پارت ۱۲ ❤❤
..... ساعتای ۶ عصر بود . جیمین کنار هیه توی اتاقش تو بیمارستان نشسته بود که هیه جیمینو صدا کرد . بعد گفت = جیم مین . داره دردم میگیره . دی دیگه گه فکر کنم وقتشه . بعد یه جیغ کشید و جیمین با نگرانی رفت دنبال دکتر . در حال بردن هیه به اتاق عمل بودن که جیمین گفت = مطمئنم تیان به خودت میره . هیه گفت = جیمین لطفا مراقب خودت باش. لطفا . مراقب خودت و بچمون باش . هیچ وقت اهدافتو نزن زمین . باشه ؟ بهم قول میدی بابای خوبی باشی؟ قول میدی ؟ بعد هیه بغض کرد و جیمین گفت = این چرت و پرتا چیه ؟ عزیزم خودت هستی که بهم یاداوری کنی چجوری باشم . بعد پرستار گفت شما نمیتونید بیاید داخل . هیه داد = جیمین عاشقتم یو هووووو . جیمین هم گفت = من بیشتررررررر . بعد دیگه همدیگرو ندیدن .
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
کاش هیه رو نمیکشتی😢 شاید اینجوری داستان جذاب تر میشد ، حداقل میرفت تو کماااا😭
عالی بود
چه بد شد هیه مرد☹️💔
خیلی دوست دارم یه تست درباره ی تبلیغ از این داستانت بسازم شاید یه چند روزه آینده ساختم❤️
وای واقعا ؟! اجی تو خیلی خوبی 😍 . خیلی بهتر از خیلی خوب 💗😻
البته یه کم که بگذره داستان با مردن هیه کنار میاد
اشکم دراومد...
😭😭😭
اخی 😢😢😢😢
😫😭