سلام اینم ازپارت دوم ولی لایک نکردین 😢😢😢ها خب اگه لایک نمیکنیدفالو کنید😉😉😉😉 فالو=فالو
خب بریم برای شروع داستان 👇
از زبان مینی:ماهمگی رفتیم خونه جونگ کوک خونه بودوروی تختش خوابیده بود ماهم خیالمون راحت شد اما خیلی ناراحت بودیم 😐😐😐بعد از یک ساعت جونگ کوک از اتاقشاومد بیرون، اون لباس پوشیده بود و میخواست بره بیرون ما ازش پرسیدیم کجا میری اونم باناراحتی گفت:میخوام برم بیرون .
من گفتم نرو حوالت خوب نیست😧😧😧امااون گفت :نه😒😒.
بعدپاکپائوگفت:خب حداقل بزارمنومینی همراحت بیایم 😕😕.
جونگ کوک درجواب گفت:نه .
(راوی:خب بدبخت میخوادتنها باشه ولش کنید دیگه😤😤😤)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (3)