
هلو یوروبون :) سعی کردم بیشتر کنم این پارت رو نمیدونم موفق شدم یا نه 😅 و اینکه از نظرم خودم این پارت .... هیچی 😅 .... نظر شما چیه ؟
یادم اومد صبح که دیرکرده بودم ، برا گرفتن تاکسی اینترنتی GPS گوشیمو روشن کرده بودم و یادم رفته بود خاموشش کنم . ( نویسنده : قشنگ معلومه امروز پرتی جی جی ، حواست باشه خودتو جا نزاری 😛😂 جی جی : عه حواسمو پرت نکن بزار تمرکز کنم ، آبروم داره میره هااااا ) رفتم تو اتاق و پای سیستم نشستم ، سعی کردم لوکیشن جایی که گوشیم هست رو پیدا کنم .... بعد کلی ور رفتن بالاخره پیداش کردم . یه منطقه ی مسکونی خصوصی که خیلیم از کمپانی فاصله داشت .... خیلی خیلی ریسکش بالا بود ولی باید یه جوری می رفتم اونجا .... آدرس رو نوشتم بعد رفتم اتاق اوهیونگ ، اون همیشه دو تا گوشی همراهش می آورد ، یکی رو ازش گرفتم و راه افتادم .....
تو راه به عواقب کارم فکر می کردم و هر لحظه ممکن بود پشیمون بشم ، اما از طرفی می ترسیدم که کوله امو تو اون ماشین پیدا کرده باشن و آبروم بیشتر بره .... حتی به اخراجم فکر کردم .... خیلی نگران بودم . سرم پر از سوال بود ، اگه منو اطراف خونه ببینن ، اگه کلی نگهبان و بادیگارد اونجا باشه ، اگه خود جیمین منو ببینه ، اگه حتی کوله رو پیدا کنم منو موقع برداشتنش ببینن ، یه موقع فکر نکنن من دزدی ساسنگی چیزی ام 😑😑😑😑😑😑😑 .... وای خدایا همه ی این اگر و اما ها تهش برام یه نتیجه ی ثابت داشت ، اینکه آبروم جلو ی همه میره و بعد از اینهمه تلاش و زحمت ، از کمپانی اخراج می شم .
هر لحظه استرسم بیشتر می شد ، دلم برای این همه سختی و زحمت که این مدت کشیده بودم می سوخت ، ولی به هر حال فرقی نداشت ، اون کوله تو اون ماشین خودش خطر محسوب می شد . تو افکارم غرق بودم و همچنان دست و پا میزدم که رسیدیم . از تو تاکسی به اطراف خونه نگاه کردم ، تا جایی که من دیدم کسی نبود ..... میون اون همه استرس ، دهنم از زیبایی و لوکس بودن خونه ی روبه روم باز مونده بود . یه خونه ی ویلایی ، یا بهتره بگم یه قصر بزرگ که دو طبقه اش از بالای حصار های خونه معلوم بود ، اطرافش پر از درخت و روی حصارخونه پر بود از گل یاس و انواع گل های تزیینی خوش رنگ . تازه جایی که من ایستاده بودم محوطه ی پشتی اون باغ بود ، از جلو قطعا شاهکار زیبا تری به چشم می خورد ..... آروم از ماشین پیاده شدم ، اطراف رو دید زدم کسی نبود ، کلاه هودیمو پایین دادم ، آروم از کنار دیوارا رفتم و رسیدم به قسمت جلویی و اصلی خونه ، یه دروازه ی خیلی بزرگ بود ، ولی در کمال تعجب تاجایی که من دیدم هیچ نگهبان یا محافظی اونجا نبود .... اطراف رو نگاه کردم اما هیچ راهی که بشه وارد خونه شد ندیدم . می ترسیدم خیلی برم جلو چون ممکن بود سگی چیزی بسته باشه که یهو شروع به پارس کنه .
نا امید بودم که راهی برای ورود به خونه باشه . دوباره خونه رو دور زدم و رسیدم به قسمت شرقی ، کنار دیواره وایساده بودم و اطراف رو با دقت نگاه می کردم که چشمم به یه فرورفتگی خورد . رفتم نزدیک تر ، دیدم یه در توری بود که قفل نبود بازش کردم یه راه روی طولانی که سرباز بود و تهش یه در دیگه داشت ، رفتم تو راهرو ، نمیدونستم اگه در بار بشه به کجا میرسه ولی تنها راهی که پیدا کرده بودم همون بود باید یه جوری واردش می شدم ، اما از شانس بدر رمز دیجیتال داشت و نمی شد بازش کرد 🤦♀️ سقف راهرو با میله های نیم دایره احاطه شده بودن و خبری از سیم و نیزه و این چیزا نبود ولی پر از گل بود اونم خاردار ..... شاید واقعا این آخرین راه بود ، محوطه خلوت بود و باید یه جوری به میله ها می رسیدم و ازشون رد می شدم .... یهنیرویی نمیزاشت بیخیال شم و برگردم ....
اطراف اون محل یه فروشگاه بزرگ بود که قبلا اوایل که اومده بودم کره برای گشتن رفته بودم اونجا ، غافل از اینکه اطراف این فروشگاه یه نفر زندگی می کنه که قراره قلبم رو بلرزونه .... رفتم به فروشگاه . اول یه ماسک خریدم و زدم به صورتم ، بعد یه چهار پایه ی تاشو برداشتم ، یه کم عجیب بود ، برای اینکه مشکوک نباشه چند تا وسیله و ابزار و یه مقدار خوراکی هم برداشتم و بعد از فروشگاه اومدم بیرون . وضعم هم خنده دار بود هم گریه دار . در بدترین حالت ممکن بودم و داشتم یه راهی پیدا میکردم که وارد خونه شم ولی نمیدونستم اون ور دیوارا چه چیزی در انتظارمه و آیا دردسر داره یا نه .... رفتم تو و در توری رو بستم و شانسی که اوردم این بود که از پشت قفل داشت و قفلش کردم .
رفتم ته راهرو ، میله ها فاصله اشون جوری بود که اگه یه کم سعی می کردم می تونستم رد شم ، طراحش فکر آدمای خوش هیکلو کرده بود ولی به یه دختر ۴۵ کیلویی باریک اندام فکرد نکرده بوده احتمالا .... چهار پایه رو باز کردم و رفتم بالا ، بهتر از این نمی شد 😏 گلا تو هم فرو رفته بودن و حسابی پر ازخار و تیغ بودن .... کنار وسیله هایی که خریدم یه ست چاقو آشپزخونه ورداشته بودم ، واقعا نمیدونم هدفم از این کار چی بود 🤦♀️ خواستم مشکوک نباشم . تو اون ست یه قیچی هم بود ، عالی بود ینی ناخواسته ابزار لازم برای دزدی و از دیوار مردم بالا رفتن رو خریده بودم . 🤔😂 قیچی رو برداشتم و چند تا از گلا رو بریدم یه کم فضا باز شد . آستینامو دادم جلو که دستامو بپوشونه بعد میله ها رو گرفتم و خودمو کشیدم بالا ، یه کم گلا رو با دستم کنار زدم و با هر زحمتی بود زور زدم و از میله ها رد شدم . خیلی آروم میله ها رو رد کردم و رسیدم به در و خودمو پرت کردم پایین . در از سمت حیاط رمزی نبود ، یه دکمه داشت که فشار دادم و در باز شد ، رفتم وسایل و چهار پایه رو آوردم داخل و در رو بستم . هوووووف یه هفت خوان رستم رو رد کردم .....
وسایل رو کنار در گذاشتم و رفتم سمت خونه . هر چقدر از بزرگی و زیبایی باغ و خونه هه بگم هیچی نیست . واقعا چشم نواز بود . رفتم جلو ، صدای شر شر آب میومد ، جلوتر یه استخر بود که از آبراهه ی بالاییش آب آروم می ریخت توش و هموا رو نمناک کرده بود ، آروم از کنارش رد شدم ، تا اونجا هیچ کس رو ندیده بودم . پشت یه درخت وایسادم ، گوشی اوهیونگ رو درآوردم تا لوکیشن دقیق گوشیمو پیدا کنم و سریع برم سمتش ، یه روزی اگه مخترع GPS رو می دیدیم ازش تقدیر ویژه ای به عمل می آوردم . جای گوشیمو پیدا کردم و آروم رفتم سمتش و بالاخره ماشین رو دیدم .... رسیدم بهش و هر لحظه تعجبم بیشتر میشد که چرا حتی یه نفر تو این باغ نیست .... دم ماشین بودم نفسم حبس شده بود ، یه نگاه توش انداختم .... وای خدایا شکرت کوله هموز تو ماشین بود و از رو صندلی افتاده بود پایین . نگاه کردم در ماشین قفل نبود ، ینی اگه درش قفل بود خودمو تو همون استخره غرق میکردم ، واقعا حوصله ی دردسر و مانع جدید رو نداشتم . در رو باز کردم و سرمو بردم تو ماشین ، کوله رو برداشتم و خوب نگاه کردم که چیزی ازش بیرون نریخته باشه بعد دوباره آروم در رو بستم و یه نفس راحت کشیدم .... ولی هنوز استرس داشتم ، هر لحظه ممکن بود یکی جلوم سبز شه ، یا از پشت بیاد و مچمو بگیره و حتی خود جیمین ..... ماشین رو دور زدم که سریع ازخونه برم بیرون ، داشتم از کنار ساختمون بی صدا میدویدم که .... خشکم زد ....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
واقعا هرچی بگم بازم کمه عالی بود😉😍
چشم انتظار پارت بعدی😁
مرسی از نظرت ، خوشحالم که خوشت اومد ❤️❤️
عالییی
قشنگم مرسی ازت 😘😘
از مقدار پارت راضی بودی ؟ 😁😁
یا خدا
چه وضعیتی 😂
واقعا عالی بود اصلا فکر نمی کردم اینجوری بشه
پارت بعد رو سریع بزاریا
😅😅 عحیب بود مگه نه 😂😂
خیلی عجیب بود
پرفکت ادامه بده 💖🥺💜👍🏻
مرسی قشنگم 😍😘 چشم سعی میکنم