خوب دوستان این اکانت های من قاطی دارن بعضی مواقع با اون میام بعضی مواقع با این، دیگه دارم دیوونه میشم فالو= فالو 5 کامنت + 5 لایک= پارت بعد
تا یک سال همراه با یونا زندگی کردی امروز تو خونه هیچی پیدا نمیشد باید بگم که یونا و جیمین هم هنوز تو ارتباط هستن اما گفتن میخوان یه مدت دیگه هم دوست دختر و دوست پسر بمونن چون یونا از اتفاقی که برای تو افتاده بود میترسید که جیمین هم همین بلا رو سر تو بیاره باید بگم که یادم نمیاد چی قبلا نوشتم و بهتره بگم که ا/ت اون موقع حامله بود و بچه انداخته، با یونا رفتید بازار و فروشگاه برای هم خرید برای خونه هم خرید لباس مراسم نامزدی یو نا و جیمین با این حال جیمین با اسرار یونا نگفته بود که تو هم با اونا زندگی میکنی..... رفتید بازار یونا رفت سر وسایل بچه ها و شروع کرد خیال بافی کردن اینده که میخواد برای بچه هاش اینو بخره و تونو بخره تو هم زیر لبی گفتی : ای خدا باز این شروع کرد..... یکم بای ستادی و به بدبختیات فکر کردی که اگه اون روز اون اتفاق نمی افتاد الان داشتی همراه با کوک برای بچه تون لباس می خریدید.... همین طور رفته بودی تو فکر که متوجه نشدی که یونا داره با تو فکر میکنه یونا: هیییی ا/ت.... هوی دختر کجایی...... باز رفتی تو خاطرات....اه ا/ت... ا/ت : بله.. بله...یونا: حالت خوبه دختر؟! باز رفته بودی به گذشته!!؟؟ ا/ت: نه... نه بابا... چرا باید برم به گذشته .. یک لبخنده مسخره ، باید، الکی هم کردی... که یک دفه سنگینی نگاه یک نفر رو روت احساس کرده برگشتی که یهو........
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
پارت بعدی کجاس؟😐🤌
سلام
پارت بعدی کجاست؟
میشه لطفا زودتر اعلام کنی
من هر چی میگردم پیداش نمیکنم.
اصلا پارت بعدی رو نوشتی؟
عالی بود 👍
قشنگ مینویسی🥺😻😻
لایک کردم پارت بعد لطفاً
منتظر پارت بعد هستم💜💛
ولی به کل قشنگ بود
این همون پارت اول نبود؟