده که ما اومدیم تو نقاشی اگه از بی تی اس بکشه ما میتونیم بریم تو نقاشی😂(خدایی تو خواب هم به یاد بی تی اس بودم😂💦) یهو دیدیم رفتیم تو اتاق ایندفعه مبینا داشت میکشید که دیدیم درباز شدو برادر دختر داییم یعنی مهدیس اومد داخلو من بیدار شدم😐💦لعنت بر داداشت😐💦

من تا الان دوتا خواب از بتس دیدم که یکیش این بود که اصلا تو بتس نبود اما یکی من تو ماشین بودم که جلو یونگی و جین نشسته بودن انگار من نامرعی بودم و فقط یه لحظه اونجا بودم که اونم فک نکنم اصلا اسمش خواب باشع!😐😂💦 و حالا خواب دختر داییم که فقط تو خوابش با جونگ کوک بود رو تو اسلاید بعد میگم😂😂💦جعرر بخورید با حرفایه جونگ کوکتو اسلاید بعدی😂💦

اون خواب دید که تو یه زندان تاریک تاریک هست که فقط اون بالا بالا ها یه دیوار یه پنجرع کوچیک دارع که چند تا میله هست بعد یکم نزدیک تر رفت دید یکی نشته زانو هاشو بغل کرد و به زمین خیرع شدع مهدیسم یا پا یواش زد بهش بعد دید اون همون جوری نشسته هست سرشو خم کرد صورتشو ببینه که یهو همون فرد صورتشو بالا اورد اونم خشکش زد گفت جونگ کوک؟جونگ کوک هم با بیخیالی گفت تو داری خواب میبینی پاشو💦😂😐من خودم درشک بودم که مهدیی چنین خوابی دید اون خودش تعریف کرد بعد گفت همو بغل کردیم گریه کردیم😐💦 حداقل اون با جانگ کوک حرف زد اما من نچ با چغندر هم حرف نزدم ر**دم تو صورت این زندگی💦😐

این از شانس گندع من من فقط چهار ماه هس که آرمیم خیلی زود گذشت انگار همین دیروز بود که آرمی شدم😢💜سیزده روز دیگه هم تولدمه برا کادو هم لباس بی تی اس یا وسایلشو میگم برام بخرن😌💜😂