
سلام دوستان این هم از تست سوم . ? اگر آمار نظرات به ۱۰ نفر برسه تست چهارم رو میزارم . دوستون دارم بریم و داستان رو بخونیم ????
( دوستان هر تست ادامهی تست قبلی می باشد پس به شما پیشنهاد میدهم قبل از خواندن این تست از تست های دیگه هم دیدن کنید ) از زبان ادرین : من و مرینت خیلی خسته بودیم تازه قرار بود که دانشگاه هم بریم و خبر بچه دار شدن مون رو به بچه ها بدیم مرینت که خیلی خسته ش بود تا سرش رو گذاشت روی بالشت خوابش برد من هم یکم بعد خوابیدم . ادرین .... ادرین.... ادرین .... بیدارشو دیگه ای بابا!!!
از زبان ادرین : باااااااشه بابا بیدار شدم تسلیم!!! مری گفت پاشو برو دوش بگیر تا منم صبحانه آماده کنم منم گفتم باشه 。◕‿◕。 رفتم حمام بعد یه چند دقیقه ای دیدم مرینت داره محکم به در حمام میزنه رفتم و در رو باز کردم گفتم چی شده ؟؟؟ گفت واسه صبحانه مربای هویج میخوری ? ? ?? یا آلبالو ؟؟؟ ??? قیافه ی مرینت ??? قیافه ی ادرین ???
آخه مرینت برای همین آنقدر در رو محکم میکوبیدی مرینت گفت حالا اونو ولش کن نگفتی کدومش رو دوست داری ؟؟؟ گفتم آلبالو بزار خیلی خوشمزه س ??? مرینت گفت : آلبالو متاسفانه نداریم به خاطر همین هویج میزارم قیافه ی مرینت ??? قیافه ی ادرین ???
گفتم خوب باشه همون هویج رو بزار و مرینت هم گفت باشه و رفت منم در رو بستم و دوباره رفتم زیر دوش یهو دیدم باز مرینت محکم در زد رفتم درو باز کردم گفتم چی شده باز ؟؟ گفت دوباره یه نفر شرور شده
ادرین گفت باشه یه لحظه الان میام ، دوتاشون تبدیل شدن و رفتن اون شرور خیلی قوی بود نزدیک به نیم ساعت باهاش جنگیدن ولی فایده نداشت مرینت گفت خوب بریم نیروی کمکی بیاریم گفتم باشه رفتیم خونه مرینت معجزه آسا ??? روباه و لاک پشت ??? رو برداشت و منم معجزه آسای امم....... کدومو بردارم ...... اممم مرینت گفت زود باش منم معجزه آسای خر گوش رو برداشتم و بردمش و دادم به صاحبش حالا دیگه یه تیم شده بودیم ?????
کفشدوزک از گرودنه ی خوش شانسی استفاده کرد و یکم فکر کرد تا را حل رو پیدا کرد ولی قبل از این که اون شرور رو شکست بدیم الیا ( روباه ) رو بلند کرده بود و بهمون گفت که اگه معجزه آسا ها رو بهم ندید باید با دوست کوچولوتون خداحافظی کنید قیافه ی هممون????
لاک پشت داشت معجزه آسا ش رو در میاورد که به گربه ی سیاه یه علامت دادم اونم به پشت لاک یه چشمک زد ...
لاک پشت تعجب کرد و معجزه آسا ش رو نداد دختر کفشدوزکی هم از گردونه استفاده کرد و شرارت رو خنثی کرد روباه یکم ترسیده بود ولی بعد چند دقیقه حالش خوب شد .
من و ادرین رفتیم خونه و صبحانه خوردیم و به دانشگاه رفتیم . خبر بچه دار شدنمون رو به بچه ها دادیم همه بهمون تبریک گفتن ولی لایلا با نفرت نگام میکرد انگار یه نقشه ای داشت ولی با لبخند اومد طرفم و...
دوستان عزیز ممنون که تستم رو خوندید . اگر غلط املایی داشتم ببخشید . اگه آمار نظرات به ۱۰ برسه تست بعدی رو میزارم ??? منتظر تست بعد باشید ???
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ممنونم
خیلی خوبه
عالی
میشه گفت بی نظیرههههههههههههههههه خیلی هم بی نظیرههههههههههههههههههههه
خیلی عالیه زودتر پارت بعدی را بزار
خیلی تست قشنگیه بعدی رو زود تر بزار البته منظورم از قشنگ فوقالعاده است
بعدی رو زود بزار و طولانی ترش کن
عالیییییییییییییییییییی
داستانت عالی لطفا سریع تر قسمت بعدی بزار
سلام تستت عالی بود ولطفا میشه بگین که وقتی تست می نویسیم کی میاد؟
یک روز تا دو روز طول میکشه