12 اسلاید صحیح/غلط توسط: Youna انتشار: 3 سال پیش 16 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
پارت ۲🙂
بریم ادامه داستان.
ساها:اینجا چیکار میکنی؟تهیونگ:تو اینجا چیکار میکنی؟ساها:من هر جا میرم تو هم باید باشی؟!تهیونگ:حیلی ببخشید من برای حضور در مراسم تولد خودم از جنابعالی اجازه نگرفتم😑ساها:چیییی؟تولد تو؟؟ یعنی تو پسر دوست بابامی؟تهیونگ:ود.....پدر تهیونگ:سالم مجدد ب شما وای چقد خوشحالم ک شما دوتا باهم اشنا شدین .
مادر پدر من و مادر تهیونگ هم ب ما ملحق شدن. مادر تهیونگ :ساها جان فک کنم پسر من از شما فقط یک سال بزرگتره و فک کنم الان وقتشه ک با یکی اشنا بشه و ب مادرم ی چشمک زد.
ساها تو ذهنش:خب ب من چه که کی وقتشه ک پسرش با یکی اشنا شه ایششش😒
چند دقیقه بعد ی اهنگ گذاشتن و از پشت بلند گو گفتن ک لطفا شروع ب رقص کنید 😐از زبان ته:وقت رقص بود ک متوجه یونجون شدم ک داره میره سمت ساها، قبل اینکه یونجون بره پیش ساها من رفتم پیشش و گفتم افتخار میدید بانوی من؟😉ساها:وا معلومه ک ن😐دست ساها رو گرفتم و کشیدمش ساها ک از تعجب شاخ در آورده بود گفت معلوم هست داری چیکار میکنی؟ گفتم دارم با شما میرقصم🙂😁 حواسم ک ب یونجون رف دیدم داره با عصبانیت ما رو نگاه میکنه اهمیت ندادم و ب رقص ادامه دادم.وقتی رقصمون تموم شد خانواده ساها زود تر از بقیه رفتن خونه ولی واقعا شب عالی بود☺
فردا از زبان ساها:دیشب واقعا شب خوبی بود ولی کار تهیونگ رو نمیفهمم خب باید سریع اماده بشم برای دانشگاه.تو دانشگاه منو سوزی عین اهنگ ربا ب هم چسبیده بودیم فقط نمیدونم چرا امروز اینقد دیوونه بازی در میووردیم😂موقع ناهار حس کردم ی نگاه سنگینی رومه سرمو چرخوندم دیدم تهیونگ زل زده ب من و کوک هم زل زده ب سوزی برای چند ثانیه نگام تو نگاه تهیونگ بود و با صدای لیان(یکی از دوستات) ب خودم اومدم تا اخر دانشگاه داشتم ب تهیونگ فکر میکردم ی جورایی دیگ ازش بدم نمیومد (عکس تست عکس لباس ساها برای دانشگاهه😇)
تو دانشگاه ب رانندم زنگ زدم و گفتم امروز میخوام پیاده بیام خونه اونم گفت باشه. امروز هوا خیلی خوبه خیلی آروم راه میرفتم و ب دور و بر نگاه میکردم فک کنم ۱ ساعت دیر کردم وقتی رسیدم خونه دم در ی ماشین بود وقتی رفتم تو خانواده تهیونگ و خود تهیونگ اومده بودن خونمون خیلی تعجب کردم و سلام کردم و رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردم و رفتم پایین مامان تهیونگ: به به دختر عزیزم حالت خوبه؟ساها: ممنون شما خوبید؟مامان تهیونگ :تو رو دیدم عالی شدم. ی لبخند زدم😊
پدر تهیونگ گفت ک خیلی دوص دارم تهیونگ سر و سامون بگیره و ی دختر خوب هم براش در نظر گرفتیم. مامان ساها:بهبه چ عالی😊 پدر ساها:حالا کی میخواین برین خواستگاری؟مادر تهیونگ:اگه خدا بخواد تو این هفته و ی چشمک ب مامان ساها زد😉ساها تو ذهنش خب بخوان برن واسه تهیونگ خواستگاری خب ب خانواده ما چ مربوطه؟. تهیونگ ک معلوم بود از هیچ جا خبر نداره دوباره داشت منو نگاه میکرد(عکس لباس ساها وقتی ک خانواده تهیونگ اومده بودن خونشون)
مامان ساها:میگم نظرتون چیه تهیونگ و ساها باهم ناهارو درست کنن؟. بدون اینکه ما حرفی بزنیم همه گفتن اره و ما محبور شدیم غذا رو درس کنیم.پاشدیم رفتیم تو اشپز خونه و تصمیم گرفتیم ک سوشی و نودل درس کنیم. وقتی خواستم ظرف رو از تو کابینت در بیارم دستم نمیرسید و هی میپریدم ک بهش برسم ک متوجه ی دست دور کمرم شدم(لباستم کوتا بود وقتی دستو میبردی بالا میومد بالا نافت و دست تهیونگ رو کمرت بود😁)ته: بزار من اینو در بیارم یکم خجالت کشیدم و بهش گفتم مرسی.ته: ساها یکم سرخ شدهبود و خیلی کیوت شده بود . حب غذا هارو درست کردیم و واقعا همه کف کرده بودن اینقد خوشمزه شده بودن
خانواده ته تا قبل شام خونه ما بودن و برگشتن خونشون من ک واقعا خسته بودم ولو شدم رو تختم ک سوزی زنگ زد و گفت ادرس ی کافه رو برات میفرستم تازه افتتاح شده بیا بریم ببینم چطوریه گفت با اینکه خستم ولی باشه گفت باشع منتظرتم بای. هوففف برم ی چی بپوشم تا این خانم آدرسو واسه من بفرسته. بالاخره ی لباس انتخاب کردم و پوشیدم و موهامو دم اسبی بستم و پیامک برام اومد سوزی بود آدرس کافه رو برام فرستاد سریع ی ارایش ریز و ملایمی کردم و راه افتادم. چون جاش نزدیک خونمون بود پیاده رفتم (عکس تست عکس لباس ساها برای کافه بود)
وقتی رسیدم اونجا از بیرون ک ظاهرش معرکه بود رفتم تو سوزی رو دیدم نشسته رو ی میز ۴ نفره.(+ساها_سوزی)+سلام _سلام.خوبی+مرسی فدات_بیا بشین +باشه.میگم سوزی چرا روی میز ۴ نفره نشستی؟_ی نگاه ب دور و بر کن ببین جا هست؟.واقعا نگاه ک کردم همه میزا پر بودن. یهو دیدم کوکی و ته وارد کافه شدن.هی داشتن دنبال جا میگشتن کوکی ی نگاهش افتاد ب ما و ب تهیونگ زد و ما رو نشون داد اومدن پیشمون کوکی گف دخترا این جا جای کسیه؟ سوزی: ن. کوکی :میشه ما اینجا بشینیم؟سوزی حتما چرا ک ن🙂. گارسون اومدو و سفارشامونو گرفت.سفارش من:کافه دالگونا. سفارش سوزی:موکا.سفارش ته و کوک: قهوه با شکر .
سوزی شما چیشد ک اومدین اینجا؟. ته:اینجا کافه دوستمه.ساها: اوه چ خوب. سفارشامونو اوردن و چون افتتاحیهشون بود ی کیک شکلاتی هم اوردن .وقتی ک نوشیدنی هامون تموم شد از پشت بلندگو اسم تهیونگو صدا زدن و گفتن ک بیاد روی استیج بخونه.(نکته:اون کافه خیلی بزرگ بودو اجرای زنده داشتن) بعد گوشی ته زنگ خورد و جواب داد.وقتی قطع کرد کوکی ازش بپرسید ک کی بود .ته:دوست بابام بود گف ک بیا رو استیج ی اهنگ بخون کوک:اهااا. ته رف رو استیج و داشت میخوند. وقتی داشت میخوند همش نگاهش ب من بود و وقتی هم متوجه کوک شدم زل زده بود ب سوزی . تو ذهنم گفتم خدا این رو سوزی کراشه؟ (بله😂)چرا اینطور نگاش میکنه؟پوعففففف اصن ولش . اجرای ته تموم و اومد پیشمون نشست ک تموم دخترا ریختن رو ته و میخواستن ک باهاش عکس بگیرن😐.دیگ کم کم عکس داشت میشد شماره عصبی شدم محکم کوبوندم رو میز و داد زدم و گفتم برین گمشیییین
خیلی سریع دویدم و از کافه خارج شدم . خواستم یکم هوا بخورم و ته اومد دنبالم.ساها :چرا اومدی دنبالم؟ته:خواستم ببینم حالت خوبه.ساها :حالمم بد باشه مگه برا تو مهمه ته:شاید.ساها:شاید یعن...بچه ها میخواین بیاین؟کوک بود. گفتیم اومديم و رفتیم تو کافه. یکم نشستیم و حرف زدیم ک من گفتم بچه ها من دیگه میرم. سوزی:باش منم باهات میام
کوکی ته هم گفتن ما هم میایم . گفتیم بش. رفتیم سمت صندوق و با کلی چک و چونه کوکی کل امشبو حساب کرد. رفتیم بیرون ک داشتیم خدا حافظی میکردیم ک کوک گفت کجااا؟🤨. ساها:میریم خونه دیگ. کوک:پیاده اخه؟ ما میرسونیمتون. ما :باشه ممنون. کوک رانندگی میکرد و سوزی کنارش نشسته بود منو تهیونگ هم پشت نشسته بودیم . وقتی رسیدیم تشکر کردیم.(خونه شما و سوزی کنار هم بود) وقتی رفتم خونه عین جنازه اوفتادم و با همون لباسا خوابیدم .
فردا صبح:با صدای زنگ گوشی بیدار شدم ساعت ۷:۴۵ دقیقه بود و تو باید ۸:۰۰ دانشگاه باشی سریع لباساتو عوض کردیو موهاتو دو گوشی بافتیو سریع با راننده شخصيت رفتین دانشگاه و خداروشکر هنوز معلم نیومده بود و سریع نشستی
خب پارت ۲ تمومید امیدوارم خوشتون اومده باشه و فک کنم جای حساس کات نکرده باشم مرسی ک خوندید 😁💜
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
یک عدد پارت ۳ لطفا 😂
چشممم😂💜
عاالی بید😀😂💚
تنکص لاوی💜