10 اسلاید امتیازی توسط: کارمن سندیگو انتشار: 4 سال پیش 18 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
نام: سیاه پوش با نویسندگی :کارمن سندیگو نمایش موزیکال طلسم ها طلسم در داستان سیاه پوش +12هست داستان
ساعت رومیزی خراب ساعت 2:20 دقیقه رو نشون می داد آلیس به عکس دو نفره خودش و جان نگاه می کرد صدای در آمد تق تق ! آلیس جواب داد : برو گمشوووو....!!?????? صدای آشنا به کوش آلیس رسید : اومدم یه خبر مهم بدم آلیس! خواهش می کنم درو باز کن منم سوفی با موهای طلایی با چشمای سبز یشمی کم رنگ !! دوباره گفت : جان بهت نیاز داره !! اون به ی خون آشام تبدیل شده آلیس دوید و در را باز کرد سوفی با لباس شبیه به شوالیه با شمشیر به آلیس نگاه میکرد ?→قیافه ی سوفی ادامه داد: پس هنوز برات مهمه!!?? می دونستم ! ونیش خند زد آلیس با عصبانیت داد زد:به تو چه ؟ کرم عوضی فضول!!???
سوفی دستش رو گرفت و برد تو ماشین مشکی رنگ ?ಠ_ಠ (نکته نظارتتونو در مورد این داستان برامون بفرستین) وقتی رسیدند یه پسر شبیه جان با موهای سیاه نشسته بود و زانوی غم بقل می گرفت هنوز آلیس با جان طلاق نگرفته بود با چشمای قهوه ای رنگ به جان نگاه می کردو زیر لب گفت: با همون لبخند دیوونه کنندش و نگاه مهربونش از همون دور با نگاهش سلام می کنه لعنتی بالا خره می کشمش با داداشای بزرگم ??بعد بلند به جان گفت:تو...؟ خجالت نمی کشی ؟ خجالت بکش هنوز به من می تونی نگاه کنی؟ ؟ از اول باید می دونستم تو عاشق من نیستی!! ???
آخه عزیزترین عزیزا , خوب ترین خوبا.... نتونست بگه چون داشت خون بالا می آورد اون یه خون اشام شده بود باخودش گفت:احساس خوبی ندارم.. چی؟ من طلسم شدم ک... کمک !!! اوه نه من نمی خوام خون اشام بشم!!??
خدایا باز می خوای چیکارم بکنی ؟ باز این سرنوشت چی داره واسم رقم می زنه ؟منو ببخش ... خواهش می .. کنم ... چ...... دیگه بی هوش شده بود .... جان به طرفش دوید و گفت:خواهش می کنم بلندشو .. خواهش می کنم . آلیس سرشو بلند کرد چشاش سرخ شده بود و صورتش خیس از اشک بود از طرف جان: هیچوقت اونو اینطوری ندیده بودم توی چشام نگاه کرد توی چشاش پراز یه جور حس خاص ... شبیه التماس بود دیگه داشتم دیوونه می شدم دوباره بغضش ترکید احساس سنگینی و ضعف می کردم می ترسیدم گاهی آدم دوس داره فرسنگ ها از واقعیت های زندگیش فاصله بگیره سعی کردم به هیچی فکر نکنم صدای گریه آلیس مثل خنده تلخ سرنوشت ... یه سرنوشت شوم ... توی گوشم پیچ و تاب می خورد کاش همه اینا کابوس بود کاش می شد همونجا مثه آدمی که از خواب می پره و با خوردن یه لیوان آب همه خوابای بدشو فراموش می کنه می شد از خواب بپرم ولی همه چیز واقعی بود نشستم کنارش گفتم:به من نگاه کن... در هم ریخته و شکسته شده بود اصلا شبیه آلیس یه ساعت پیش , یه روز پیش و دوماه پیش نبود مدام زیر لب تکرار می کرد ... منو ببخش .. منو ببخش گفتم: بگو ... بگو چیارو به من نگفتی .. هر چی باشه مهم نیست تیکه آخر رو با تردید گفتم ... ولی ... ته دلم از خدا خواستم واقعا چیز مهمی نباشه ?? گفت نمی تونم ... نمی تونم ... . می تونی بفهمی من دارم چی می کشم ؟ .. بگو چیه که اینقد اذیتت می کنه.... گفتم : دو بار خودکشی کردم ... تو .. به خاطر تو تا الان زنده ام ... من هیچ دلخوشی به جز تو ندارم ... دوستت دارم ... و ... گفت: خفه شو گفتم : چی؟ دوباره گفت :خفه شو ..صدام ضعیف و مرده بود ... و سرد ... صدای خودمو نمی شناختم ... و دنیا هم صدامو نشنید ... گفتم:من .. من شوهر دارم ... و یه بچه .. می خواستم بهت بگم .. ولی .... ولی می ترسیدم .. .. از طرف آلیس : سرم گیج رفت و همه چیز جلوی چشام سیاه شد دستام مثه دستای آدمی که یهو فلج می شه از دو طرف صورتش آویزون شد نمی دونم چطور تونستم پاشم و تلو تلو خوران دستمو به درخت خشک کنار ایستگاه بگیرم نمی تونستم حرف بزنم احساس تهوع داشتم تصویر لحظه های خلوت من و جان
چطور تونست این کارو با من بکنه؟ چطور...؟(منظورم از شوهر همسر بود اشتباه شد ببخشید) گفتم : خفه شو لعنتی یهو ساکت شد ... خشکش زد دستام می لرزید گفت:من دوستت داشتم .. دوستت دارم ... هیچ چیز دیگه هم مهم نیست گفتم: تو .. تو .. تو چطور تونستی ؟ تو ... در یک لحظه که خیلی سریع اتفاق افتاد .. دستمو بالا بردم و با تموم قدرتی که از احساسات له شده و نفرتم برام مونده بود کوبیدم توی گوشش اون منو هل داد و من افتادم زمین گفتم: تو لایق هیچی نیستی ... حتی لایق زنده بودن افتادروی زمین ولی نه اونطوری که منو به زمین کوبونده بود من له شده بودم دوست داشتم ازش فرار کنم ... گم بشم .. قاطی آدمای دیگه ... بوی تعفن می دادم .. بویی که ازاون گرفته بودم خیانت ... کثیف ترین کاری که توی ذهنم تصور می کردم و من ... تموم مدت .. با اون ... تصویر تیره یه زن با یه بچه جلوی چشام ثابت مونده بود از همه چیز فرار می کردم و اشک و نفرت بدجوری توی گلوم گره خورده بود... و من دیگه واقعا ... رد دادم !??!
خدا چرا؟؟؟ تویی که ناب ترین فصل هر کتاب منی شروع وسوسه انگیز شعر ناب منی من آن سکوت شکسته در آسمان توام و تو درآمد دنیا و آفتاب منی چقدر هجمه ی تشویش بی تو بودن ها تویی که نقطه ی پایان اضطراب منی برای زندگی ی بی جواب و تکراری به موقع آمدی و بهترین جواب منی روان در اوج خیالم چو رود می مانی همیشه جاری و مانا در عمق خواب منی نفس پس از گذرت از حساب می افتد و تو دلیل نفس های بی حساب منی رها مکن غزلم را همیشه با من باش که ختم خاطره انگیزه شعر ناب منی
محترم دار دلم کاین مگس قند پرست تا هوا خواه تو شد فر همایی دارد از عدالت نبود دور گرش پرسد حال پادشاهی که به همسایه گدایی دارد اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد نغز گفت آن بت ترسا بچه باده پرست شادی روی کسی خور که صفایی دارد هر که در عاشقی قدم نزده است بر دل از خون دیده نم نزده است او چه داند که چیست حالت عشق که بر او عشق، تیر غم نزده است دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میباید ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح نصیحت گوش کردن را دل هشیار میباید مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی که میگفتم: علاج این دل بیمار میباید بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را نمیبایست زنجیری، ولی این بار میباید تورا دوست دارم بدون آن که علتش را بدانم محبتی که علت داشته باشد یا احترام است یا ریا … از چهره ى تو چیز زیادى یادم نیست جز این که اقیانوس آرامى ریخته بود بین چشمهات و روى طراوت لب هات زمزمه ى تردى بود که گنگم مى کرد و نمى گذاشت از چهره ى تو چیز زیادى یادم باشد ****** چه شد در من نمی دانم فقط دیدم پریشانم فقط یک لحظه فهمیدم که خیلی دوستت دارم … یا مشکل ارسال پیام از دل ما بود یا منبع گیرنده ی قلب تو خراب است زاییده ی دردیم و به بار آمده ی عشق در مکتب ما عشق فقط حرف حساب است یک جمله بگو دلبرکم حرف دلت چیست عاشق شده این شاعر و دنبال جواب است ******هر که را دیدم خیانت کرد و رفت هر که با من بود یار من نبود …. همه ی حس دلم روی تو بود تو به حس من خیانت کردی …. خیانتگر خیانت کرد و ما دل در خدا بسته سر و پای خصومت را به زنجیر وفا بسته
خب در ادامه.... آلیس به عقب پرت شد سوفی به طرف آلیس دوید و گفت: حالت خوبه؟ آلیس گفت: من همه چیز رو خراب می کنم فقط اگه .... اگه میشد من جان رو دوست نداشتم این............................................
??????????✨?????خب کامنت بزاید اگه من نگم کسی نمی زاره ??????????✨?????
بای بای ( راستی این بالای 12 ساله)? 12+?یادتون نره ها مهمه
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
چرا کسی کامنت نمی زاره!! بچه ها هیشکی هنوز من بیست ساله منتظرم البته به شوخی
سیاه پوش +12هست داستان