سلام دوستان من تا حالا داستان نساختم اگه مشکلی داره به بزرگواری خودتون ببخشید
خوب توی این داستان 4 تا شخست هست 1:جیمین 2:ته ته 3:سارا 4:ثنا
خوب شروع کنیم.
برای یک روز سارا رفت کره برای کار باباش که یک هو جیمین رو دیدید و گفتاو سلام جیمین من یک ارمی هستم که تو رو از همه عضا بیشتر دوست دارم همین جور که سارا این حرف ها رو می گفت ته ته پیداش شد سارا از شدن حیجان قش کرد.جمین و ته ته سریع سارا رو بردن بیمارستان. رعیس بیمارستان گفت که جا نیست و اگر هم که باشه باید200 دلار بدین تا بپزیریمش ته ته تا این حرف رو شنید شروع کرد به دعوا کردن و هی می گفت:
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
خیلی کم مینویسی و یک واضح نیست حرفات
اما
عالی بید 🥺💞
ممنون
ممنون که نظرت رو درباره ایراد هام گفتی
حالت خوبه ؟؟😐😐
شما خوبی