15 اسلاید صحیح/غلط توسط: miracle of love انتشار: 4 سال پیش 385 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
بخاطر تاخیر معذرت میخام یکم شک داشتم تستچی جان لطفا قبول کن??
دستمو کشید تو یک اتاق و گفت چشماتو ببند... وقتی چشام باز کردم انگار توی یک کمد خیییلییی بزرگ بودم ?با کلی لباس های مث ملکه ها اونقدر خووووشگل بودن گه من همونجا لال شدم??از پشت سزش اومد پیش گوشم گفت همشونو برا تو خریدم قرار چند روز دیگه یک مراسم برات اینجا حاضر کنن اینا رو برات خریدم و از اینجا بیرون نمیرم تا همشونو نپوشی?منم ک دهنم نیم متر وا بود گفتم همممم.. ممم... شووون؟؟؟ ??گفت اره شکلاتم??منم پریدم و گفتم وااای اینا خیلی خوشگلن... و گفت: نه مری جون. فردا باهم میریم خرید?فعلا این لباساتو عوض کن چون بدلم نمیشینن?حالا بیا لباس برات انتخاب کنم?وااای میشل الان24تا لباس عوض کردم?بسه ک گفت اهااا پیدا کردم هم به چشمات میاد هم به خدت شکلات??و اومد وای میشل این دیگه اخریشع..... رفتم بپوشم ... لباس صورتی ملایم با یقه قایقی اندازش تا زانوم بود کلی چین رو دامنش بود یه روبان قرمز دور کمرم بود تا پشت پاپیون داشت??و پایین دامن با مروارید تزئین شده بود خیلی خوشکل شده بودم که یک کفش رفتم برداشتم که سغید بود و طلقی و پاشنه خیلی خیلی خیلی بلند??یک رژ صورتی خیلی کمرنگ زدم ?وقتی میشلو دیدم دهنش کف زمین بود قیافش عین وقتی بود که لایلا با ادرین عکساشو از تلوزیون دیدخ بودم???دستمو گرفت و یک دور من و چرخوند و نشوندم رو صندلی گفت بشین موهای خوشگلتو شونه کنم اجی خشکل جذابم?اگه آندرو تورو ببینه حتما غش میکنه.. من گفتم اندرو کیه؟ گفت وااای دختر مارسل هیچ بهت نگفته.. بعد مرگ اون ژوریا هفت خط چشم سیاه که تورو حذف کرد از خوانواده مگرانت عمه امی از ناراحتی نصف شب با شوهرش رفت و خوابش برد و تصادف کردنو مردن?و از اون ووقع آندرو پیش ما بود الان هم احتمالا خوابه چون خبر ندا ه امروز اومدی?میخای بریم بترسونیمش?(بچه ها این کار منو فامیلامونه که بشیم عذاب خواب بقیه مخصوصا پسرا ک وقتی جیغ میزنن صداشونو ضبط کنیم اینقدر حال میده بعد نشونشون بدی?) من اول گفتم کار درستی نیس اما میشل گفت: واقعا فک کردم تو پایه باشی.. منم گفتم باشه بابا میام رفتم تو اتاق
اروم در رو باز کردیم میشل ک انگار حرفه ای بود گفت از اون طرف نرو اون گیم مخفی شه اگه از اون طرف بریم حتما بلایی ک 1ماه پیش سرم اومد سر تو هم میاد منم اروم رفتم.. به اندرو نگاه کردم یک پسر مو طلائی چشماشو ندیدم چون خواب بود ولی عین من تو تخت خواب مث عنکبوت خوابیده بود و چشم بند کذاشته بود... میشل دستمو گرفت گفت بیا رفتیم پشت تخت گوشیشو در اورد یک اهنگ گذاشت اورد پیش گوشش و یک دستش هم اب بود هم زمان اهنگ پلی کرد و ابو ریخت تو صورتش ??یهو 1000متر پرید تو سقف و بدو بدو رف و از 100تا پله افتاد پایین داشت جیغ میزد ????من پاشیدم از خنده ... مارسل بدبخت داشت از اون طرف میرفت ک اندرو با چشم بندی ک داشت مارسلو ندید تپپپ افتاد رو مارسل و دوتاشون مث فلجا راه میرفتن... یهو آندرو افتاد گریه: تروووخدا بزارین بخابم بخدا من گناه دارم چرا اینقدر منو عذاب میدین کجای دنیا یه بدبخت یتیمو اینطور بیدار میکنن کی اینکارو کرد ?مارسل اروم چشمبندشو در اورد... میشل منو کشید جلو گفت اینجانب?منم دست و پامو گم کردمو گفت من نه من اینکارو نکردم واای م... مییشل ?الان چشماشو دیدم چشماش مشکی مشکی بود شبیه ادرین بود یکم و گفت: میییییییییشللل و دوید سمت میشل گفت بگیرمت زندت نمیزارم???بزار یکبار با ارامش بخابم... میشل خندید و گفت جات تو اون زیر زمینه پسر?و دوید یهو آندرو بهم خورد و منم افتادم سرم خورد به دیوار میشل گفت: اااااندرووو چیکار میکنی شکلات منو چرا انداختی و میشل منو بلند کرد وااای سرم درد گرفت این دیوارا از چی درست شدن ? و اندرو گفت اههه خدا منو بکش راحتم کن این همدستاش همش زیاد میشن من بدبخت و مارسل هم شانس نداریم نباید راحت زندگی کنیم راستی وایسا این هم همکلاسیته?میشل گفت: گوساله این خواهرمه مرینت ???از زبون اندرو: مث موش ابکشیده شده بودم موهام خیس خیس بود داشتم گوشمو با حوله پاک میکردم از آب ک میشل گفت این خواهرش مررررینت???گفتم چییییییییی خب زودتر میگفتی و زود گفتن ببخشید مرینت حواسم نبود کلا مرینت خیلی با میشل فرق میکرد خیلی باادب بودو مهربونو خوش رو... خیلی هم خوشگل بود چون تو این خونواده همسون مومشکی و چشم مشکین اما مرینت مث زن عمو بود ??واااای نگنه هرشب و روز این دوتا قراره منو بکشتن بدن خدا منو صبر بده? که میشل یکی زد تو سرم گفت کوووجایی گوساله?منم گفتم داشتم برای خودم راه فرار از دست شما ها میکردم... مارسل گفت میشل اکه دوباره پیانو مو رنگ کنی حتما از این طبقه پرتت میکنم پایین ?میشل پوز خند زد و گفت از این به بعد اروم قرار نخواهید داشت?دیدم مرینت صورتش غمگین شد و رفت تو اتاق نشست گریه کرد... رفتم پیشش گفتم اجی خوشگلم چیت شده?تروخدا کریه نکن منم گریم میگیره هااا??و بغلش کردم گوشیم زنگ خورد به شمارش نگاه کردم دیدم آدرینه???????یا خدااا ادرین الان بهش چی بگم با این لباسا و ارایشم تازه میشلو چکنم?
میشل بهم زد و گفت این کیه ع. ش. قـ. ت. ه?گفتم نه دیگه نیست و با اخم جواب دادم و گفتم:(مرینت+ادرین-میشل~) +او سلام ادرین کاری داشتی؟ -سلام مرینت چقدر خوشگل شدی ? ~اوو پس اسمت ادرینه سلام ادرین نگران ع. ش. ق. ت نباش جاش پیش من امنه و یادت نره بهم سلام کنی مگه من اینجا حساب نمیشم?? +ننننننه میشل نهههه ادرین فقط دوستمه این دیگه چ حرفیه وااا?? -?اه سلام ببخشید ولی مرینت دوستمه? ~اهههه حالم بهم خورد واقعا ک دوستی مرینت بدرد چ تو میخوره؟ دوست همیشه هست اما دختر ب خوشگلی شوکولات من نیست??? +وای ادرین ببخشید منو میشل تازه اشنا شدیم برای همینه و یکم میشل از من خل و چل تره بخاطر همینه??ببخشید دیگه -اه نه خواهش میکنم وای یادم رف چی میخاستم بگم اها مرینت خاستم بپرسم که چرا نیومدی مدرسه چون وسط تماس رفتم ببخشید(الکی میگه?) +نه من کلا از پاریس میرم متاسفم دلم براتون تنگ میشه اما وقتی اومدم بهتون توضیح میدم ~وا اقای اگراست یعنی فقط بخاطر این زنگ زدی فازت چیه?? -مرینت دوستت ادم باحالیه??خب میشل من زنگ زدم ببینم بهترین دوستم چرا نیومده و عذر خواهی کنم ای وای ببخشید مرینت بعدا زنگ میزنم اخه باید برم کاگامی امروز میاد اینجا باید باهاش صحبت کنم خیلی ضروریه بای +اهم باشه ادرین بای? ..... مرینت: گوشیو پرت کردم رو تخت و گفت بهترین دوستش اره..... نمیدونن با این کاگامی چکار داره که میشل گفت: مثل اینکه دوستش داری البته اندرو هم بد پسری هم نیست هاا ? مرینت: اره دوستش داشتتمم چیییی اندرو نه بابا من اصلا هییییییچ حسی بهش ندارم ولی یک نفرو جدیدا دوس دارم پسر خوبیه یکم رو مخ اما.... که گفت اما چی.. من سکوت کردم که دیدم یکی جیغ زد رفتم از بالکن نگاه کردم دیدم یک سایه بزرگ با نور بود انگار یک ابر شرور بود با خودم گفتم: اه این غیر ممکنه تیکی تیکی؟ تیکی اومد بیرون و گفت: ووای نه هاک ماث قدرتشو افزایش داده?ک میتونه اکوما ها رو به جاهای دورتر بفرسته انگار خیلی قدرتمنده که یهو میشل پرید تیکی گرفت و گفت واااااای یه کوامی باورم نمیشه???گفتم میشل تیکی ول کن.. گفت باشه اما میترسم فرار کنه... گفتم اخه کوامیم برا چی از من فرار کنه مگه مگسه??تیکی گفت هی ادبت کجاس... میشل اومد گفت خواهر جونم میشه وقتی تبدیل میشی منم ببینم همیشه برای این روز لحظه شماری میکردم... خندیدمو گفت باشه باشه ?و گفتم خالها روشن.. افزایش قدرت پرواز... نههه ای واای ماکارون هام تموم شدن ?حالا چطور برم خب میدوم تا اونجا رفتم میشل داد زد موفق بااشی شکلاتم?
?که مارسل اومدو گفت چیشده از زبون میشل: نگاه کن یک ابر شرور واقعی شکلاتم رفت که باهاش مبارزه کنه که مارسل گفت نههه اون حالش خوب نیست دکتر کفت که مراقبش باشم که اندرو دیدم و کشیدمش گفتم زود باش بیا بریم دنبال مرینت با ماشین یواشکی سوییچ برداشتیم و منم مث پیست اسکیت با ماشین رفتم ??آندرو چسبیده بود به صندلی گفت چیشده مرینت کجاست.. منم اشاره به لیدئ باگ کردمو گفتم اونجا.. چشای آندرو شصت تا شد گفت اون اون لیدی باگ بود?گفتم اره اما دکتر گفت باید مراقبش باشم حالش زیاد خوب نیست... که لیدی اومد و داد زد و گفت اها ی شما اینجا چیکار میکنین که اون شرور شروع به پرتاب کردن نور به ماشین کرد آندرو مث دخترا جیغ زد و گفت یاااا حسین حیوان وحشی چرا مارو میزنی مگه منو مارسل بدیخت نو این دنیا جز اکسیژن چی گرفیم جز کربن دی اکسید دادیم هااا????ک لیدی باگ گفت نباید شما ها میومدین خطر ناکه که مارسل دستشو کشید تو مترو گفت مرینت تو حالت هنوز خوب نیس ممکن از حال بری اتفاقی برلت پیش بیاد مرینت گفت چییی داری میگی اگه من این شهرو نجات ندم ک لیدی باگ نیستم حالا نیازی نیس نگران باشید من ازتون محافظت میکنم که رفتیم بیرون لیدی باگ یویو شو به 3متر بلند کرد و چرخوند و مث سپر محافظ ازمون محافظت کرد ?و مارو پشت ی ماشین گذاشت و رفت دیدم داشت میجنگید هووورا اونو انداخت که یهووو به مرینت یک ضربه خورد که 5دیوار سیمانی با خودش شیکوند?نهههههه مرینت رفتم بالا سرش دیدم نفس نفس میزنه میکه نن.. گگگ... رااا.. ننن. نباااش. ححح.. اا.. للل. ممم. خ.. ببهه گفتم نه مرینت از پیشونین خون میاد و داد زد گفت: اینجا چیکار میکنید سریع برین تو خونه من یه ابر قهرمانم ن مرینت ?منم داد زدم نه تو خواهرمی و حالت خوب نیست باید بیای استراحت کنی.... مرینت کفت: کی ب حال من اهمیت میده این همون بهاییه که باید در غبال جون مردم بدی هیچ ابر قهرمانی اول به خودش فک نمیکنه.... 10دقیقه فقط دعوا کردیم که آندرو داد زد گفت بسسسسسههه مارسل گفت: مرینت خواهش میکنم بس کن نمیتونم دوباره از دستت بدم مرینت گفت متاسفم اما این دلیل نیست و گفت لاکی چارم و یک کلید بهش داد وای خدا نمیدونم باهاش چیکار کنم واای فهمیدم ساک جعبه میراکلس ها?زود باشین پسرا باید بریم خونه یک فکری دارم... مارسل گفت ایول بعد آندرو گفت خداروشکر مث میشل نیس?گفتم نه قرار نیست استراحت کنم قرار بیشتر خودمو تو درد سر بندازم کسی میتونه شب برام سوپ درست کنه?مارسل گفت ممممرییننننتتتت???گفتم ساکت
اروم رفتیم تو اتاقم یهو سرم گیج رفت چشامو باز کردم دیدم افتادم و مارسل همش خودشو سرزنش میکنه به حالت قبلیم برگشتم دیدم تیکی افتاد و با عصبانیت داد زد مرینت حواست هست چکار میکنی تو اصلا حالت خوب نیس موج انرژی توی یک کوامی خیلی قویه ممکنه بمیری... مارسل گفت: منم همینو بش میگم... منم گفتم این حرفت بسه یک ماکارون دادم ب تیکی ک میشل اومد پرید تو اتاق و زد تو سر مارسل و اندرو و گفت قرار بود مراقبش باشین و اومد دست زد به پیشونیم و گفت این زخم جیه اخه شکلاتم??و جعبه رو باز کردم
معجزه گر اژدها برداشتم کوامیش بیرون اومد و گفت درخدمتم لیدی باگ... تیکی گفت: مرینت تو دیوووونه ای من دارم میگم تو حتی نباید تبدیل شی حالا میخای دو معجزه گر رو باهم استفاده کنی??????????مارسل گفت: مرینت تو میخای خودتو بکشتن بدی همینطوری داری تو تب میسوزی شاید ما بتونیم کمکت کنیم... مرینت قانع نشد و تبدیل شد آندرو گفت وای چقدر این لباست خوشگله ک مرینت یک تکون خورد افتاد ما اومدیم بگیریمش که گفت نه من حالم خوبه ?مارسل که داشت از عصبانیت کبود میشد میشل هم نگران بود اندرو هم ک فازشو دقیق نمدونم?لیدی باگ 3تا معجزه گر رو در اورد و گفت: مارسل مگرانت این معجزه گر گرگ سفیده که بهت قدرت از پا در اوردن دشمنو میده باید بهم قول ب ی که برای هدف والاتر استفاده کنی میتونم بهت اعتماد کنم?مارسل گفت حتما.. و اون رفت ک با معجزه گرش اشنا شه که گفتم: آندرو (برای فامیلیش تصمیمی نگرفتم تو کامنت بگین) این معجزه گر چیتا ک به تو قدرت سرعتو میده و... میشل مگرانت این معجزه گر ایگل که به تو قدرت پرواز و دور کردن از خاسته ها رو میده (دیالوگ های همیشگی) ?حالا یک گروه خفن داشتم Boy Wolf (مارسل) قدرت پرواز داشت که آندرو گرفت و میشل Sharp eagle منو گرفت و به سمت شرور برد چند ساعتی جنگیدیم که گفتم لاکی چارم و یک لیوان بهم داد فهمیدم که اون شرور توی آب محو میشه و گفتم Water Dragon و به اون شرور پرتاب کردم و اون از بین رفت و یک اکوما نقره ای بیرون شد?چند بار خواستن شرارتشو خنثا کنم نمیشود اه بالاخره خنثا شد .. bye Bye Little Butterfly و دیگه چیزی ندیدم... از زبون مارسل.. بالاخره تموم شد که دیدم مرینت افتاد... گفتم مرینت حالت خوبه اما هیچی نمیگفت??پرواز کردمو بردمش تو اتاق سریع معجزه گر هاشو در اوردم و گذاشتم تو جعبش و بغلش کردمو داد زدم یکئ کمک کنه ??مرینت... مرینت حالش خوب نیست داره تو تب میسوزه که مامانم اومد تا مرینتو دید داد زد نههههههه دختر قشنگم چه اتفاقی برات افتاده و بغلش کرد گذاشتیمش رو تختش و دکترو خبر کردیم?? بعد چند دقیقه دکتر اومد و گفت فعلا بهوش نیومده اما حالش چندان. هم خوب نیست ... بهتره مراقبش باشین به خودش هم فشار نیاره ... ?میشل پرید تو اتاق تا مرینتو دید زد زیر گریه اولین باری بود گریه میشلو میبینم رفت سمت تخت و باهاش حرف زد...
از زبون آندرو(شخصیت مورد علاقم?) دکتر رفت و میشل با گریه رفت سمت مرینت و باهاش حرف زد نمدونستم چی میگه اما منم خیلی نگرانش بودمو ناراحت ??اما روم نمیشد چیزی بگم مارسل بهم گفت: اون دختر خیلی کله شقه اصلا نتونستم جلوشو بگیرم اگه اتفاقی براش میوقتاد چی?منم بغلش کردم مارسلو و گفتم خداروشکر اتفاق بدی نیوفتاد?.... مرینت چشماشو اروم. وا کرد و گفت اه من کجام میشل چرا داری گریه میکنی?.... یهو میشل گفت چرا اینکارا رو میکنی ببین اولین روزی که اومدی حالت بد شود ?اومد دم گوشم گفت: مرینت معجزه گر هامونو چیکار کنیم... مرینت گفت پیش خودتون نگه دارین شما خانواده من هستین من بهتون اعنماد دارم اما به هیچ کس حتی مامان بابا نباید بگین... که مامان پرید تو اتاق و گفت مرینت دخترم عزیزم چه بلایی یرت اومده من خیلی نگران بود و سریع پرید تو بغلم خیلی دوستش داشتم?و میشل گفت من پرستار شکلاتم هستن و الان براش سوپ میارم... هی شما اینجا چیکار میکنین پسرا زود برین بیرون.. و سوپو تا ته داد بهم دیگه نزدیک بود بالا بیارم???و اروم بلند شدم گفتم میشل حالم خوبه میشه بریم بیرون چون واقعا خستمه... میشل قبول کرد و یواشکی منو برد تو کارگاهش دیدم پر نقاشی بود و پوستر و میکروفن و یک پیانو قرمز?سریع نشست پشت پیانو و گفت اوووخی مرینت پیانو. پیانو مرینت?و خندیدیم یهو یک اهنگ خیلی قشنگ زد... و منم نشستم و بهم یاد داد و گفت اجی جونم باید یک چیزو بهت بگم از ذوق غش نکنیاا? آندرو بازیگری میکنه و من تورو معرفی کردم??مرینت: چیییییییییی نههههههه??????من نمیتوووونم اخه منو چ به بازیگری?.... میشل: خب بامن بیا... مرینت: وواای باشه حالا تا اون موقع که آندرو اومد تو و نزدیگ بود غش کنه... گفت چتونه مث جن اینجایین سکته کردم.. اه میشل مگه قرار نبود مراقبش باشی دختر ?میشل گفت به تو ربطی نداره دوس داشتم شکلاتمو بیارم بیرون که تو خونه افسردگی نگیره حالا تو چته چرا تو نگران مرینتی?آندرو گفت خب دختر عمومه نباشم?خب نگرانشم دیگه ... مرینت کلا سرخ شد از خجالت?گفت وای بس کنین من خوبم هیچی هم نیس ببین... و بلند شدم ی دوری زدم بعد مامانو بابا امدن و گفتن ک قراره برن بیرون ک برای فردا شب اماده کنن
شب بود تو خونه حوصلمون سر رفت میشل گفت اصلا حال ندارم.. ک من بلند شدم گفتم یک فکری دارم?رفتیم گیم بازی کردیم من گفتم که هرکی اون بکی ببره باید ازش جرعت و حقیقت بپرسه منو مارسل نفر اول بودیم بازی کردیم یک ربع گذشت مساوی مارسل گفت مرینت چقدر بازیت خوبه که من بردم گفتم یووووهووو?همه چشاشون از کاسه زد بیرون باورشون نشد خود مارسل ک دیگه نگم?????گفتم جرعت اند حقیقتت؟ گفت ترجیح میدم جرعت?منم گفتم اوکی از اونجایی که من حالم خوب نیست و تیکی نمیزاره تبدیل بشم تبدیل شو منو ببر رو پشت بوم?❤مارسل گفت باااوشه و میشل و اندرو گفتن پسسس مااا چی ک گفتم باشه شما هم تبدیل شین?و رفتیم اون بالا چند دقیقه به ماه خیره شدم یاد کت افتادم گفتم فک کنم گربه از دستم ناراحت شده ک گفتم Spats onو یک پیام ب کت دادم و گفتم ک متاسفم باهات بد رفتار کردم ❤و یک قلب فرستادم... مارسل گفت اه مرینت بازم شروع کردی?چرا اینقدر حرصم میدی .. اووو داری ب گربه پیام میدی گفتم اره یادته خیلی بهش سخت گرفتم حتما ناراحت شده... که دیدم انلابن شد و گفت(لیدی باگ+کتنوار-) -نه کفشدوزک من به کارای تو عادت دارم اینکه دل بقیه رو بشکونی فقط بخاطر مهربونیشون? +کت این چه حرفیه اخه من شرایط تبدیل شدنو نداشتم ممکن بود حالم خیلی بد بشه? -بدتر از من?؟ تو همبشه اول به خودت فک میکنی در حالی ک من حتی امشب بخاطر تو اومدم رو برج ایفل و به خاطراتمون و وقتایی ک خیلی از دستت ناراحت میشودم فک میکنم +اوکی اگه من قرار بود به خودم. فک کنم ک هیچ وقت کفشدوزک نمیشودم باشه تو درست میگی من لیاقت کفشدوزک بودنو ندارم?... -لیدی باگ؟! +نه کت تو گوش بده کسی ک به خودش فک میکنه تویی اینکه اول به کاری ک مخای بکنی فک نمیکنی ک چ نتیجه ای داره -اوکی پس حرفت اینه؟ +از اولشم همین حرفم بود و کتنوار افلاین شد?وای باهاش خیلی بد حرف زدم?وااای چقد سر به هوام من .. مارسل گفت: اوه اوه اوه چکردی با گربه من جاش بودم اصلا یک کلام باهات حرف نمیزدم... گفتم نه مارسل تغصیر خودسه اون یک بزدل از خود راضیه??یکم اونجا موندیم به حالتم برگشتم اما خوابم برد مارسل منو برد گذاشت رو تختم و رفت....
خواب بودم که یهو از رو تخت افتادم صدای بابا بود.. موهام مث گوسفند شده بود رفتم پایین دیدم بابا و مامان تو اتاق دعوا میکنن مارسلو میشل هم ناراحت دم در بودن من رفتم پرسیدم چیشده اونا هم نمیدونستن... داشتم میومدم دیدم اندرو هم خوابه... رفتم بالاسرش خیلی خوب خابیده بود بدبخت از دست میشل?پتو رو در اوردم زدم روش... و رفتم...
از زبون اندرو: خواب بودم دیدم یکی داره میادد... وای نه حتما میخان دوباره بلایی سرم بیارن ??زیرچشمی نگاه کردم دیدم مرینته ... پتو رو در اورد زد روم و بعد در رو بستو رف??باورم نشد انتظار نداشتم??... ولی چند ثانیه دیگه نگذشت ک با جیغ میشل پاشدم.. گفتم دختر تو منو سکته میدی اخرش بزار بخابم این چ کاریه یکم از مرینت یاد بگیر... میشل گفت: چرا از مرینت مگه چیییشوووده??گفتم هههیچیی?رفتم دیدم مرینت تو اتاقش رو تختش نشسته به گوشیش نگاه میکنه رفتم پیشش نشستمو سلام کردم و گفتم بخاطر پتو ممنونم داستم یخ میزدم?ااا خواهش میکنم??? -چیشوده مرینت؟ +هیچی دلتنگ دوستام،تام و سابین،و خاطراتم شدم? -درکت میکنم منم دلتنگ پدر مادرم خاطراتم شدم میخای بشنوی؟ +امم واقعا اره خیلی دوست دارم بشنوم! چند ساعتی نشستیم و فقط خاطراتمونو گفتیم منم شیطونیایی ک کرده بودم و گفتم -مرینت تو واقعا گوشی ادرینو دزدیدی باورم نمیشه?? +خب اره بخاطر اینکه یک پیغام گذاشتمو چرت و پرت گفتم مجبور شدم بدزدمش?? که مارسل اومد و گفت سلام بچه ها بیاین پایین صبحونه بخورین... گفتم:اهههه من خیلی خوابم میاد ?? مارسل گفت:بیا پایین ببینم مرینت لوس نشو گفتم:نوچ نمیام پاهام درد میگیره? مارسل گفت:خودت خاستی...اومد منو بغل کردو گفت بیا بشین? مرینت:اینقدر تکونم نده الان بالا میارم?? مارسل:میخاستی مث ادم خودت بیای? گفتم باشه مارسل برات دارم?? نشستم رو صندلی اما بابا نیومد پرسیدم چرا بابا نمیاد،با تعجب به هم نگاه کردن و گفتن امم بابا همیشه بخاطر کاراش مجبوره تو اتاقش غذا بخوره? منم خیلی ناراحت شدمو گفتم اها باشه?
بعد غذا بلند شدم رفتم تو اتاق میشل هم باهام اومدو باهام یکم حرف زدیم که من گفتم بزار تلوزیونو روشن کنم،روشن کردم که گفت(از اینجا اخبار حرف میزنه) شگفت زده نشوید این فقط یک اخباره،خبری که هم اکنون بدستمون رسید یک ابرقهرمان جدید بنام لیدی بی با معجزه گری صاحب قبلیش کلویی بورژوا دختر شهردار پاریس که به حرف لیدی باگ لایق نبود حضور پیدا کرده طبق صحبت های الیا سزار در لیدی بلاگش کت نوار و لیدی بی یک زوج هستن عکسهایی از این مقاله نشون میدن ...که کنترل پرت کردم و تلوزیونو خاموش کردم?میشل بهم نگاه کرد و گفت مرینت خوبی؟.. گفتم میدونستم میدونستم این گربه هرچی میگه چاخانه ?همش دروغ بود حرفاش همش دروغ بود اینکه فقط منو دوست داره دروغگو...???میشل بغلم کردو گفت از یک گربه خیابونی چ انتظاری داری ولش کن بهش اهمیت نده...گفتم نه بهش اهمیت نمیدم حتی بعنوان صاحب یک میراکلس ?و کلی گریم گرفت ....
شب شد خیلی ناراحت بودم تمام اخبار ها همش درباره اونا حرف میزدن?این همه سال تلاش برای محافظت از پاریسی ک الان منو فراموش کردن ?میشل اومد گفت شکلاتم بیا برسم لباس بپوشیم امشب باید بریم بیرون?اول مخالفت کردم اما فایده نداشت خیلی سمج بود.. رفتم یک لباس ک تا زانوم بود و قرمز بود پوشیدم با یک ساپورت شیشه ای بی رنگ و یک کفش پاشنه بلند موهامو از پشت بستم و یاد گردونه خوش شانسی ادرین افتادم جیب نداشتم ک با خودم بیارم.. پس نمیارم.. اه نه نمیشه اون یه هدیس نمیتونم... چند دقیقه گذشت اها درست شد اینم از دستبند گردونه خوش شانسی??و گذاشتم رو دستم چ خوشگل شد?
میشل اومد گفت زود باش دیگه... یه نگاه به میشل انداختم گفتم کم نیاریااا انگار میخای بری با ع. ش. ق. ت قرار نه تفریح??میشل قرمز شد و گفت: اههه این چ حرفیه چرا به خودت نگاه نمیکنی?خندیدم گفتم باشه خوشگل بیا بریم??رفتیم سوار شدیم خیلی تو راه بودیم دیگه داشت خوابم میگرفت دستمو گذاشتم زیر چونم و خوابم برد???از زبون میشل: ما الکی اومدیم دور بزنیم تا حیاط خونه مونو تزیین کنیم اها ی پیام اومد فک کنم کاراشون تموم شد برگردیم خونه.. اه مرینت خوابیده چقد خوابالو ه??پیاده شدم هرچی خواستم بیدارش کنم پا نشد.. یه لیوان اب ریختم تو صورتش یهو پاشد گفت کدوم خری همچین کاری کرد داشت سرفه میزد گفت وای دماغم میسوزه??آندرو اومد گفت: خوبه حداقل منو درک میکنین...
میشل چشمامو بست بردم جلو دیگه داشت میوفتادم چشامو باز کرد بااااااورم نمیشه شما اینجاااا چیکااااار میکنین همه دوستام اینجا بودن روبه میشل و مارسل اندرو گردم و بغلشون کردم گفتم باورم نمیشه تولدمو یادتون بوده. ?❤رفتم پیش الیا کلی بغلش کردم خیلی دلم براش تنگ شده بود که الیا دستامو گرفت اومد زیر گوشم گفت: دختر من برات هدیه گرفتم.. اما یک سوپرایز برات دارم حسااابی??منم گفتم چی... که صدای یک ماشین اومد چیییییییییی باااورم نمیشه ???اااااااددددررررریییین نزدیگ بود غش کنم میشل اومد کنارم گفت انگار یکی دست پاشو گم کرده?منم زدم تو سرش گفتم حرف نزن ?ادرین اومد بهم سلام کردو گفت مرینت دلمون برات تنگ شده بود چرا نگفتی ک برای چی میری راستی تولدتم مبارک... منم که دست خودم نبود پریدم بغل ادرین?ادرین حسابی قرمز شده بود، گفت ممنون مرینت ولی خفه شدم?سریع اوم بیرون. گفتم ببخشید حالا دوتامون قرمز شده بودیم ی ملت هم داشتن بهمون میخندیدن لایلا با عصبانیت بهم نگاه میکرد منم یک لبخند موضیانه براش زدم یعنی کور خوندی پلش ?.... که...
خب جیگرا پارت بعدی تازه داستان شروع میشه و یکم غمگینه ?ولی بگین از چ شخصیتی خوشتون میاد و اینکه چه فامیلی برای اندرو بزارم و. و. و. خودتونو معرفی کنبن تا بیشتر بشناسمتون مممنوووون تستچی جان قبول کن لطفا???
15 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
داستانات واقعا عالین مثله miraculous.s4.episode8میمونه
گایز متاسفانه هنوز تو بررسیه فقط دعا کنید رد نشه و گرنه من نمینویسم???
عشقم نباید اتماد بنفس تو زود از دست بدی من هرکی رو دیدم داساانش رو تستچی دیر میزاشت هیچوقت نمی گفت من دیگه تست نمی زارم یعنی چی تست به این قشنگی حیفه دیگه ننویسی اگر بخوای هر تستی درست کردی بعد بگی اگه نزاره من دیگه نمی نویسم طرفطاراتم از دست میدی تو اصلا نمی دونی این حرف تو چقد تو روحیه طرفطارات تعصیر میزاره تو یخرده سعی نمی کنی فقت میگی تستچی قبول نکنه من دیگه نمی نویسم فقت همین رو بلدی اگر هم تستجی قبول نکرد تو باید بنویسی فهمیدی عشقم من از داستانت خوشم اومده ببین چقدر طرفطار پیدا کردی پس باید ادامه بدی عشقم با آرزویه موفقیت ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤?????
خشملا صبور باشین تو بررسیه من ساعت شیش صبح پاشدم با چشای پفی براتون گذاشتم دیگه اگه اشگال داشت بزارین ب حساب خوابالوییم ?☺️اگه شما انرژی مثبت بدین منم خیلی خیلی زود میزارم چون با نظراتتون کلی خوشحال شدم
منم دو تا تست گذاشتم دو روز در حال برسی عه خسته شدم بخدا
گایز میخام هر تستی ک مربوط ب داستان نیس رو بحذفم نظرتون؟ ?
عالی بود❤?خوشحال میشم تست های من رو هم بخونی ?
بله دنبال میکنم?❤❤
سلام حتما منو میشناسی همون که اسم داستانامون یکیه
من شدم طرفدار داستانات
بعدشم میشه کمتر شکلات شکلات کنی لطفاااااا چون هوس میکنم
و اینکه میشل فوق العادس
و اینکه لطفا اندره و مرینت با هم نباش
و ...
کت هم بیخود کرده
و....
یه جوری بزن تو کله ی احمق ادرین بفهمه مرینت عاشقشه
همین
ممنون
چرا بمن میگی ب میشل بگو.. ولی بهش میگم ک ب مرینت نگه??
پارت بعدی: وضعیت بررسی منتظر بمونین و هروقت وقت داشتین صفحمو چک کنین چون ممکنه منتشر شده باشه اما تو صغحه اخیر نباشه چون الان گذاشتمش❤
رمانت عالیه محشره من رمانتو دوست داشتم اگه وقت داشتم حتما ادامه میدادم امتحان دارم معلم ماهم هروز امتحان مگیره
خیلی عالی بود من مه دیوونه این داستانه شدم
عالی بود میشه لیلا را حذف کنی ترخدا یکمم شادش و کنو عاشقانه یعد یه چیزی شه که مرینت از اندرو خوشش بیاد خیلی خوب میشه
لایلا یک غلطی کرد خواستم جلوشو بگیرم نشد تو قسمت بعدی هستش?