
هِلو😄اینم پارت ۶ شگفتی رنگ ها
خب کجا بودم...آها از زبون ناکیا: وقتی یه ابر شرور داشت رستوران رو خراب میکرد،بابام گفت:زود باشین بیاین بریم سوار ماشین بشیم! من گفتم: ولی بقیه چی؟ مامانم گفت:اونا خودشون فرار میکنن. نمیدونستم چیکار کنم.ولی مجبور بودم برم ولی باید زود بعدش برمیگشتم. هممون سریع دوییدیم طرف ماشین؛سوار شدیم و و با آخرین سرعت رسیدیم خونه. البته اون موقع پلیسی نبود که جریمه مون کنه چون همشون رفته بودن جلوی اون ابر شروره رو بگیرن😁 وقتی رسیدیم خونه،من هول شده بودم چون باید یه جوری برمیگشتم رستوران که جلوی خرابی هارو بگیرم؛برای همین گفتم:ابلیخحجکدسشع(آخه هول شده بودم😂) مارک گفت: چی؟ گفتم:اممم چیزه شانس اوردیم😅😁 خواستم برم طبقه ی بالا توی اتاقم،ولی قبل از اینکه برم گفتم:من میرم حموم(الکی گفتم برای اینکه تبدیل بشم🤷♀️😬) مامانم گفت: الان؟؟ گفتم:آخه خیلی گرمه🥵
بعد بی وقفه رفتم طبقه ی بالا و بعدش پریدم توی حموم. دوش رو باز کردم.خواستم تبدیل بشم که یادم افتاد اگه دوش رو همینجوری باز بذارم آب هدر میره،برای همین دوباره رفتم توی اتاقم و یه ظبط صوت قدیمی رو از توی جعبه خاک گرفته زیر تختم برداشتم. امتحانش کردم ببینم کار میکنه یانه،خوش بختانه کار میکرد. برگشتم توی حموم و دوباره دوش رو باز کردم. ظبط صوت رو روشن کردم و یکم از صدای آب ظبط کردم و ظبط رو روی حالت تکرار گذاشتم. بعد دوش رو بستم و ظبط رو یه جایی توی حموم گذاشتم و خودم تبدیل شدم و رفتم بیرون به سمت رستوران.(راستی از این به بعد لازم نیست روی دستم با ماژیک خط بکشم😁)
وقتی رسیدم رستوران،شرور تقریبا کل رستوران رو پوکونده بود. اولین کاری که کردم این بود که شلاقم رو به سمت ابر شرور پرت کردم و شلاقم درست خورد به یه علامت گِرد وسط سینه ی ابر شرور. (شروره یه چیزی شبیه روبات بود ولی روبات نبود) فکر کردم حتما اون جا نقطه ضعفشه. سعی کردم بازم با شلاقم بهش ضربه بزنم ولی همون موقع به سمتم اومد و با دستای گندش گردنمو گرفت. یهو یه نفر از پشت زد توی سر شروره و شرور افتاد زمین. باورم نمیشد کی نجاتم داده
همون پسر آبیه! با اون سلاح آبی و عجیب و غریبش زده بود توی کله ی ابر شرور. بهش گفتم: ممنون،ولی چرا نجاتم دادی؟ گفت:چون ابر قهرمانم. وظیفمه مردم رو نجات بدم؛ولی بدون هنوزم بهت اعتماد ندارم. باز اعصابم خورد شد. آخه این پسره ی خودشیرین فکر کرده کیه؟ ولی بازم نتونستم چیزی بهش بگم چون همون رباته(که البته ربات نبود) از رو زمین بلند شد و تا خواست به پسر آبی نزدیک بشه،من پسر آبی رو هل دادم اونور و خودم هم با هاش پریدم. بهش گفتم: دیدی؟منم نجاتت دادم.حالا ازت یه کمک میخوام. گفت:بگو گفتم:من با شلاقم میگیرمش و توهم با اون سلاح نمی دونم چی چیت به علامت وسط سینه ی شرور ضربه بزن چون فکر کنم نقطه ضعفشه. اونم گفت:باشه. چه عجب😏😁بالاخره آقای ادعا یه کم به حرفم گوش کرد. بعد با کمک هم رفتیم و دست به کار شدیم. ابر شرور رو شکست دادیم و من بازم همه چیز رو برای دومین بار به حالت اول برگردوندم. و زود برگشتم خونه وقتی رسیدم، از پنجره اتاقم اومدم تو و رفتم الکی یه حوله پوشیدم و از توی حموم ظبط صوت رو برداشتم و خاموش کردم. رفتم طبقه ی پایین دیدم مارکو خونه نیست. از بابام پرسیدم: پس مارک کجاست؟ گفت: توی اتاقش داره گیم بازی میکنه. مامانم گفت:ناکیا برو مارک رو صدا کن شام حاضره. با اتفاق امشب نمیخواستم گرسنه بمونید. من گفتم: ممنون مامان.
(بچه ها راستی مارک گیم رو برای رفتن به رستوران و شکست ابر شرور بهونه کرده بود)من رفتم مارکو رو صدا کردم و باهم اومدیم سر میز نشستیم. بابام گفت: راستی مثل اینکه اون دوتا ابر قهرمان نوجوون دوباره تونستن شهر رو نجات بدن. من گفتم: چه عالی! مامانم گفت: چه عالی! مارک گفت: چه عالی! همونطور که میبینید هممون گفتیم چه عالی. برای من خیلی بهتر بود چون خوش حالم که برای دومین بار تونستم ابر شرور شکست بدم و شهر رو نجات بدم. ولی از اونجایی که دیگه خیلی خسته بودم و گرمم شده بود،دلم میخواست واقعا برم حموم.ولی دیگه مجبور بودم صبح برم.بعد شام به مامانم کمک کردم ظرف هارو بشوره و بعدش رفتم مسواک زدم و رفتم توی تخت خوابم. گوشیمو برداشتم دیدم ساپری پیام داده:سلام ناکیا،خوبی؟ میخواستم بگم فردا میخوام یه مهمونی کوچیک به افتخار اون دوتا ابر قهرمان باحال جدید بگیرم میدونی که کیا رو میگم؟و میخوام همه ی بچه ها رو دعوت کنم؛تو ام میای؟ هر موقع پیاممو دیدی جواب بده شب بخیر😘 براش نوشتم:سلام،آره خیلی دوست دارم بیام البته مطمئن نیستم بتونم. راستی فردا ساعت چند؟ یکم منتظر موندم ولی جواب نداد. حتما خواب بود یا گوشیش خاموش بود🤷♀️ برای همین منم دیگه خوابم برد.
خب تموم شد🍥👻 ببخشید بچه ها این پارت کم بود،چون من کلاس تابستونی دارم و باید تمرین کنم ولی باز سعی میکنم برای داستانم وقت بیشتری بذارم❤🌺
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
داستانو ادامه نمیدی؟
چرا،ولی فعلا فصل یکش تموم شده. اگه حمایت بشه ادامه میدم😊