
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
و رفتم سمت خونه و با کلید پر رو بتز کردم احتمالن الان یونگی نامه رآ خونده پس سریع رفتم رو پشت بآد و اهنگ ایدل رو رو گذاشتم (ساعت۹:۳۰)پامو گداشتم لبه ی پرتگاه و خودم رو از طبقه ۱۵ام انداختم پایین و بعدش سیاهی مطلق. از.یونگی...هوپ اومد اروم بیدارم کردو ی نامه پادم و گقت از طرف ا.ت هست نامو رو موندم (ساعت۱۰) سریع رفتم رآ پشت بوم &یونگی کجا میری 🐈اون نامه ی ا.ت رو به اعضا نشون بده. رفتم رو پشن بوم از چهار طرف نگاه کردم و هیچ خبری نه از ا.ت و نه از جسدش بود.کجا میتونست بره؟ی دفعه ی پیامک برام اومد :یونگی من ازت متنفرم.هیچ وقت دوستت نداشتم و نخواهم داشت.😳😳 (ی سورپرایز دارم) چیی...چچ...چطور ممکنه؟...ا.ت داشته ماروبازی کیداده لی اون هیچآقت این کلرو نکیکنه😢😢سریع رفتم پایین اعضا با ترس داشتن نگام میکردن 🐈ها چیه؟ ا.ت داشته ما رو بازی میداده...ببینید😢😢.ا.ز.جی هوپ:(سه سال بعد)یونگی افسردگی شدیدی گرفته و از اون روز اصلا حالش خوب نبود حتی بعضی وقت ها هم نمیتونست اجراکنه.امروز کنسرت داریم فن ساین هم هست.(داریم ب سورپرایز نزدیک میشیم)
گریمور ها دارن گریممون میکنن یونگی حتما میخواسن این با اجراکنه. ما هم جلو شو نگرفتیم تجازن دادیم هر کاری میخواد بکنه چون نباید بهش فشار بیا ریم وگرنه حمله عصبی بهش دست میده.(پنج ساعت بعد) الان وقته فن ساین هست رفتیم امضا دادیم. ک یهوووو😳😳
یهوووو(ببخشید نویسنده کرم داره😂😂_)
یهوووووووووو نمگیم
یهو ا.تاومد اشک تو چشمای یونگی جمع شد و منتظر موند نوبتش شه تا امضا بده.همه ی اعضا با تعحب ب ا.ت نکاه میکردن زود همه امضا دادیم تا نپبت یونگی شه.🐈😢😢😢ا...ات +بله بفرمایید اقای مین. 🐈توو ....تو مارو یادت نماد؟؟+مگه میشه گروه مورد علاقم رو فراموش کنم. فقط من تنها چیزی ک یادم میاد شمایین حتی نمیدونم خانوادم کیاهن.😭😭🐈چ...چطور یادت نمیاد؟ تو...تو بهترین دآست مایی.+چ...چی؟ 🐈هی ببین ت...تو سه سال خودکش کردی ولی الان چطر زنده ای؟+اوم..بعد از خودکیشی منو دزدیدن و کلی شنجه ام کردن اون موقع ی ضریه به سرم خورد و فراموشی گرفتم😢😢 🐈چ...چیی؟😳😳😳و...ولی..ولی _&چیی. ا.ت کی اینکارو باهات کرده؟ +خودمم نکیدونم&ادرس اونجایی ک شکجنه میشدی رو یلدی؟ +اره &خب بعد از فنساین با هم میریم اونجا فقط پلیس هم میبریم._یونگی؟؟ 🐈ارهه فکر خوبیه اهضا بقیتون هم میاین؟ \اره میایم.....

بلاخره فن ساین تمومید و با ا.ت زقتیم اونجا که یونگی گفت:ااوم بچه ها فبل از اینکه بریم میخوام ی چیزی بگم \بگو میشنویم. 🐈آهه...ات....من.......من.....دوستت دارم. دهن ا.ت باز منده بود نمی دونست چی بگه .همه/با تعجب به ا.ت و یونگی نگاه میکردن البته به جز جیمین چون یونگی خیلی با جیمین صمیمی بود میدآنس.. 🐈نمیخوای چیزی بگی ا.ت؟ +آممم....چرا.......آیی .....نه یعنی ارهه...عه یعنی نمیدونمممم😳😳😳😳😳🐈اشکال نداره یکم وقت میدم قک کنی.+هوفف ممنون حالا می تونیم بریم؟ \اره بریم. با پلیسا وارد شدیم و چند نفر دیگه هم کثل من اونجا بودن اونها رو اورن بیزون همه ی اتاق هارو گشتیم به من و اهضا دوتا اسل**حع و لباس زد گلآله دادن رفتم توی کتاب خونه یونگیبرای محافظت از من پشت سرم میومد و مواظبم بود ولی من خوب کازم رو بلدبودم همه یکتاب های کتاخونه زو ریختم بیرون یکی نیآفتادو همون جو موند +سونگی برو بگو همه بیان لینجا من کارمو بلدم🐈ولی +ولی نداریم بدو 🐈باشه. خب خب پلیسا اومدن من اروم اون کتابو فشار دادم داخل و در مخی باز شد. من اولین نفر رفتم چون کارم از بهترین پلیس دنیا هم بهتز بود. _+سلام زعیس جونم. منوسادت میاد؟پارک ا.ت. همونی ک شکنجش میکردی √چیی ت...تو اینجا چیکار میکنی؟؟+اومدم بهت بگم ک فاتحه رو بخونی اقایی.. پلسن پشت سرییم اروم در گوشم گقت:شلیک کن ولی به ثلبش نه ......بنگ(مصلا شلیک گرده)+بهت گفتم فاتحت رو بخون در ضمن الان اونایی با جونشون تهدیدم میکردی الان اینجان. بچه ها میشه بیاین تا این اقا ببیننتون؟؟ \ههه تو چطور جرعت میکنی بزرگترین و قدرت مند ترین فندوم جهان رو تهدیدی کنی؟ √به یه بنگتن بویز!!چه افتخاری نسیبم شده ک قبل از مرگم شما رو ببینم😎😎\😡😡حالا میبینیم مرگ یا شنکنجه....پلیسا گرفتن و بردنش.الان دوساال گذشته تو اسن دوسال ا.ت پیشنهاد یونگی رو قبول کرد و الان با هم ازدواج کردن و ی بچه دارن
خب چون صفحه های قبل خیلی شد این پارت تمام درضمن پارت بعدی پارت اخزه
......

........

بخاطر این هفتا فرشته کامنت بزار راستی عکس ادیت خودمه اصکی ممنوع
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)