سلام🥀🍫🥀از معرفی بدم میاد😐
وارد اتاق شدم مثل بچه های کلاس اولی یه وایساده بودم داشتن در مورد من حرف میزدن؟واع😳سرم دعوا میکردن جین سرشو چرخوند سمتم چرا صورتس انقد عصبیه جین:ا.ت لطفا برو بیرون ا.ت:چ..چرا؟ جین:لطفا برو بیرون ا.ت:عام باشه با استرس رفتم تو حیاط نشستم یعنی چیشده؟ از زبان$تهیونگ$ نمی خوام دیگه تو این گروه باشم😡 کوک:منم دوس ندارم تو ین گروه باشه😡 نامجون:چرا وایسادین؟ برین پیش پیدی نیم😡ولی چه از این گروه برین چه نع ا.ت فقط مال منه شوگا:گفتم تمومش کن [الان شوگا به نامجون سیلی زده و دعوا شده] ا.ت:از داخل کمپانی صدای اعضا میومد انگاه دعوا شده پاشدم رفتم سمت پسرا تنها حرفی که میزدن این لود که ا.ت مال منه ا.ت مال منه اشکام سر خورد فریاد زدم:تمومش کنید🥺چرا دعوا میکنید؟
یک هفته بعد
حدود یک هفته از دعوای اعضا میگذره گروه تقریبا داره از هم میپاشه امشب کریسمسه همه ی اعضا رو دعوت کردم خوابگاه بعد از اون اتفاق هرکس رفت خونش امید وارم بتونم این بحثو تموم کنم
در زنگ خورد همشون باهم رسیدن همین که نشستن شروع کردن به دعوا آخرشم هرکی قهر کرد رفت😭چرا چرا اینجوری شد خداا😭یه نفر باید قربانی بشه اونم منم🥺 آره آره اگه من بمیرم اونا بازم کنار هم میمونن
لباسامو با هودی و شلوار مشکی عوض کردم باید تمومش میکردم کلی راه رفتم رسیدم به یه برج خیلی بلند رفتم پشت بوم کاشکی کاشکی یه بار قبل مرگم مامانمو میدیم دلم واش تنگ شده😭رفتم رو لبه ی پشت بوم و بی مقدمه خودمو انداختم پایین
مامان ا.ت:توی یکی از برج های سئول به مهمونی دعوت شده بودم توی اسانسور بودم و داشتم به اتیش بازیرنگاه میکردم که صدای جیغی شنیدم نه... نه اون ا.ت بود پیداش کردم ولی چرا الان افدام کف اشانسور رو هق زدم ا.ت:داشتم میفتادم پایین توی اسانسور یه خانومی بود نه اون مامانمه خدای مرسی ازت🙂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
💙لایک و کامنت = لایک و کامنت💙
💌❤آجی خوشگلم تولدت هم مبارک توی شاد هم بهت تبریک گفتم❤💌
مرسی نلیا جونم
خعلی عالی بود😍
و اون صحنه ی آخرش مال پنت هاوس بود، درسته؟🙂
عاره🙂البته اسمش رو نمی دونم مرسی که گفتی