
ادامه داستان هست کامنت فراموش نشهههههه ببخشید دیر شد اخه رشته تجربی و دردسرش دیگههههه
سوالی که همیشه تو ذهنم بود رو پرسیدم:میگم جونگ کوک یه سوال بپرسم گفت بگو گفتم راستش یه بار شنیدم شما رو با یه گروه دیگه شیپ کردن و من واقعا ناراحت شدم وقتی میدیدم شما حتی باهاشون عکس هم گرفتید اون هم با لبخند برگشت و گفت ما وقتی میخواستیم کار آموز بشیم برگه هایی رو امضا کردیم که این برگه ها میگه نه با آرمی ها عکس بگیرید نه با گروه های دیگه دختر زیاد خوش و بش کنید گفتم پس چرا اینطوری می کردن گفت نه شما آرمی هستید یعنی ارتش نباید دربرابر این حرف ها واکنش نشون بدید منم گفتم اره مثل اسممون محکم هستیم اون هم دستشو مشت کرد و اورد جلو و گفت بزن آرمی منم مثلش دستمو کردم و گفتم خود خودشه خندیدیمو از آشپزخونه اومدیم بیرون
وقتی اومدیم بیرون دیدم روی میز ویسکی هست و بی تی اس لیوان هم کنارش گذاشتن و میخواستن بخورن و داشتن حرف میزدن و اینا که جونگ کوک هم رفت کنارشون نشست من خودمم رفتم سمت کیفم کش موهام رو باز کردم چون به شدت سرم درد می کرد ازش بعد مانتوم رو پوشیدم و موهام رو ازش بیرون زدم و به طرف گوشیم رفتم و برش داشتم و رفتم بالای پشت بوم یکم با خودم خلوت کنم
از پله هاش تند تند میدویدم و وقتی به بالا رسیدم دهنم از این همه زیبایی باز موند چند تا گل اون ور تر کاشته بودن بعد یه میز و صندلی هم اون ور بودن بعد آسمون واضح تر بود و چند تا چراغ هم بودن که یکم نورانی می کردنش پشت بوم رو و رنگی هم بودن و فوق العاده بود رفتم به طرف صندلی و نشستم روش باد خیلی قشنگی می وزید و چون پاییز بود هوا هم سرد بود به خودم لرزیدم چون حس و حال خوبی بود گوشیمو در اوردم از جیبم و آهنگ بی تی اس به نام spay day رو گذاشتم که واقعا خوب بود حس و حالم با اون آهنگ
که یه جایی تهیونگ می خوند که اومدم بلند بخونم که با شنیدن صدای تهیونگ که با آهنگ همراهی می کرد خواستم یعنیا از صندلی بیوفتم از ترس که تهیونگ خندید و گفت نترس توت فرنگی منم خندیدیم و اونور میز نشست و دستاشو تو جیب پیرهنش کرد و گفت هوای قشنگیه منم لبخند زدم و گفتم اره توی ایران یه روز که رفتم بودم تهران تو خوابگاه ...یهو محکم زدم روی پیشونیم و گفتم وااااای یادم رفت خوابگاه رووووو زود آهنگ رو قطع کردم و زنگ زدم به مدیر خوابگاه اون هم همش غر میزد و می گفت حتما باید فردا بیای دانشگاه تا تکلیفت رو مشخص کنم منم چونه میزدم و اینا که تهیونگ از اون ور گفت بگو باشه میام منم گفتم ببخشید گوشی زو دور کردم و گفتم چی نه برم اونجا فاتحم خونده هست اونم خندید و گفت نترس ما باهات میایم منم چشمام اندازه نعلبکی باز موند که اشاره کرد و زود گفت بگو منم هنوز تو شوک بودم نزدیک گوشم اومد و بهش گفتم میام باشه و اینا ندونستم چجور خدافظی کردم زود گفتم تو چجور با من بیای
گفتم تو چجور با من میای نگران این نیستی که آرمی ها ببیننت و برات دردسر بشه و برات شایعه درست کنن اونم خونسرد تکیه داد به صندلی و گفت نه نگران نیستم چون خودمون رو می پوشونیم منم گفتم نهههه براتون دردسر میشه اونم لبخند زد و گفت نه نگران نباش حرف زدن با مدیر کار منه اخخخ یاد بچگیام افتادم منم لبخند زدم و گفتم اگه دردسری برام شد تغصیر توئه اونم خندید و گفت نترس دردسرت با من و به بیرون چشم دوختیم که عجیب چراغ ها و خونه های کوچیک به آدم آرامش میدادن که تهیونگ گفت راستش ا/ت یه سوالی بپرسم گفتم بپرس همونطور که به بیرون نگاه می کرد گفت تو از اینکه ما ویسکی روی میز گذاشته بودیم فرار کردی اومدی بالا گفتم نهههه من اصلا برام این چزا مهم نیست بخورید یا نه
اون هم گفت اها منم کم کم دیگه داشت حوصلم سر می رفت که با یه حرکت آهنگ بلاک اسون گذاشتم و زود جایگاه خودم رو اون وسط درست کردم و با شروع ریتم حرکت می کردم تهیونگ هم به سمتم چرخیده بود و نگاهم میکرد و از چشماش تحسین می بارید و پاش رو تکون میداد و بلند میخوند و همراهی می کرد منم که داشتم رقصشو می رقصیدم و فوق العاده بهم خوش می گذشت که آهنگ که تموم شد جیمین از پشت سرم گفت توت فرنگی از وقتی آهنگ شروع شد همراهیت کرد اما تو خسته نشدی من الان بدنم کوفته شد از این رقص تازه تو حرکات اضافی هم میکردی چجور خسته نشودی
منم لبخند زدم و گفتم هیچوقت یه آرمی رو دست کم نگیر جیمین اونم خندید و گفت الحق که ارتش ما هستید و مثل دوران کار آموزیه ما فوق العاده تلاش می کنید منم خندیدم و دستش زو گرفتم و بلندش کردم و گفتم حالا جای اینکه رو زمین بشینی بلند شو بیا روی صندلی بشین زمین خاکیه اونم نشست و گفت ممنون راستش اولین بار بود دست یکی از اعضای بی تی اس رو می گرفتم اون ها هم اپلین بار دستمو می گرفتن و من قلبم دیگه تو دهنم اومده بود و خوب حس می کردم گونه هام داغ شدن که جیمین و تهیونگ هواسشون به من نبود که جیمین گفت هوا امشب خیلی عالیه مگه نه تهیونگ تهیونگ هم گفت اره موچی جیمین برگشت خواست نظرمو بپرسه که تا لپ های قرمزمو دید زد زیر خنده که تهیونگ برگشت و وقتی من رو دید اونم خندید و بدبختا رو زمین افتاده بودن از خنده داشتم هاج و واج نگاهشون می کردم که صدا نامجون اومد که از پشت سرم می گفت اه چرا از خنده دارید زمین رو گاز می زنید منم برگشتم نگاهش کردم که وقتی لپ های قرمزمو دید زد زیر خنده و همونجا خم شد می خندید و من خندم گرفته بود تا اینکه حس کردم دیگه قرمزی لپم از بین رفت تهیونگ خنده مستطیلی که عشق من بود کرد و گفت ا/ت چرا اینقدر قرمز میشی منم نگفتم به خاطر جیمین بود گفتم وقتی هوا سرد میشه یکم قرمز میشم جیمین هم لبخند جذابی زد و گفت ارمی های ایرانی خیلی خجول و کیوتن و من چند بار داخل اینستا پیج هاشون رو دیدم اونا خیلی خوب هستن
منم خندیدم و گفتم خداروشکر بلاخره یکی از اعضا به ما ایرانی ها توجه کرد البته تو دلم گفتم اینو که نامجون گفت راستی ا/ت مگه سردت نیست بیا بریم پایین که منم لبخند زدم و گفتم نه الان باید برگردم خوابگاه و صبحی باید برم دانشگاه وقت ندارم اگه تا یه ساعت دیگه اونجا نباشم برام اختاریه میاد که خیلی بده تهیونگ هم گفت البته ا/ت قراره من و اعضا هم باهات بیایم فراموش نکن برگشتم خواستم اعتراض کنم که جیمین گفت اره ما میایم اسرار نکن حالا من تو دلم عروسی بووود میخواستم پز بی تی اس رو بزنم پیش همون دخترایی که به خاطر اینکه ایرانی بودم ازم دوری کی کردن اما گفتم نه نباید سواستفاده کنم که وسط حرف زدن و کل کل تو دلم جیمین گفت خوب ا/ت ما میرسونیمت بعد تو خوابگاه بیگ هیت می مونیم تا فردا که بعد با هم بریم دانشگاه و بیایم بعد منم قبول کردم و رفتم پایین
خوب ببخشید کم گذاشتم اما بقیش سواله میخوام ببینم چقدر بلد هستین از این تست
به نظرتون ا/ت برگرده ایران خوبه یا همونجا بمونه
به نظرتون این مسابقه خوب باشه اینکه ا/ت رو به عنوان داور انتخاب کنن
خوب امیدوارم خوشتون اومده باشه ببخشید بعد چند روز اومدم بعد کم میذارم شرمنده حجم درسا زیاده رحم کنین من بقیه پارت هارو به اسرع وقت میذارم بازم به خاطر دیر گذاشتن عذر میخوام
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نه نه بر نگرده ایران لطفا??
پارت بعدم بزار البته هر موقع وقت کردی چون دیدم نوشتی رشته تجربی من بدبخت راهنماییم اینقد درس خوندم مخم دیگه نمیکشه حالا تو که دبیرستانی بماند???
بمونه کره
داور بشه
لطفا زود زود بزار
سلام عزیزم ععالی بود لطفا پارت 5 ات را یک چکی بکن یک نطر مهم گزاشتم ...
موفق باشی در درسات