
هیییییییییییییچکس😐😐😐😐😐🦠🦠🦠
خب همه اینو میدونن که من خیلی به پدربزرگم وابسته بودن و بعد فوتش افسرده شدم و با بی تی اس از افسردگی در اومدم🙂🖤خب من اون موقع ها که تازه ارمی شده بودم حدودا 4 یا 5 ماه بود ارمی شده بودم پدربزرگم هم 7 یا 8 ماهی بود که فوت کرده بود من یه خواب بسیار بسیار نمدونم چی بگم دیدیم😐😹از پدربزرگم و بی تی اس😹😐خیلی چرت بوده خییییلللللیییی😐😹😹
خوابی دیدم منو مامانم و هر سه تا خاله هام و پدربزرگم و شوهر عمه ی مامانم توی یه خونه ی ویلایی هستیم که بیمارستان هستش انگار شمال بود ما دنبال یه سری نامه بودیم انگار پدربزرگم این نامه هارو گذاشته بود و وقتی این نامه هارو کار هم میزاشتیم وصیتنامه ی پدربزرگم کامل میشد شوهر عمه ی مامانم عصبی بود از اینکه ما داشتیم نامه هارو پیدا میکردیم من رفتم تسو یه اتاق دیگه ی بیمارستان تا دنبال نامه بگردم بعد یه اتاقی بود یه پسر جذاب بود که انگار سرطان داشت بهم گفت : اگر خوب بشم زنم میشی؟ 😹 منم گفتم تو اول مراقب باش کچل نشی بعد بیا بگو زنم میشی😐 بعد من رفتم توی حیاط بیمارستان دیدم ر.و.ح پدربزرگم توی اسمامون وایستاده و داره بهم لبخند میزنه و میاد پایین بغلم میکنه (بغل های پدر جونم خیلی ارامش بخش بود وقتی یاد بغل کردناش میوفتم اشکم در میاد): » منم بغلش کردم بهش گفتم پدرجونم میشی نری دلم برات تنگ میشه تروخدا نرو اگر منو دوست داری برگرده (تیو خواب داشتم گریه میکردم) پدربزرگم گفت من هم بهش کنارتم 🙂 خلاصه یهو دیدم یه پسری داره با یه دست گل میاد طرفم دیدم نامجونه😹💜پشت سرش هم جین میاد💜😹بعد من میپرم بغلشون میکنم جین میگه : هواپیما نیم ساعت دیگه راه میوفته زود باش باید بریم منم میمردم از همه خداحافظی میکنم و میرم با اعضا سوار هواپیما میشم توی هواپیما کنار تهیونگ و کوک نشسته بودم و سرمو روی شونه ی کوک گذاشته بودم یهو چشممو باز کردم دیدم به جای تهیونگ و کوک پدربزرگ و اون یکی پدربزرگم نشستن 😹ته ته و کوک هم صندلی جلو نشستن😹🤦♀️ (من اون یکی پدربزرگم رو تا حالا ندیدیم فقط عکسشو دیدم و توی خواب تصویری که از عکس دیده بودم اومده بود)
بعد صبش که از خواب بیدار شده بودم مامانم توی اشپز خونه بود رفتم بغلش کردم گریه کردم بعد گفتم :دلم واسه پدر جون تنگ شده (با گریه) مامانمم گفت واسه همه ی ما سخته ولی اینو بدون پدر جون هم بهش کنارته 💜بعد وقتی خوابمو تعریف کردم مامانم خندید و گفت پدر جونت اخم نکرد وقتی اعضا رو بغل کردی؟ 😹
واییی به بار هم خواب دیده بودم دارم شورا رو ماچ میکنم یهو پدربزرگم میاد😹🤦♀️
من از این خوابای ن سم زیاد دیدم😹🤦♀️
جدیدا عاشق خواب دین شدم همش میخوابم منی که از خوابیدن متنفر شدم همش الان خوابم😐 مامانم میگه صبا هم مثل تو بود وقتی دبیرستان میرفت
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سیلام
سلام اجساد💜
داداشم رفت ای خدا😭😭💔
البته من برام مهم نیست چون ۲۴ پیششم
اره رفت💔میشه بگی برگرده🥺💔
هرچی بهش میگم نمیاد اجی 😭😭
ولی امشب کامنتاتون و تستهای ک درست کردید و بهش نشون میدم مطمئنم وقتی ببینه ناراحتید میاد
هستی خیلی ناراحت شده😭💔
برای هستی ک شده برش میگردونم
تازه تست هستی و خوندم اجی از رفتن امیر خیلی ناراحت شده💔💔💔😭
مسی💔
امتحان زبانم با موفیقت تموم شد😹