زوج جاسوس ( پارت ۱۰ )

🐱 مرینت رفت و همینجور از بینیم داشت خ*و*ن می یامد ، با دهنم نفس میکشیدم که بالاخره رسیدم بیمارستان کل بینی من رو گچ گرفتن ( نویسینده : 🤣🤣🤣🤣 وای خدا 🐱 : رو اب بخندی 😒 ) 🐱 رفتم خونه و مادرم وقتی منو دید غش کرد بابام که فهمید یکی زده تو بینیم گفت خاک تو سرت ، اخه من بیچاره چیکار کردم که باید ع*ا*ش*ق یه دختر زود جوش میشدم 🐞 رفتم خونه خیلی عصبی بودم زنگ در رو زدن درو باز کردن پست بود یه بسته برای من 🤔 رفتم تو اتاقم بازش کردم یه نامه با یه انگشتر بود ( اسلاید بعد نامه )

نامه : سلام بر بانوی عزیز تر از جان من فکر کنم فهمیدی من کی هستم من پیشی هستم ، ادرین تو رو خدا نامه رو نزار کنار یه لحظه وایسا فقط میخوام بدونی که من همیشه دوست داشتم هر روز و هر لحظه ؛ من ناراحتم میدونی چرا ، چون تو هر ثانیه پیش من نیستی و من میخوام که تو همیشه همدم من باشی میخوام همیشه در کنار من باشه من و تو یه تیم هستیم عکس تنها نداریم و ازت فقط یه سوال دارم جوابش زیاد نیست اره یا نه عزیز ترین ع*ش*ق من ، زیبا ترین بانو با من ا*ز*د*و*ا*ج میکنی ؟ پی نوشت : عزیز ترینم من نمیدونم که این نامه با انگشتر کی به دستت میرسه ولی اینو میدونم که توی هر موقعی توی جنگ توی غم توی نفرت این سوال سر جاش هست

قیافه مرینت : 😳😥 ( خب مرینت میره در خونه ادرین و در میزنه و ادرین درو باز میکنه ) 🐱 بله کیه ، وای ترو خدا فقط به صورتم نزن ( دو تا دستش رو گرفت جلوی صورتش ) ولی بر عکس مرینت ادرین رو ب*غ*ل کرد ( مرینت از ب*غ*ل ادرین اومد بیرون و ادرین رو 💋 ) 🐱 آی دماغم 🐞 وای ببخشید 😅 ( و با لبخند تو چشمان هم نگاه کردن )

( فردای اون شب ، مرینت و ادرین توی ماشین هستن ) 🐱 راستی انگشتر کو 🐞 بیا بگیر ( انگشتر خ*و*ا*س*ت*گ*ا*ر*ی رو گذاشت رو پا ادرین و از کت ادرین انگشتر نامزدی رو گرفت و گذاشت تو انگشتش ) 🐱 میشه بگی چیکار میکنی 🐞 من ارزوم اینه که با هم ا*ز*د*و*ا*ج کنیم ولی من اون خ*و*ا*س*ت*گ*ار*ی رو قبول ندارم 🐱 باشه دوست داری عروسیت کجا برگزار شه 🐞 ساحل ، چرا میپرسی 🐱 هیچی 😈

( خب مرینت و ادرین اون روز رفتن ساحل و شنا کردن و بستنی خوردن و از این کارا ) یک هفته بعد ادرین برای مرینت یه ادرس میفرسته و میگه ساعت ۷ بیا اینجا ادرس : یه ویلای بزرگ سفید بغل ساحل

پارت بعد یه سوپرایز بزرگ براتون دارم که شاید بدونین چیه ولی کاملا در اشتباه هستین