لطفا درباره حتنایتم کنید😐
امروز با یه شرکت قرار بستم میخاون برم اونجا گفتند برای هفتاد پسر لباس طراحی کنم...رفتم اونجا (آرمی فعلا نیست) با هفتاد پسر رو به رو شدم ... بعد از چندین بار همکاری تونستم باهاشون صمیمی شم اما با یکی نه او لجبازی می کرد با من (وی) به داشتم میرفتم تو آسانسور البته با وی😒 رفتیم تو آسانسور که یک دم آسانسور خراب شد گفتم چی شد وی گفت :آسانسور خراب شده...😒 تو: نه نه من نمی توانم تو جای تنگ نفس بکشم...اون شماره منو نداشت گفت شماره تو بده گوشیرو داد من گوشی رو انداختم تو آشغال دونی وی:چرا این کار رو کردی؟ من :عوضی میخوای شماره ام رو بگیری که مخ بزنی نه نه نه من اجازه نمیدم🤬😡
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
بزارررررررر
سلام این داستان کلا چند تا پارت داره؟