
سلام به همه عاشق این پارتم ??? عاشقانس و فوق فوق حماااااسیییییی ? از دستش ندید نظرات هم فراموش نشن ممنون ❤?
توی راه بودم تمام مدت به تلفن مرینت زنگ میزدم ولی جواب نمیداد خیلی نگرانش بودم ? حتی به پدر و مادرش هم بهم زنگ زدم اونا گفتن که چن ساعت پیش توی اتاقش رفته و دیگه ندیدنش ...به نینو و بقیه هم زنگ زدم.... اونا هم چیزی نمیدونستن نگرانیم بیشتر شد....نمیدونستم باید چیکار کنم ...به کاگامی زنگ زدم گفتم سلام کاگامی ....اممم تو مرینت رو ندیدی گفت نه اصلا امروز ندیدمش ....چیزی شده؟ ...گفتم نه اگه ازش خبر دار شدی به منم بگو ....گفت راستش رو بهم بگو اتفاقی افتاده؟گفتم نه... چیز مهمی نیست بعدا میبینمت و قط کردم توی این فکرا بودم که یهو....
یه سایه از بالای ماشین رد شد...... یهو گفتم گفتم لطفا وایسا ماشین وایساد و از ماشین پیاده شدم نگران بودم چیزی که ازش میترسیدم اتفاق بیفته و به طرف جایی که سایه رو دیدم دوییدم ....اما هیچی اونجا نبود یهو...
کاگامی رو جلوم دیدم پیشم اومد و گفت مرینت کجاست آدرین.....گفتم نمیدونم منم برای همین اومدم....گفت چیشده اتفاقی براش افتاده ؟ گفتم لطفا زود از اینجا برو....کاگامی گفت چرا باید برم فکردی تو فقط نگرانشی ...اون دوست منم هست ...گفتم نه تو متوجه نیستی اینجا اصلا امن نیست بعد یه سایه به سرعت از بالای سرم رد شد ...
دست کاگامی رو گرفتم و با تمام سرعت دویدم و پشت یه دیوار رفتم گفتم زود از اینجا فرار کن... گفت نه نمیرم چرا باید مثل ترسوا فرار کنم وقتی که شاید دوستم به کمکم احتیاج داشته باشه ...گفتم خواهش میکنم اگه بلایی سر تو بیاد مرینت هیچ وقت خودشو نمی بخشه...منم همین طور اونم سرشو تکون داد و من گفتم ممنون و به سرعت از اونجا رفتم یهو.....
لیدی باگ رو دیدم کهی روی ساختمون ایستاده بود....ولی اون لیدی باگ قبلی نبود .....اون شرور شده بود...اون یویوش رو باز کرد و کلی اکوما رو تو هوا آزاد کرد اکوما ها پخش میشدن و سمت مردم پرواز میکردن و هر کی که ترس یا احساسات منفی داشت رو آکومایی میکردن....منم دوییدم توی یه کوچه خلوت و گفتم پلک پنجه ها بیرون و تبدیل شدم ولی وقتی برگشتم لیدی باگ اونجا نبود یهو ....دیدم پشت سرمه ...گفت میدونستم میای دیدنم....دل منم برات خیلی برات تنگ شده بود ? گفتم نه باور نمیکنم تو واقعا این باشی....خندید و گفت چیه پیشی ازم میترسی....نترس باهات کاری ندارم فقط میخوام معجزه گرتو بگیرم همین و آروم به سمتم اومد
گفتم نه خواهش میکنم...نزار کنترلت کنه و اون همین طوری به سمتم میومد.....یهو دستاشو رو سرش گذاشت ...از زبان هاگ ماث نه بهش توجه نکن معجزه گرشو بگیر زود باش?منم از فرصت استفاده کردم و سمتش رفتم تا گوشواره هاش رو بگیرم اما اون منو هل داد و گفت از من فاصله بگیر کت نوار...گفتم نهههه بزار از این کابوس بیدارت کنم و دستمو سمت گوشواره هاش بردم و اون یهو دستشو از روی سرش برداشت و دستمو گرفتو گفت ممنون ولی من اینطور راحتم?بعد دستشو سمت حلقم برد گفتم این کارو نکن لیدی باگ گفت من دیگه لیدی باگ نیستم من پری سیاهم☻تو هم یه گربه کوچولویی که توی چنگال من گیر افتادی یهوو....
یکی اونو هل داد و ازم دورش کرد....لبخندش خیلی برام آشنا بود ......گفتم لیدی باگ....ولی چطور..ممکنه...? اون گفت فعلا چیزی نگو پیشی بعدا برات توضیح میدم بعد دستمو گرفت و گفت زود دنبالم بیا و یویوش رو انداخت.....
منو با خودش به پشت یه دیوار برد گفتم.... این ینی چی؟ من نمیفهمم گفت من از آینده ی اونم ... تو در آینده منو نجات میدی...اما اومدم اینجا تا یه چیزی بهت بگم ...گفتم چی بگو.. گف معجزه گرا .... اونا نباید دست من بیفتن وگرنه همه چیز نابود میشه ... گفتم پس من میرم ....یهو
بانیکس اومد ....گفت نه نمی ری... لیدی باگ شرور خیلی قدرتمنده نمیتونی تنهایی شکستش بدی ...گفتم ولی لیدی باگ آینده میتونه ....گفت نه اونم نمیتونه..... اون نمیتونه زیاد اینجا بمونه فقط ۷ ساعت دیگه وقت داره ...گفتم چی لیدی باگ آینده به مرینت تبدیل شد و گفت جعبه ی معجزه گرا توی کشوی آخری تختمه و اون هم قفله و بعد کلیدشو در اورد و گفت اونو پیدا کن و بیار اینجا بعد میگم که باید چیکار کنی ...گفت باشه گفتم مراقب باش آدرین و من گفتم قول میدم که نجاتت بدم بانوی من گفت میدونم من همیشه بهت ایمان دارم ...موفق باشی ...بعد رفتم
خوب ممنون که این پارتم خوندید?❤....اینم بگم که این پارت میدونم دیر منتشر میشه ? ولی نگران نباشید پار بعد حماسی تره ? و البته خیلی خیلیییی عاشقانه تر ?❤ و جذاب تر اون رو زودتر میزارم تا منتظر نمونید حتما حتما نظر بدید ممنون?
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
لطفا زود زود بعدی رو هم بزار???️?❤️???✨???????????
پس چرا بعدی رو نمیزاری ??
خب بعدی رو هم بزار دیگه چند روزه منتظریم???
❤️????????????❤️??✨????????
پارت بعد پیلیز
خوب بود من گفتم چون خیلی زود بخش رمانتیکشو آوردی بقیش بی مزه میشه اما خوب تونستی داستانو کنترل کنی زیاد رمانتیک نکن تو همین حدی که هست نگهش دار بعد از اون فیلم هندی میشه
عالییییییییییییییه لطفا ادامه بده واقعا استعداد نویسندگی داری?
عالییییییییییییییییییییییییییی بود❤️❤️✨?✨✨??????❤️????✨✨??❤️??
زودتر بعدی رو هم بزار ......ولی یکم زیادتر باشه ممنون?????????❤️❤️?????❤️?????❤️??❤️❤️
عالییییییییییییییییییییییییییی بود❤️❤️✨✨??✨❤️✨✨✨???
بعدی رو هم زودتر بزار ???????❤️????❤️?❤️?❤️??????❤️?????