
فصل دوم نیستااااا پارت دوم پارت آخره آره عزیزانم منم شما رو دوست دارم برید بخونید نظر یادتون نره">
یونگی جین هو بیاید عصرونه موچی هایی که درست کرده بودم توی حیاط بردم.نسیم خنکی موهای لخت بلندمو نوازش می کرد داشته به ۶ سال پیش فکر میکردم ۶ سال پیشی که منتظر بودم تا یونگی پیدا بشه تا ازش انتقام بگیرم. فلش بک شیش سال پیش* به سمت کمپانیش حرکت کردم فکر کرده میتونه منو زمین بزنه میتونه منو از تو داغون کنه ۱ سالی میشه که گول حرفاشو خوردم و تبدیل شدم به یه انسان مرده که فقط جسمانی زندس.... مین یونگی قسم خوردم که انتقامم رو میگیرم.
وارد کمپانی شدم و رفتم که یونگی رو ببینم وارد اتاق کارش شدم.هدفون رو گوشش بود پس متوجه من نشد.باشه جالبه رفتم و هدفون از رو گوشش در آوردم برگشت که چیزی بگه که با دیدنم جا خورد. یونگی=ا ا ا/ت ا/ت تو اینجا چیکار میکنی ا/ت=چیشد مین یونگی جا خوردی فکر کردی میتونی به این زودیا از شرم خلاص شی؟فکر کردی میتونی یه دختری که مال یه کشور دیگس به راحتی باهاش ازدواج کنی و بعد ولش کنی....! یونگی=ببین من برات توضیح میدم همه چیو برات توضیح میدم. ا/ت=جدی؟باشه بهتره قبل مردنت برام توضیح بدی خدارو چه دیدی شاید بعد توضیحت قاتل نشدم نه؟ یونگی=باشه باشه اروم باش فقط بشین ببین الان قانون کمپانی عوض شده من خیلی وقته دارم دنبالت میگردم که دوباره باهات زندگی کنم بشی پرنسس قلبم(خب به من چه نمیدونم قانون های کمپانی رو )
ا/ت=چی میگی هان؟فکر کردی به همین آسونی هست؟ریلی؟داری شوخی میکنی با من؟من به خاطر تو عوضی(قصد توهین ندارم)خورد شدم خانوادم به خاطر تو منو قضاوت کردن بهم گفتن هیچ وقت برنگرد ایران چون تو باعث آبرو ریزی هستی یونگی=میدونم متاسفم واقعا متاسفم نمیدونم چه جوری عدر خواهی کنم که همه چی درست شه ولی ببین روزی که باهات ازدواج کردم مجبور شدم ولت کنم چون اگه ولت نمیکردم کارمو از دست میدادم چه معلوم شاید تو رو هم از دست میدادم لطفا درک کن ازت خواهش میکنم ا/ت=دیگه مهم نیست اوکی؟فقط هنوز دل دارم که نخوام قاتل شم ولی بدون ازت متنفرم.
بلند شدم و به سمت در خروجی رفتم منه دیوانه هنوز اینقدر عاشقش بودم که دلم نمیخواست یه تار موش هم کم شه=)))) از دید یونگی= نمیتونستم ببینم باز از دستش میدم رفتم دستشو گرفتم یونگی=نمیزارم بری نمیزارم میفهمی(با بغض)هر کاری بگی میکنم ولی نرو نرو من عاشقتم(با داد) مطمئن بودم همه صدامو شنیدن با وارد شدن اعضا فهمیدم که چقدر داد کشیدم نگاه به صورت ا/ت کردم که چه جوری با اشکاش خیس شده بود کشیدمش تو بغلم🥲🫂 یونگی=هیس آروم باشه تموم شد همه چی دیگه از این به بعد پیش خودمی:)))) پایان فلش بک* حال= یونگی=ا/ت به چی فکر میکنی صد بار صدات زدم
ا/ت=چی چی ببخشید خب بخورید نظر بدید جین هو=مامانی خیلی خوشمزه شده 🥺✨ یونگی=بخور پرنسس بابا موچی های مامانت حیلی خوشمزس ا/ت=یاااا من پرنسست بودم که=( یونگی=بیا جین هو ببین مامانت هم مثل خودت حسوده ا/ت=آروم زدم تو پای یونگی* یونگییییی یونگی=باشه باشه ببخشید شما ملکه قلب من هستید بانو ا/ت=حالا شد سه نفری زدیم زیر خنده:>>>
ا/ت=چی چی ببخشید خب بخورید نظر بدید جین هو=مامانی خیلی خوشمزه شده 🥺✨ یونگی=بخور پرنسس بابا موچی های مامانت حیلی خوشمزس ا/ت=یاااا من پرنسست بودم که=( یونگی=بیا جین هو ببین مامانت هم مثل خودت حسوده ا/ت=آروم زدم تو پای یونگی* یونگییییی یونگی=باشه باشه ببخشید شما ملکه قلب من هستید بانو ا/ت=حالا شد سه نفری زدیم زیر خنده:>>>
ا/ت=بهتره بریم توی خونه هوا کم کم داره سرد میشه سه نفری راه افتادیم=)قشنگ ولی سخت بود این زندگی من قشنگ بود اون رویایی که همیشه آرزوشو داشتم بهتره بگم قشنگ هست و خواهد بود پشت پنجره نشستم غروب خورشید چه دلنواز بود بازم فکر و خیال های من منو از این دنیای واقعی به یه دنیای خیالی برمیگردوند کی فکرشو میکرد دوباره این زندگی عاشقانه نصیب من بشه-! از دید یونگی= جین هو روی شونه هام بود برگشتم که متوجه ا/ت شدم.اروم جین هو رو پایین گذاشتم و فرستادمش دنبال نخود سیاه=>>>> رفتم خیلی آروم ا/ت رو از پشت بغل کردم.....نمیدونم اون به چی فکر میکنه ولی من دارم به ۶ سال پیش فکر میکنم توی یه دنیای دیگه کی فکرشو میکرد یه روز عاشق یه دختر ایرانی بشم با موهای بلند لخت چشایی که هرکی توش نگاه کنه رنگین کمون رو میبینه
لب هایی که هر کسی بشه نگاه کنه جذبش میشه کی فکرشو میکرد توی ۱ سال عذاب آور فرشته من(ا/ت)تبدیل به یه *عروس مرده* بشه... کی فکرشو میکرد الان یه دختر ۴ ساله داشته باشم یه دختری که تمام خوشگلیای مادرش نصیبش شده آره برای اولین بار طعم خوشبختیو حس کردم آره این غروب خورشید با همه ی غروباش فرق میکرد این غروب طعم خوشبختیو میداد:)حاضرم همه ی دار و ندارم رو بدم تا برای همیشه تو این لحظه بمونم نسیم خنک باد موهای لختش رو تکون میداد این بود زندگی واقعی من::::)
از دید ا/ت مثل اینکه یونگی هم حس منو داشت حس طعم زندگی آره ابن بود قصه ی خانواده مین شاید بهتر بگم قصه ی زندگی یه *عروس مرده* که عاشق شاهزادش شده و هست و خواهد بود. اون *عروس مرده* الان عاشق پرنسسش و عاشق پادشاه قلبش هس حتی نسیم باد هم این حسو تو خونشون حس میکنه ولی کی میدونه فردا کی زندس کی مرده ولی آدم که نباید با این فکرا زندگی کنه نه؟حتی اگه قرار باشه ۱ دقیقه دیگه بمیره باید الان طعم زندگیش و خوشبختیش و آرامش حس کنه آره این قصه یه قصه ی غمگین نبود یه قصه ی شاد هم نبود این زندگی یه عروس مرده نبود این زندگی یه فرشته با شاهزادش بود:)the end
های گایز ببخشید یه مدت نبودم ولی خب این قسمتو دوست داشتم بنویسم اگه بد بود به بزرگی خودتون ببخشید خیلی دوستون دارم مرسی که همراهی کردید اگه سئوالی بود بپرسید و اینکه بگید رمان بعدی از کی باشه؛}}☁️🧘🏻♀️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دَشت گُلت دَلد نَچُنه 🍓♥️
ببخشید لوس شدم😐💔
عالی بود🙃♥️
فدات
واااااتتتتتتت من چرقدررررر خر بودمممم نفهمیدم پارت جدید اومده عالییییییی بودددددد افرینننن
اشک🚶🏻♀️🪦
عالی داستان بعد از جانگ کوک مافیایی بنویس
چشم
واقعاااااااا عالیییییییییییییی بود❤🍭🌈🦄♥️💜
فک میکردم نمی خوای ادامش بدی ولی مرسی که ادامش دادی💜
=>خواهش ببخشید اگه کم بود
سلام اکانت تستچی ارمی می خوام کسی سراغ داره :) ☺😊
عالی