
سلام به شما خوشگلا اینم از پارت 3
توی لندن هواپیما فرود اومد و منم ازش پرسیدم چرا اینجا مگه قرار نبود منو ببری پیش خانواده اصیلیم ؟ مگه اینجان؟ خودت گفتی که توی لوس آنجلس قرار بریم؟ +آره ولی اونا فهمیدن که تورو دارم میبرم به خونه یکی از افراد اونا تو هواپیما بود اون موهاش رو همه جا میشناسم -خسلی با احساس این حرف رو زد پرسیدم چطور و به چشاش خیره شدم چون میدونستم حقیقت رو نمیگه چون یا نفرت زیادی ازش حرف زد و درست بود اون گفت چیز خواستی نیست من داشتم وسایل رو خالی میکردم چون با وجود همه این اتفاقات من هنوزم به اون مثلا برادرم اعتماد نداشتم که بعد از 16 سال پیداش شده که هیو حس کردم یه چیز تیزی وارد بدم شد کم کم دیدم تار شد و داد زدم بَش اما همون لحظه یکی جلو دهنم رو گرفت و بیهوش شدم از زبون بَش : اون که با لندن غریبه است آخه چرا فرار کرد من که همه چیز رو بهش گفتم 🤦 خواستم برم دنبالش که پام به یه چیزی کیر مرد دیدم چه این چمدون آدلایده همون لحظه فهمیدم که اونا دست به کار شدن و اونو بردن همه دوربین ها رو چک کردم ولی چیزی نبود اونا بلد بودن چطور کار کنن از زبون آدلاید: چشام رو باز کردم دیدم که تو یه مکان سرد با زنجیر به نظر خیلی محکم به صندلی بسته شده بودن و چشا و دهنم بسته بود و نمیتونستم درخواست کمک کنم که هیو یه صدایی اومد مثل صدای تیراندازی و بعد از 2 دقیقه یه مردی در رو باز کرد و گفت خوب خوب خانم کوچولو بالاخره بیدار شده باخودم گفتم بیدار نیستی تا لحظه مرگ خودت رو ... میخواستم حرفش رو قطع کنم اما دهنم بسته بود 🤦 تو اون لحظه بود که چشام رو باز کرد و دیدم همون مرد با مو های سبز عجیب بود دقیقا قیافه اش رو شبیه یه دلقک مسخره درست کرده بود حرفش رو باور نکردم و میخواستم حرف بزنم که بازم دهنم بسته بود گفت وی شد!!¡?¿¡?¿¡!😸😸
و اون موقع رفت و از پشت صندلی یه قلاده سگ آورد و گفت میدونی ته این به وی وصله؟ دقیقا به همون حیوانی که پشت سرته و بعد یه سوت زد و یه گرگ 🐺 بزرگ سفید اومد با دوتا چشم آبی مثل الماس که خوی وحشی که داشت به من خیره شد بعدشم بهش خندیدم جوری که انگار برام هیچ مهم نی و کسی نمیتونه کاری کنه که به من آسیبی برسه😏😏 و بعدشم اون از اونجا رفت ولی یه اشتباهی کرد تو همین لحظه بش👇🏻 دیگه داشتم از اینکه یه بار دیگه میتونم صورت آدلاید رو ببینم ناامید میشدم که دیدم یه فیلم جا مونده وقتی نگاش کردم یه چیز عجیب به چشم خورد یه ون قدیمی که طرح های دلقکی داشت و هیچ شماره پلاکی نداشت با تمام دوربین های مداربسته دنبالش گشتم تا یه خرابه و راه افتادمو رفتم آدلاید👇🏻 اون دهن منو با چسب بسته بود😏 پس منم یکم چسب رو هیس کردم و لب هامو به هم مالیدن تا زمانی که چسب ول شد تا اونجایی که یادمه قبلاً یه خونده بودم که گرگ ها خیلی سخت به کسی اعتماد میکنند و اگر هم اعتماد کنن خیانت نمیکنن و تنها حیواناتی هستن که انتقام میگیرن به بد ترین صورت ممکن خوب منم از این اطلاعاتی که داشتم استفاده کردم سعی کردم باهاش ارتباط برقرار کنم به چشاش خیره شدم و اونم همینطور اولش دندوناش رو بهم نشون داد (اعتماد نکردن ، وحشی شدن ) ولی باز من ادامه دادم کم کم داشت خام من میشد که یهو صدای در اومد بازم همون دلقک بود که گفت میبینم که دهنتو باز کردی فک کردی نمیفهمم که نباید با چسب میبینم و بعد زد زیر خنده😑 و بعد بدون هیچ حرفی دوباره چشم و دهنم رو با یه چیزه دیگه بست و از پشت صندلی گرفت و منو پرت کرد پشت ماشین ، صندلی تعادل خودش رو از دست داد و منم نتونستم کاری کنم و به کف ماشین افتادم درست کنار پاهای اون گرگ وحشی (ماشین ون قدیمی بود یادتونه که)
بش👇🏻 رفتم تو اون خرابه ها اونجا یه سردخونه قدیمی بود با چند تا چسب و چشم بند روی زمین مطمئن شدم که اینجا بودم خیلی عصبی شدم و یه مشت یه دیوار زدم تازه بعد از 16 سال دوباره دیدمش ولی اونا زود تر از من بردنش🤯😖😫 اونجا هیچ دوربینی نبود دیگه نمیدونستم چی کار کنم 🤧 ولی کم نیاوردم و بازم دنبال اون ون قدیمی گشتم ولی انگار آب شده بود و رفته بود تو زمین😖🙄 آدلاید👇🏻 بالاخره ماشین وایساد دونفر اومدن داخل و از گوشه های صندلی گرفتن و منو بردن بیرون دوره همون حس که انگار یه چیز تیز وارد بدنم شد رو داشتم و دیگه چیزی نفهمیدم و بیهوش شدم و چیزی متوجه نشدم😕🤷🏼♀️ بش👇🏻 بازم برگشتم به اون خرابه ها تا ببینم چیزی گیرم میاد تا بتونم پیداش کنم که یه تیکه کاغذ روی زمین دیدم که روش عکس یه دلقک بود😐😬 اونا تا الان داشتن با من بازی میکردن و قطعا آدلاید رو خیلی وقت پیش از اینجا بردن
آدلاید👇🏻 چشامو باز کردم و چیزی که دیدم خیلی خیلی برام عجیب بود و واقعا نمیدونستم که باید چی کار کنم وقتی چشامو باز کردم روی تخت دراز کشیدم تو همون اتاقی که بش یعنی برادرم عکسشو نشون داده بود و گفت اینجا اتاقمون تو هتله که رزرو کرده بود 😳😳 ینی همش خواب بود 😳 کم کم داشتم باور میکردم که یه خواب بوده که یه کاغذ توی دستم دیدم که روش دلقک کشیده بود😐 همون لحظه فهمیدم که خواب نبوده تازه شروعه هیو در باز شد ترسیدم و قایم شدم و دیدم که بش یعنی همون برادرم بود و تا منو دید با خوشحالی و نگرانی بغلم کرد (مثلا قایم شده بود😐)و گفت تو اینجایی دیگه نمیزارم حتی یه ثانیه از جلوی چشام دور شی 🥺 و منم واقعا دوست نداشتم این لحظه رو خراب کنم ولی مجبور بودم و اون کاغذ رو نشونش دادم و ازش پرسیدم این... این یعنی چی من اصلاً نمیفهمم چرا منو دزدیدن و بعد از چند ساعت برم گردوندن 😕؟ هدفشون از این کار وی بود ؟ الان یعنی چی؟ چی شد؟ جواب داد و گفت این اولین بار نیست که اونا این کار رو میکنن از وقتی که تو رو مخفی کردیم و از کشور بردیمت بیرون اونا همیشه این کار رو میکردن و 3 نوع از این کاغذ ها هست که این اولیه که ینی تا وقت هست فرار کن که دفع بعد خیلی خیلی از این بد تره و بازم اگه فرار کنی اونا پیدات میکنن و..... دیگه ادامه نداد
از حرفاش 2 چیز رو فهمیدم 1 اینکه حدسم درست بود و این تازه شروعه و 2 اینکه آنو به خاطر من قبلاً دزدیدن و شکنجه کردن که جای منو بگه و شایدم دوستاش یا اطرافیانش 🤧 خیلی ناراحت شدم و ازش پرسیدم گفتی 3 تا از این علامت ها هست پس سومی چیه نگفتی یه چند دقیقه صبر کرد و گفت هیچ کس از اون آخری خبر نداره که چی میشه همیشه کار هاشور مثل معما س آدلاید :. آخه چرا میخوان با این کار چی کار کنن دیونه آن و بعد از گفتن این حرف از اتاق رفتم بیرون بش بهم گفت نباید از اتاق خارج شی اونا همه جا هستن جواب دادم چه انتظاری داری که تو جایی مخفی شم که اونا تا داخلش هم اومدن و اینو فراموش نکن که 24 ساعت هم نیست که ما باهم آشنا شدیم از کجا معلوم شاید تو سردسته شونی و منو پیش خودت نگه داشتی من از کجا باید مطمئن شم که تو برادر واقعی منی نه رنگ چشامون یکیه نه رنگ مو هامون و اینکه از وقتی از هواپیما پیاده شدیم رفتارت زیادی عجیب شده 🤔😶 یه جور دیگه حرف میزنی تا اونجایی که من شناختمت تو کسی نبودی که بگی مثل موش جایی مخفی شیم که اونا خودشون بهمون دادن و یهو دیدم که..........
خوب دوستان اینم از این امیدوارم که لذت ببرید و اینم بگم بعدی خیلی جذابه 😍 حتما بخونید همه شما رو به خدا میسپارم برم بعدی رو بنویسم 😂 چیه راست میگم😐
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود❤🌪
ممنون 😅
اسم این کارتونی که گذاشتی روی داستانش آنجل چی چی بود؟ میدونی؟ داستانش یادمه ولی اسمشون نه
انجلز فرندز ممنون که خوندی❤️