
اول از همه باید بگم داستان من با کتاب کلی فرق داره و از زمین تا آسمون با هم متفاوت اند هر فصل هم که تموم میشه یه قسمت تابستانه میزارمکه اتفاقات تابستانی امیلی رو شرح میده اگه بازدید ها به 15 برسه بعدی رو میزارم ??
خب اول از همه در خواست زندگی امیلی رو داشتید پس میریم سراغ زندگی اون اول باید بگم امیلی نه مو ی طلایی داره و نه چشم آبی بلکه مو های قهوه ای تیره بلند و لخت و چشم های نارنجی نافذ داره که اصلا به قرمزی نمیخوره در کل امیلی چشم های فوق العاده زیبا یی داره فامیلی امیلی یکی از فهرست 28 مقدس هست (البته واقعا نیست من خودم اضافه کردم ? (مادر امیلی یه بلک هست و کلا از هر طرف بگیریم امیلی یه اصیل زاده اس . امیلی دوران بچه گیش رو کنار دراکو مالفوی گذرونده و کلا یه جورایی دوست بچگی هم اند و ثروت خانواده امیلی خیلی از مالفوی بیشتر ه )دیگه خودت حساب کن چقدر میشه خصوصیات بعدیش رو در پارت بعدی میزارم اگه پر طرفدار بود خب بریم سراغ داستان
هاگرید دراکو رو برد به درمانگاه قلعه منم دنبالش رفتم وقتی برگشتم رفتم سمت میز گریفیندور و کنار هرماینی نشستم که یهو اون دختره پانسی که تو اسلاترینه و خیلی به دراکو میچسبه اومد و گفت وای دراکو عزیزم !!!! ?چی شده چه اتفاقی برات افتاده خیلی درد میکنه من که حرسم و البته حسوديم در اومده بود بلند شدم تا حساب پانسی رو برسم که هرماینی جلوم رو گرفت منم گفتم :دختره خود شیرین ??
سیمون گفت :دیده شد دیده شد !!!!سیریوس بلک تو ی هاگزمید دیده شد من گفتم هاگزمید زیاد از اینجا دور نیست ........... یک هفته بعد کلاس پروفسور لوپین ::::: پروفسور :کی میدونه توی کمد چی هست . هرماینی یهویی : هیچ کس نمیدونه زدمبو ها مدام تغییر شکل میدن و به بزرگ ترین ترس ما تبدیل میشن پروفسور. عالیه خانم گرنجر . خیله خب یه ورد ساده برای دفع این موجود وجود داره و اون هم اینه ردیکلوس همه با هم : ردیکلوس رون :تو میدونی هرماینی کی اومد تو من : فک کنم جن گازش گرفته مثل جن همه جا هست کلاس :ردیکلوس
پروفسور عالیه حالا همه صف شید اول صف هرماینی وایساد اون شرم کرد به چرخیدن و بعد به شکل یه برگه شد که از ده نمره 9 گرفته هرماینی ردیکلوس برگه تغییر شکل داد و به یه مرغ اوریگامی در اومد و قدقد کرد همه خندیدن بعد نوبت دراکو شد زر دامبو چرخید و به شکل نو جوانی تام ریدل دراومد و میخواست دراکو رو بکشه که من خودم رو پرت کردم جلوش ????
بوزینه تغییر شکل داد و محو شد اما من میدونستم بزرگترین ترسم چیه یهو پاهام شل شد و اول هیچی نبود ولی بعد یه صداهایی از همه طرف اومد یکی شون گفت : تو هیچی نیستی امیلی تامسون اون یکی صدا که صدای عمه بابام بود گفت : گریفیندوری خائن یکی دیگه گفت تو یه ترسوییی یه بزدل کسی که نمیتونع از زیر سایه پدرش دراد بعد من عصبانی شدم و گفتم :ردیکلوس
یهو نور طلایی از چوب دستیم کرد بیرون و کل کلاس رو روشن کرد و زردانبو رو انداخت تو کمد پروفسور لوپین : عالی بود خانم تامسون عالی بود . دراکو که افتاده بود گوشه اتاق تا چند ثانیه هی هاج و واج من و نگاه میکرد و تا من گفتم پروفسور ببخشيد ما میتونیم بریم بیرون پروفسور لوپین : البته حتما ! بعد من و دراکو رو بلند کردم و رفتم تا رفتیم بیرون دراکو گفت اممم تو جون منو نجات دادی آخه چرا ؟؟؟ من که البته جواب رو میدونستم ولی یه چیز دیگه گفتم ??? اممم خوب هر کس دیگه ای هم بود این کار رو میکرد دراکو : امیلی تو 3 ساله با من حرف نزدی من : خوب فکر میکردم پدرت دوست نداره من و تو دیگه هم و ببینیم دراکو :اون دوست نداره من که دوست دارم من :چی معلومه داری چی میگی دراکو ما تغریبا دشمن هم هستیم ببین من دوست هری پاتر ام و تاقریبا هری دشمن خونی باباهامون . دراکو :اما من پدرم نیستم من : میدونم ولی کاش اونا هم میدونستن
#یک روز قبل از اولین اعزام به هاگزمید خوابگاه دخترانه گریفیندور # جنی : امی (اسم کوتاه شده امیلی در داستان امیلی معمولا صدا زده میشود ( باید باور کنی دراکو مالفوی عا#شق #ت شده من : نبابا من و دراکو تو بچگی فقط دوست بودیم ولی الان فقط دو تا دشمنیم که نمیخایم بجنگیم . هرماینی : تو فقط داری زیادی بزرگش میکنی اینکه اون دوست داره زیادم بد نیس این فکر درستتی نیس که تو فکر میکنی نباید یه اسلاترینی با یه گریفیندور ی دوس باشه . من : شما میدونید من این سه ساله چی کشیدم کل این مدت مورد تحقیر خانواده خودم بودم دیروز پیش هاگرید بودم کج منقار اون اون جینی :اون چی من : اون به مرگ محکوم شده . قیافه همه :???
خیلی خب این پارت تموم کم گذاشتم چون میخام ببینم طرفدار داره یا نه
نظر لطفا
اگه به 15 نفر برسه بعدی رو میزارم نظر هم لطفاً بزارید تستچی جون لطفاً لطفا لطفا قبول کن ???
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خیلی عالیه
بابا خیلی داستانت عالیه ولی منم این حس رو دارم که کسی تست من رو درباره کشتی کج نمیخونه توروخدا علاقه مند ها به کشتی کج بیاین و تست من رو بدین
ممنونم بعضی ها چسبیدن به تست های میراکسلی و به چیز های با اصالت اهمیت نمیده
سلام بلاخره بعد پنج روز قسمت بعدی منتشر شد حتما سر بزنید
سلام دوستان پارت دوم رو گذاشتم در حال برسی حتما بخونید
ببینم گفتی یه سوپرایز ؟؟؟؟؟؟
ایول ایول دوست دارم زود تر قسمت بعد رو بخونم ?
هوراااااااااا??
عالی بود
آفرین
مرسی
عاليييی نوشتی??? پارت بعدی رو زود بزار ميخوام ببينم چی ميشه?
حتما تا جایی که سعی کنم زود میزارم
شاید خوب باشه ولی حال ندارم بخونمش??
خیلی جالب لطفا سریع بعدی رو بذار
مرسی❤
ممنون سعی میکنم زود بزارم اگه درس ها اجازه بدن در ضمن دوستان فصل بعدی یه سوپرایز خیلی باحال دارم حتما دنبال کنید
چرا یهو داستان تموم شد؟! تازه شروع کرده بودم به خوندن! زود باش بعدی رو بزار، دارم سکته میکنم!
راستی السا اون زردمبو یا بوزینه نیست، بوگارت (یا لولوخورخورست)! زردمبو همون موجوداتی اند که هری توی مسابقه جام آتش توی دریاچه باهاشون مواجه شد :)
آره یادم رفته بود ببخشید