داستان ناروتو ب شکل دیگر ۲۱

پارت بعد فلش پارته ..... اونجا درمورد گذشته س 🙁🖤

🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤

بعد حمله ب دهکده مردم دهکده آشفته بودن. بیشترش بخاطر مرگ ساندایمه بود ولي اکثرا وحشت داشتن: [پسر کیوبی می‌تونه کیتسونه ر احضار کنه!!؟ خيلي خطرناکه!!!! ب نظرم باید کشته شه! اون ي خطره!!!؟] بقیه عم موافق بودن ولي نمیتونستن کاري کنن. کاکاشی از ناروتو حمایت کرد: [اینك اون می‌تونه قدرت درونش ر کنترل کنه کجاش باعث وحشت شما شدع؟!] ولي بقیه قبول نمیکردن .. اونا ترسیده بودن با اینك ناروتو دهکده ر از دست شوکاکو و جینچوریکی سونوها نجات دادع بود

کاکاشی خودش کم زجر نکشیده :) 💔 البته ناروتو بعد چند روز بیدار میشه

ساسکه و ساکورا ب سمت بیمارستان رفتن.. امروز روز تشییع جنازه ي ساندایمه بود. ناروتو هم بیدار شده بود . وقتي رسیدن کاکاشی سنسی همراه ناروتو ملحق شد. ناروتو کاملا داغون بود.. ساکورا محکم ناروتو ر بغل کرد و یکم دلداری داد. بعد تیم ۷ ب قبرستون حرکت کردن. همه گل ها ر میبردن و میذاشتن ر قبر، ایروکا محکم دست ناروتو ر گرفته بود. بالاخره نوبت ناروتو رسید ك گلش ر ببره و بذاره ، وقتی رسید جلوي قبر و گل ر گذاش، اشک هاش سرازیر شد و ر زانو هاش افتاد. جیغ زد : نانده؟!!!!!!!؟ همون لحظه رعد و برق زد و بارون شرو ب باریدن کرد🌩 ساسکه از عقب ناروتو ر بغل کرد. ساکورا هم ملحق شد

😕😕😕😕😕😕😕😕😕😕

🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤

تا اینجا واقعا وارد داستان اصلي نشدیم..... از پارت ۲۳ یا ۲۴ ب بعد داستان واقعي شرو میشع... داستاني تلخ ك ممکنه اشکاتو بریزونه.

×جلوی دروازه× ساسکه و کاکاشی دست تکون میدن: مواظب خودتون باشین 🙂👋

...........................