سلام من این پارت۴هستش امیدوارم که خوشتون بیاد
از زبان مرینت
دیشب ما تونستیم معجزهگر هاکماث و مایورا رو بگیریم و دیگه خبری از شرارت نیست
خوب دوستان میریم یک ماه بعد
آدرین بهم پیام داد بانوی من امشب میای عروسی دیگه منم پیام داد چراکه نه حتما میام بعد درجا جواب داد باشه میبینمت منم همینو گفتم تیکی اومد بیرون و گفت مرینت من اگه اشکالی نداره امشب من با پلگ باشم گفتم باشه میتونی بری بعد رفت من کلی کار داشتم کارامو انجام دادم و وقت عروسی فرا رسید آدرین یه تالار بزرگ گرفته بود بعد گفت مرینت دوپن چنگ آیا مایلی بتمن ازدواج کنی منم با ذوق و هیجان گفتم بله و همدیگرو بوسیدم
از زبان آدرین من حتی ماشینم گرفته بودم(تازه آدرین گواهینامه هم داشت جهت اطلاع)مرین نشست تو ماشین و رفتیم خونه ای که گرفته بودم دوسال بعد از زبان آدرین مرینت حالش خیلی بد شد زنگ زدم بیمارستان و مرینت تو بردن تو اتاق دکتر رفت من یک ساعت اونجا بودم پرستار گفت آقای اجراست تبریک میگم همسر شما با داره من انقد خوشحال بودم که رفتم تو اتاقی که مرینت بود مرینت بهوش اومد گفت چی شده آدرین گفتم عشقم ما داریم بچه دار میشیم (در حالت خوشحال بودن و دادزدن گفت)مرینتو از خوشحالی یه داد بلندی زد
به یه پرستار گفتم بیاد گفت بله آقای اجراست گفتن ما چند تا بچه داریم گفت سه تا و رفت (ببخشید اگه داستان اول گفتم یکی)بعد گفتم کی مرینت مرخص میشه گفت میتواند برید ایشون مرخص هستند ماهم رفتیم فرداش رفتیم دانشگاه خوشبختانه دوستان بودن بجز لایلا و گلویی
همه دورمون جمع شدن نینو داشت آهنگ میزد الیا هم کیک رو آورد و گفت سوپرایز و ما خیلی خوشحال شدیم دانشگاه تموم شد و آدرین گفتم عزیزم میای سه روز دیگه بریم نیویورک گفت باشه
فردا مرینت حالش باشد بردمش بیمارستان و یه پرستار گفت آقای اجراست بچه های شما سه قلو هستند میتونید برید ببینیدشون من با دویدن رفتم وبچه هامون انگار مورچه بود??
امیدوارم خوشتون بیاد ببخشید که کم نوشتم
نظرات فراموش نشه منتظر شماره۵باشید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
  
 
بچه ها لطفاً نظر بزارید میدونم بازدید هاتون زیاده اما نظر هم بزارید❤️❤️??
خواهش میکنم دوست عزیز