
سلام بچه ها اومدم با پارت آخر ، در پارت بعدی معرفی شخصیت داریم 😍 📣 این پارت یکم دلهره آوره
سال ۱۳۸۷ است . محمد از دانشگاه امیرکبیر رشته مهندسی قبول شده ، به همین مناسبت یک جشن کوچک برایش گرفته اند . دوست سوگند از شهرستانی که سوگند دانشجوی آنجاست ، تماس میگیرد و خبر بستری شدن او را میدهد . یاسمن به آنجا میرود . سوگند به علت مصرف بیش از حد ( سانسور ) حالش بد شده است . یاسمن او را با خود به تهران میبرد . سروش با پروانه ، منشی مطبش ازدواج کرده و صاحب یک دختر شده است . ( پارت آخر ایموجی نمیزارم 😢 )
یاسمن و حامد باهم ازدواج کرده اند ، ولی همه بجز مامان توران بی خبر اند . یاسمن تصمیم میگیرد برای مدتی سوگند را به خانه ی مادرش بیاورد . او با سروش حرف میزند ، سروش هم موافقت میکند . یاسمن با محمد حرف میزند . محمد میگوید که خیلی وقت است به ماجرا پی برده است. یاسمن بقیه اعضای خانواده را نیز از ازدواجش با حامد مطلع میکند . سوگند با پروانه لجبازی میکند . او با یک پسر به اسم کیوان دوست است .
سوگند ماشین پری ( منشی دکتر مُطلَقْ ) را مخفیانه بیرون می برد و به در و دیوار میکوبد . سروش که میبیند نمیتواند او را کنترل کند ، از او میخواهد تا مدتی به پیش یاسمن برود . سوگند و کیوان را در ( سانسور ) میگیرند . سروش برای آزادی او به کلانتری میرود . او با یاسمن تماس میگیرد و از او میخواهد زودتر سوگند را ببرد . مادر پروانه به پروانه میگوید برای رسیدن به ثروت سروش باید به سوگند محبت کنی نه اینکه او را فراری بدهی . او تصمیم دارد سوگند را برای پسرش خواستگاری کند تا ارث سوگند به پسرش برسد . سوگند به خانه ی مامان توران میرود …
سروش از یوسف می خواهد تا وکالت حقویی او را به عهده بگیرد . مادر پروانه برای دستیابی به ثروت سروش ، سوگند را برای پسرش خواستگاری میکند اما نه سروش و نه پسرش مازیار موافق این ازدواج نیستند . سوگند قصد دارد پولهایی که پروانه در عروسک دخترش مخفی کرده بود را بدزدد و با آن پول به همراه کیوان از ایران برود ، اما کیوان او را همراهی نمیکند . رابطه ی سوگند و محمد با هم خوب میشود و با هم گرم میگیرند . سروش به سوگند خبر میدهد که بزودی به سفر خارج میروند . با این خبر سوگند برای دزدی نقشه می کشد .
بعد از رفتن سروش و خانواده اش به سفر ، سوگند و کیوان به خانه ی آنها میروند . سوگند پولها و طلاها را از دل عروسک بیرون میکشد. در این هنگام مادر پروانه سر میرسد و سوگند را کتک میزند ، کیوان گلدان شیشه ای را به سرش میکوبد . کیوان فرار میکند . سوگند وقتی میبیند مادر پروانه مرده است ، پولها را برمیگرداند و با عجله میرود . یکی از همسایه ها خروج او را از ساختمان میبیند . سوگند با حال پریشان به خانه بازمیگردد . او همه ی ماجرا را به یاسمن میگوید . گوشی کیوان خاموش است . از آگاهی با یاسمن تماس میگیرند و از او میخواهند به آنجا برود ...
یاسمن به آگاهی میرود ، اظهار میدارد هیچ خبری از سوگند ندارد . یاسمن سوگند را به خانه ی خودش میبرد تا دست پلیس به او نرسد . یوسف و هادی سعی میکنند یاسمن را متقاعد کنند تا سوگند را به آگاهی ببرد اما یاسمن از تحویل دادن او سرباز می زند . سروش با شنیدن خبر ، سکته کرده وبستریست . پروانه هم با داد و بیداد به خانه ی مامان توران رفته و آنها را تهدید می کند . پلیس به منزل مامان توران برای پرس و جو میرود اما مامان توران و محمد هم سکوت می کنند .
یاسمن ، سوگند را تحویل پلیس میدهد . یوسف هم علاوه بر وکیل جنایی ، وکالت سوگند را عهده دار است . برادر پروانه از خارج بازمیگردد . محمد به ملاقات سروش میرود . سروش به یاسمن میگوید پروانه اهل معامله است و رضایت خواهد داد . سوگند در زندان رگ خود را میزند و در بیمارستان بستریست .
یاسمن برای گرفتن رضایت ، به خانه ی پروانه میرود . پروانه او را از خانه بیرون میکند . سروش از بیمارستان مرخص میشود و به یک آسایشگاه خصوصی که همکارش ترتیبش را داده بود میرود . سوگند که حال روانی خوبی ندارد ، به قتل مادر پروانه اعتراف میکند . پروانه قصد دارد از آب گل آلود به نفع خود ماهی بگیرد . کیوان از مرز ایران خارج شده است . یاسمن تصمیم میگیرد به هر قیمتی از پروانه ، رضایت بگیرد .
یاسمن برای معامله با پروانه می رود ، پروانه نظر مثبت خود را به نحوی به او می گوید . پیکر ” شهید احسان وحدت ” پس از سالها انتظار خانواده ی وحدت باز می گردد . حامد به ملاقات سروش می رود . پروانه در ازای رضایت ، کل اموال سروش را میخواهد . سروش نیز رضایت می دهد . در زمان قرار ، یوسف به عنوان وکیل سروش وقتی اسناد اموال سروش را به پروانه نشان می دهد . پروانه که میداند تمامی اموال سروش ، آنها نیستند عصبی شده و آنجا را ترک می کند …
اندازه ی دارایی های سروش به او پول بدهد . یاسمن تصمیم میگیرد هرچه دارد بفروشد و به پروانه بدهد . سروش اعتراف میکند که سه آپارتمان و مقداری پول دارد که قرار بوده به محمد و سوگند و یاسمن ( در ازای سه دنگ خانه که یاسمن به هنگام طلاق به سروش بخشید ) بدهد . یوسف از یاسمن میخواهد تا در مورد حق محمد ، با خود محمد حرف بزند و اگر راضی نبود ، حقش محفوظ بماند . محمد از حق خود برای آزادی خواهرش میگذرد . 😍 ناگهان خبر میرسد کیوان خود را معرفی کرده و قتل را گردن گرفته است . سوگند از دایی یوسف میخواهد تا به کیوان کمک کند زودتر آزاد شود . سوگند بعد از چند ماه آزاد میشود و تمامی خانواده ی وحدت دور هم جمع میشوند … 😍😍😍😍😍 ( به پایان آمد این دفتر حکایت،همچنان باقی است )
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (4)