2࿐໋= ماجراهای اسپایدرویک_هلن گریس که به تازگی از شوهرش جدا شده، به همراه پسران دوقلویش جارد و سیمون و دختر بزرگش ملوری به خانهای قدیمی در املاک اسپایدرویک متعلق به عمه لوسیندا اثاث کشی میکنند. در شب اول اقامت شان در خانه جدید، ملوری پشت دیواری کاذب یک آسانسور کوچک و یک کلید عجیب پیدا میکند. جارد با استفاده از آسانسور و کلید به اتاقی مخفی راه پیدا میکند که متعلق به صاحب قدیمی خانه آرتور اسپایدرویک است.
جارد با استفاده از کلید صندوقی را باز کرده و نوشتههای اسپایدرویک را مییابد. کتابچهای که حاوی اسرار سرزمین پریان است و اسپایدرویک طی یادداشتی از یابنده خواسته تا محتویات خطرناک کتاب را نخواند. اما جارد اخطار را نادیده گرفته و مهر از کتاب برمی گیرد. مدتی بعد جرد با موجود کوتولهای به نام تیمبل تاک برخورد میکند که از موجوداتی کوچک و معمولاً نامرئی با وی سخن میگوید و اینکه موجودی پلید به نام مولگارث در صدد دستیابی به کتابچه اسپایدرویک است تا بر تمامی سرزمین پریان حکمرانی کند.
اسپایدرویک سالها قبل ناپدید شده، اما قبل از رفتن حصاری جادویی پیرامون خانه برای حفاظت از دخترش تعبیه کردهاست. جارد موضوع را با برادر و خواهرش در میان میگذارد، اما آنها حرفهای جرد را جدی نمیگیرند. تا اینکه سیمون توسط بختکهای شرور مولگارث دزدیده و به اسارت گرفته میشود. همزمان جارد با بختکی خوش قلب و دشمن مولگارث به نام هاگسکوئیل آشنا میشنود. مولگارث سیمون را رها میکند تا کتابچه را برای وی بیاورد.
اما جارد و ملوری او را از کار برحذر میکنند و در نتیجه با حمله گسترده بختکگها به خانه روبرو میشوند. به نظر میرسد تنها کسی که میتواند به آنها کمک کند وارث خانه، یعنی لوسیندا دختر سالخورده اسپایدرویک است. اما عمه لوسیندا به آنها میگوید تنها راه نجات آنها یافتن آرتور اسپایدرویک است اما او نمیتواند به آنها کمکی کن مولگراث سه صفحه از کتاب را میدزدد و …
باشه ولی هری پاتر و ماجراهایی اسپایدرویک یچیز دیگن:))
عالی
بود من هیچ کدوم و ندیدم
عالی بود عاجو قشنگم 😻💞
میصی کیوتکم🧃🧺✨
خیلی خوب بود😻✨🌈 از بین همشون دومی رو ندیدم! :)