??میراکلس۲??

وقتی دکتر رفت مرینت یک کم خوابید . موقعی که مری بیدار شد سرمش تمام شده بود به خاطر همین ادرین رو صدا کرد . از زبان ادرین: داشتم تلویزیون نگاه میکردم که دیدم مرینت داره صدام می‌کنه گفتم چیه مرینت حالت بده هنوز ؟؟؟ مرینت گفت : آره خیلی حالت تهوع دارم نمی‌دونم چکار کنم ولی الان سرمم اما شده میشه درش بیاری ؟ گفتم باشه الان .

ادرین سرمم رو در آورد منم رفتم حمام تا یکم خوب بشم . از حمام که در اومدم حالم خیلی بدتر شد . وااااااای این دیگه ته بد شانسیه ????

یه نفر شرور شده بود . مرینت خیلی حالش بد بود ادرین گفت : مرینت میای بریم یا حالت بده ؟؟ مرینت گفت: میتونم بیام حالم یکم بهتره ... ادرین گفت : باشه عزیزم . هر دوتا شون تبدیل شدن و رفتن اون شرور رو شکست دادن . از زبان مرینت : داشتیم با گربه ? ? ? می‌رفتیم خونه که یهو ...

ادرین مرینت رو گذاشت توی ماشین و به راننده ی شخصی گفتم که بره به بیمارستان دوپن . رفتیم بیمارستان . پرستار ها اومدن و مرینت رو گذاشتن روی برانکارد و بردنش توی یه اتاق و ازش آزمایش گرفتن دکتر اومد و جواب آزمایش رو نگاه کرد و به من گفت : آقای اگراست یه خبر خوب براتون دارم ? و یه خبر بد ?...

خبر خوب اینکه شما دارید پدر می‌شید و خبر بد اینه که در اثر بیهوش شدن چون سر همسر تون به یه جای محکم خورده ضربه دیده ولی زیاد ویژه مهمی نیست بعد از اینکه سرم تمام شد میتونید ببریدش ???

سرم مرینت تمام شد و بردمش خونه دیگه خیلی خسته شده بودیم و داشتیم آماده می‌شدیم واسه اینکه بخوابیم مرینت گفت : خیلی هیجان زده ام ادرین فردا بریم دانشگاه و این خبر رو به همه بدیم مطمئنم الیا و نینو بفهمن خیلی خوشحال میشن ادرین هم گفت باشه عشق من ??????

بچه ها ممنون که تست من رو خوندید تست بعدی رو با توجه به نظر شما میزارم و امیدوارم تستچی عزیزم این تست رو قبول کنه????

راستی ببخشید یکم دیر شد ???

دوستون داریم یه دنیا

خدانگهدار