سلام ، چی بگم؟ بفرمایید داستان ، ببخشید کمه گشادیسم گرفتم😅 و واقعا هم چیزی نمیاد به ذهنم😑
از زبان توماس داستانو پیش میبریممم😁
پایینو نگاه کردم...یه مشمبای سیاه ، برش داشتم و توشو نگاه کردم ، یه دست لباس توش بود ، پوشیدمشون .
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
عالی بود اما میگم به نظرم زجرشون نده گناه دارن 😂😂
چشم
راستی خواهر توماس چی شد؟؟
اون که اولای داستان مرد😐
اون هم مث توماس قدرت داشت ، پس نمرده.
توی سازمانی که برای ویلیامه کار میکنه.
ولی نقشی توی داستان نداره.
میدونم نمیره سراغ توماس؟😐
نه توی اون دو سالی که توی کما بود ، بر اثر یه اشتباه به دست ویلیام به قتل میرسه.
عه یعنی الان مرده؟؟😳☹
با اجازتون
چرا انقد تعجب کردی؟😂
ووویییی😖 به توماس تسلیت میگم ایشالا غم آخرش باشه🥲😅
حالا اصلا میفهمه این اتفاقا افتاده؟😂
توماس که نمیدونه . اون فکر میکنه تو همون موقع آتیش سوزی خواهرش مرده😂
عجب😂😂
باشه منتظر پارت بعدم💖
چویااااااااااااااا
بعدییییییی
چه خبر ا تویسا
تویسا؟ سراغ اونم میرییییم
قراره کلی بدبختی بکشه😈
هورااااااا
اصلا بهش رحم نکن کلا هر چقد میخونی زجرش بده😈
چقدر کممممم زود بعدی رو بزارررررر😶🌺🌺
ننوشتم زود مینویسم میزارم❤️