سلام داستان دوم بامداد خمار نظرات کم بودن برای داستان قبلی ? ولی من گفته بودم شنبه ها داستان را میگذارم و مهم نیست نظر دادید یانه اگر نظر ها برای ۶ تا بود داستان بعدی را فرداش میگذارم ولی در غیر این صورت شنبه ها میگذارم امیدوار هستم خوشتون بیاید ♥️
گوش كن مامان، این حرف ها رو بریز دور. استخوان ها رو بریز دور. من گفتم كه یك دختر تحصیلكرده امروزی هستم. شما هم كه الحمدهللا تمام دنیا را گشته اید. باید بدانید دیگر نمی شود دخترها را به زور تهدید و مشت و لگد شوهر داد. من از آن دخترهای صد سال پیش اندرونی نیستم كه سرعقد نیشگانشان می گرفتند تا بله بگویند. آن دوران گذشت. خوب است كه بابا ادعای روشنفكری هم دارد. مادر با لحنی درهم ریخته گفت :
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
عالیییییییی بود تازه تستو پیدا کردم پرفکت عاللللیییییییی بسیار زیبا آفرین درود بر تو
معذرت میخواهم چون عکس به خود است نمیآید
نمیدونستم چی بگذارم و در آخر اینو گذاشتم
ببخشید