real life p³

(داستان همچنان از زبان لوکا هست)رفتم گوشیم رو برداشتم و به مرینت زنگ زدم(مکالمه لوکا ☆و مرینت♡)♡سلام خبری شده لوکا.......☆سلام رئیس گروه ag میخواد ادرین آگرست رو ترول کنه........♡چی؟؟😨کجا؟.......☆نمدونم فقط شنیدم که میخوان ترولش کنن اونم امروز.......♡باشه ممنون که گفتی

از زبان مرینت:با شنیدن اینکه میخوان ادرین رو ترول کنند سریع گوشیم رو برداشتم و به الیا زنگ زدم(الیا&مرینت♡)&الوو.......♡الیا بدو زود باش بیا خونمون.......&چرا؟......♡بیا برات توضیح میدم......&از دست تو دختر خب بگو چی شده؟......♡الیااااا......&😂باشه باشه الان میام

وقتی الیا اومد تمام قضیه رو بهش گفتم و سریع به مخفیگاه رفتیم و به بقیه ی اعضامون هم گفتیم که بیان

در مخفیگاه☜از زبان مرینت:خب الان باید چیکار کنم یعنی ادرین میمیره😨 وای نه نکنه بمیره نکنه دیر برسیم😱 توی همین فکرا بودم که صدای الیا من و متوجه خودش کرد.......الیا_مرینت مرینت هی با توام......مرینت_امم ببخشید حواسم نبود(دوستان الان تو جلسه هستند و تمام اعضا هم هستند و با اعضا هم اشنا میشید)مرینت_خوب دوستان اینجا جمع شدیم تا مثل همیشه جلوی یک حمله ی موزیانه از اکیپ ag رو بگیریم.......میلن_حالا معموریتمون چی هست......مرینت_دوستان اکیپ ag میخواد ادرین اگرست رو ترول کنه و ما باید جلوی این کار شیطانی رو بگیریم......الکس_بزن بریم....همه باهم_گروه ما همیشه برندست

(نکته:دوستان وقتی تبدیل میشن کلمه ای میگن و توی یه محفظه شیشه ای میرن و یه دستگاه لباسشون رو بهشون میپوشونه و همونطور که میبینید این عکس لباس مرینت و ادرین هست و اعضای گروه mdc هم میلن-الیا-مرینت-جولیکا-رز و الکس هستن که کلمه مربوط به خودشون رو برای تبدیل میگن مثلا مرینت میگه کفشدوزک اماده و همه اونو به عنوان لیدی باگ میشناسن )از زبان نویسنده:مرینت سریع تبدیل شد و به سمت دانشگاه حرکت کرد تا ادرین رو زیر نظر داشته باشه(دوستان الان تقریبا دانشگاهشون تموم میشه و مرینت هم به بهانه ی اینکه مریضه دانشگاه نرفته)وقتی ادرین بیرون اومد مرینت از روی ساختمون ها دنبال ماشین ادرین رفت تا اونو زیر نظر داشته باشه

خوب دوستان امیدوارم خوشتون اومده باشه و من بعد از این پارت سریع پارت بعدی رو میزارم