رمان دختر کفشدوزکی❤️پارت اول

های کیوتک ها💫 چخبـر⚡ من اومدم با یه رمان که خودم مینویسمـ✨ رمان دختر کفشدوزکی❤️ خودمـ مینویسم و معلوم نیس چند تا پارت دارهـ🐾 با ما باشید💕

خب کیوتاااا💕 اینمـ از اولین پارت رمانمـ🐾 امیدوارمـ خوشتون بیاد❤️

مثل همیشه صبحانمو خوردم و رفتم به پیاده روی روزانه ام قبلش از الیا(خدمتکار خونمون)خواستم که باهام بیاد ولی چون خیلی کار داشت قبول نکرد و گفت یه روز دیگه میاد منم رفتم یه هودی که تا بالای نافم بود با یه دامن که هردوشون مشکی‌ بودن تن کردم و هندزفری و گوشیم رو برداشتم و از دم در جیم شدم بیرون رفتم به مکان مورد علاقم یعنی باغ بوت شومون(بزرگترین باغ پاریسه من چند سال پیش رفتم پیشنهاد میکنم اگه رفتید حتما از اونجا دیدن کنید) هندزفریم رو گذاشتم و اهنگ lettle me (یکی از اهنگای مورد علاقمه خیلی قشنگه)رو پلی کردم و داشتم گوش میدادم که....

که یهو یه پسر که بهش میخورد ۱۹ ساله یعنی دوسال بزرگتر از خودم باشه جلوم سبز شد منم با لحن خیلی مودبانه و کمی مسخره امیز گفتم:چیزی نیاز دارید اقای نسبتا محترم؟ اونم گفت:البته میخواستم بگم میشه افتخار اشنایی بدین؟ _خیلی پررویی مثل جن از ناکجااباد پیدا میشه بعد میگی(با لحن مسخره)افتخار اشنایی میدین برو ببینم مزاحم نشو گفت_خب باشه حداقل اسمتو بگو ....

_اسمم مرینته _واااو همون که باباش پولدار ترین ادم شهره؟ _خب اره ولی زیاد بهش اهمیت نمیدم چون منم یکی مثل شمام _ماشالله چه فهمیده منم ادرینم(یکی از ابروهاش رو بالا میگیره)حالا که اینقدر پولداری نمیشه مارو یه بستنی مهمون کنی لطفا؟ به اینجا که میرسه یکی میزنم پس کلش و میگم:خجالت بکش... میپره وسط حرفم و میگه_چشم من میکشم بعد تو رنگ کن _خیلی پررویی بخدا

_خیلی ممنون نظر لطفته _😑خب بگو ببینم واسه چی دنبال من راه افتادی امدی _نمیدونم شاید از روی علاقه شایدم از بیکاری ولی خب....نمیدونم کلا واسه چی اینجام _کلا دوست دختر یا زن نداری؟ _نه باب کی میاد زن من بشه _...... _راستی چه اهنگی گوش میدی؟ _اهنگ little me _قشنگه منم دوسش دارم...

از اون به بعد هروقت میرفتم پیاده روی باهام میومد و کلی باهم میگفتیم و میخندیدیم در کل پسر بامزه ای بود همیشه جوک میگفت و اگه حالم بد بود زود خوب میشدم تقریبا ابمون توی یه جوب میرفت و باهم کنار میومدیم ولی خدا نکنه یکی مزاحمم میشد اونقت اقا رگ غیرتش باد میکرد سر به تنم نمیذاشت .....

یه روز مثل همیشه اومد دنبالم تا باهم بریم پیاده روی سر راه یه بستنی خوشمزه خوردیم اون رفت با یکی از دوستاش که توی پارک دیده بود احوال پرسی کنه توی این فرصت یکی پسر چندششش اومد پیشم و با لحن خیلی بی ادبانه ای گفت:به به ببین اینجا چی داریــــم لحنشو خیلی میکشید و معلوم بود یا یه چیزی خورده یا سرش خورده به سنگ یهو ادرین رسید....

ادرین یه دونه اروم زد به شونش و پرسید:چیزی میخوای؟ بعدم محکم با مشت زد تو دماغ اون مرده بعدم یه کتک کاری حسااااابی شروع شد که بیا و ببین من فقط جیغ میزدم میخواستم جداشون کنم خب بقیش باشه واسه بعد😉🐞

لایک و کامنت یادتون نره⚡❤️

🐾follow = follow💫