
لاوای من لایک دوست داشتین بکنین آلیکامنت اجبار حتما باید کامنت کنیددد....

(انچه گذشت)+عهه چیزه چونن من باید برا کنسرت امروز اماده بشم دیگه£اها اوکی باشه برو باییی +عهه وایسا ی سوالی دارم چیو بیشتر دوست داری؟£خوابب (خب برای یونگی هم لباس خوااب) _+خب باییی. £اووم بایی. .........از زبان ا.ت:«_دیگه رفتم اماده شم ی گریم ملایم کردم و لباس مشکی شیک پوشیدم(عکس لباس ا.ت)«ا.ت با خودش»اوهههه چه جیگرییم مننن جونن بابااا چقد من خوشکلمممم واییی جذاببب😍😍(بچه ها «=» این =یعنی نویسنده و + یعنی ا.ت)(=دیووونههههه+خودت اینکار رو کردی با مننن =عههه میشخ اینقد هی نگی وگرنه میکشمت تو داستان بدون سر نشتت دست منهه😈😈😡😡 +عهه باشه بابا غلط کردممم.....خوب شد؟! =بهتز شد دیگه تکرار نشه +(زیر لب) میشه خوبم کیشه +=ههه شنیدم چیگفتی +عهه من!!!؟؟ من ک چیزی نگفتم =گفتس خوبم گفتی +حالا باشه بابا نخوریمونن =خیلس بد اخلاقییی +تو خوبی.... =مر*ض ا.تتت پاکک +نههه نشههه غلط کردمممم =😂😂😂😂باشه حللا بزو اماده شو خیلی آقت نداری +اییی باشهه)+دیگه ی نیم ساعتی مونده بود تا شروع کنسرت سریع گفش مشکی ام رو پوشیدم رفتم شمت تانی جونممم (تانی اسم ماشینش هست😂😂)(عکس تانی در بالا مینگرید😂😂👆👆)+سلام ماشینن خوشکلمم...خوبببییی خب باید بریم پیش اعضا اماده ای یریم؟ وس بزن بریم (با تمام سرعت رفتم سمت سالنی که کنسرت داخلش بود ی ربع ساعتی زودتر رسیدم تا اعضا رو ببینم بلاخره رسیدیم)+خب تانی جونم بعد از کنسرت میبینمتتتتتتتتتت دوست دارممم بوس بای✋✋✋😍😘😘...رفتم داخل سالن کلی خبر نگار اونجا بود اومدم برم وارد سالن گریم شم که باذیگار ها نزاشتن +عهه ببخشید من پارک ا.ت هستم اعضا گفته بودن میتونم وارد شم پی دی نیم هم همین طور ∆(بادیگارد∆)عاها بفرماییدددد. +ممنونم. سلااممممم من اومدممممممممم پارک ا.ت هستم ی ازمی دیوونههههه(با داد)😂😂😂😂 (بچه ها از اونجایی ک علامت اعضا رو یاذم نیس ب خارجی حرف اول اسمشون رو میزارم) ...........tea tea:بلاخرههه yungi:😴jin:به لطف جنابالی شوگا ما رو با ماهیتلبهه زددد😑😑😑😑 +عههه مامانشو چرا داری از بچت شکابت میکنی اخه پیشیه خببب...(خب بچه ها این صفحه خیلییی زیاد شد پس صفحه های دیگه کمترههه) ؛\:) +دلت میاد به پیشی مون اینطوری بگییی حالا هم چقد ناژ خوابیده خداااا... اها راستی من هدیه خایی ولستون گرفتم الان بدکتون یا تو فنساینن؟؟ (اعضا دارن با تعجب به هم نگاه میکنن) jin: ی لحظه آایسا من ببینم نامی کجاس!!!😰😰 نامجونن....nami: بله کارم داشتی؟ jin:عهه میگم بلیط فنساین واسه ا.ت گرفتی؟؟

namie:اره بابا گرفتمم راستی چقد دیگه ا.ت میاد؟؟ jinالان اینجاس گفت هدیه واشمون گزفته کجا بدمتون منم نمیدآنستم بگم فن ساین یا نه حالا ب بونه ی اومدن و اوردن تو اومدم حالا بیا ک ا.ت شک نکنه namie اها باشه بیا بریم...... از زبان نامی داشتم وارد سالن گریم میشدم ک صدا داد اعضا و جیغ جین اومد بدو رفتم....
دییددددممممم
دیددمم
دیدمم (ببخشید بچه ها من کرم دارم_)
دیدم ا.ت از کنجکاوی همه اتفو بهم ریختههه(چیه فکر کردین چی میخوام بگم😆)نامی:ا.تتت اینجا چ خبرهه چیکار کردی توو جونور... +اهههه اممم واییی ببین چ دست گلی ب اب دادم منن!!!! واییی ببحشیددد من خیلی هیجان زدمممم😅😅😅 نامیی:عه عامم باید ی فکری کنیم تا پی دی نیم ندیده +اهه اها فهمیدم من تنهایی اینجا رو جمع رو جور میکنم فقط شما جاهاشون رو بگید بهم نامی:نه نمیخواد با کمک هم جمع کیکنیمم + وایی ببخشید من خیلی معذرت میخآام.😢😢..... جیمین:واو چه خانوم احساسی فک نمیکردم توی شیطون ی خانم احساسی بیرون بیاددد جین:باشه حالا گریت برا چیه دیگه گریه نکنن +هق اخهه برای هق اینکه هست کهه ...... هق......ک.....کههه.هق (ا.ت از حال رفت) شوگا با اعصبانیت آ داد:هویییی چرا اینجور شددد جالا چیکار کنیمممم اییی چرا اینقدر بهش فشار اوردید اخهههه😤😤😤.....اگه ببریمش بیرون شایعه درست میشه و دردسر میشه.............امم اها من ی در مخفی به سالن اصلی کیشناسم کیتونیم ببریمش بزاریم داخل اتاق مهمان.... تهیونگ:فکر خوبیه کمک کن بلندش کنیم کوکی:صب کن منم میام کمکتون....شوگا :باشه بیا...از زبان شوگا:

جین:باشه حالا گریت برا چیه دیگه گریه نکنن +هق اخهه برای هق اینکه هست کهه ...... هق......ک.....کههه.هق (ا.ت از حال رفت) من دا گفتم:هوییی چرا....(ادامش رو خودتون میدونید آی گف دیگه) با کمک هک بردیمش داخل سالن حیلی نگرانش بودم حتی ایقد نگرانش شده بودم ک نفهمیدم کی نیک ساعت گذشت جین با داپدد:ییییوووووونننننگیییییییییی الان کنسرت شروع میشهههههههه. یوگی:چ....چ...چییی؟😨😨😨 نامجونن:بدو باید بریم رو صحنهه بدو یونگی:ولی ا.ت چی میشه؟؟ +یون.....یونگیی تو برآ ممن کیام(بلاخره به هوش اومد) یونگی:عههه باشهه از زبان ا.ت به هوش اومدم و دیدم دارن یونگی رآ به زور میبرن ور صحنه و اآن نگران من بود به زور گفتم:یون ......یومگی تو برو من میام .....یونگی مث اینکه خیلی نگرانم بود ودیدن من ک بهوش اومدم خیلی خوش حال شد و رفت رو صحنه منم اروم اروم بلند شدم و رفتم سمت صندلی که جایه من روش بود و نشستم داشت اهنگ باتر رو اجرا میکردن .....ایدل......دینامیت....فیک لاو آسطاجرای فیک لاو بودن ک سهو چشمم ب دو ریف جلو ترم خورد یکیاز صندلی ها مث لسنکه از بی نی اس متنفر بود و با تنفر داشت به اجرا نگاه میکرد.😐یکم دقت کردم دیدم ی کلت داخل ***داره(ذهن های منح...رف خاموشش) به لباساش نگاه کردم و ی تیپ کشکی زده بود رفتم جلو تا جامو با کناریش عوض کنم و قبول کرد و نشستم گنارش اخرای اجرا فیک لاو بود ی اصلحش رو در اورد منم سریع رفتم ب پشت صحنه تا بهتر ببینم میخواد چیکار کنه .... داشت اصلحه رو ب سمت شوگا گرفت دیدم ماشو رو کشید و داشت شلیک میکرد که پریدم جلوی یونگی نامی:ا.تت ا.تت بلند شوو یونگی ک داشت با تعجب نگام میکرد یهو به خودش اآمد خواستم حرفی بزنم ک چشمام سیاهی رفت و بعدشتاریکی مطلق.................

از زبان یونگیی:بعد از اینکه ا.ت تیر خورد سریع با اعضا بردیمش بیمارستان و دکتر گفت باید سریع عمل شه خیلی گریه کردم و دیگه جون نداشتم حرف بزنم الان دو ساعتی میشد ا.ت داخل اتاق عمل بوددکتر اومد بیرون دکتر:به خون بی نیاز پاریم همین التن برین از بانک خون .خون بیارید سریعع یونگیی :اا......ااا ....اقاایی ....دکتر حالش....حالش خوبه؟ زنده میمونه؟؟*بله زنده میمونه اما ایشون خیلی خوش شانسن ک تیر ب قلبشون نخورده خون ها رو اوردن من بابد لرم یونگی:خیلی ممنونمم از زبان یونگی:بخاطر اینکه گریه کرده. بآدم چشمام قرمزشده بود. وتار میدیدم😥بچه ها گفتن یکم بخآابم تا چشمم اینقدر قرمز نیاشه ته ته: یونگی برو بخواب یکم شپی مثل خون اشام ها..جی هوپ:اره برو بخواب ا.ت از اتاق عمال اومد بیرون ما بیدارت میکنیم.(جی هوپ زیر لب)البته اگه جرعت بکنیم یونگی:فهمیدم چیگفتی اگه مث ادم سدام کنین بد. اخلاق نمیشم😑😑😑 اعضا:😂😂😂😂 بونگی:😴😴😴😴😴 دکتر از اتاق عمل اومد بیرون و روبه اعضا گفت:عمل بیمار خیلی خوب بو تبریک میگم اماا......اماا بیمار تا ی چند روز به هوش نمیاد. موچی:اههه اقای دکتر الان میتونیم ببینیمش *بله میتونید اما ی نیم ساعت دیگه ک علاعم هوشیاری بیمار قابت شد. موچی:اها ممنونممم😇😇 بهتره یونگی رو بیدار کنیم ها!؟ اعضا:ارن. بهتره. بیدارش کنیم از زبان موچی: رفتم سمت یونگی ک بیدارش کنم داشت تو خواب گریع میکردو شده بود خیس عرق سریع رفتم سمتش و صداش کردم و اروم گرفتمش تو بغل یونگی:ا.تت نههه ا.تت بیدار شوو لطفااا اتت بیدار شووو موچی: هی یونگی ارآم باش ا.ت حالش خوبه.بیدار شو ات از اتاق عمل اوده بیرون از زبان یونگی.:بعد از اینکه خوابیدم ی کابوس خیلی بد دیدم ات مرده بودد یهو حس کردم یکی گرفتتم داخل بققلش ولی اون کی بود دلم نمیخواست هیچ وقت از بقلش بیام بیرون ک یهو گغت:هی یونگی ارآم باش ا.ت حالش خوبه.بیدار شو ات از اتاق عمل اوده بیرون ک فهمیدم جیمینه اون هم درد من بود و برای من خیلی تزیز بود البته همه ی اعضا واسم عزیزن ولی موچی رو...... یهو از خوابپریدم دیدم هنوز تو بغل جیمیناا هستم و منم گرفتمش تو بقلم ک فهمید بیدار شدم..
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (6)