11 اسلاید صحیح/غلط توسط: miracle of love انتشار: 4 سال پیش 459 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
های گایز?????اینم پارت سوم امیدوارم خوشتون بیاد تستچی جان، جان من قبول کن خواااااااااهش???یکم تغییر دادم که داستان حالا حالا ها ادامه داشته باشه و پارت بعدیو با20کامنت میزارم? پس بزن بریم.... منتظر کامنتای خوبتون هستم
خب اگه همه پارت هارو نخوندین پس برین بخونین وااا هنوز که اینجایی برو دیگه ??بدو برو ????بزن بعدی
بعدی
خب میریم به وقتی که زنگ خونس و همه به خونه میرن... مرین: اممم. بچه ها میشه یکچیزی ازتون بخام برای اخرین بار میشه بریم سینما هممون? الیا: خب دختر باشه اما چرا اخرین بار چیزی شده چرا بما نمیگی ادرین: خب منم قرار برم عکاسی میتونم بجای رفتن به جلسه با شما بیام البته اگه منو لو ندین?? مرینت اصلا با حرف ادرین فرقی نکرد و با صورت غمگین دستامونو گرفت رفتیم سینما.. بعد فیلم مرینت همش عکس میگرفت.. مرینت: برای همه بچه ها نامه نوشتم و گذاشتم توی کیفشون اما برای ادرین توی یک پاکت قلبی که توی ولنتاین بهش داده بود نوشتم: I will never forget you .. and I will always love you .. Marinette ترجمه با خودتون میزارم(?) امروز اخرین روز بود باید با پاریس با دوستام و با کت کـــ... کتنوار??خداحافظی کنم.. نمیتونم نه نمیتونم.. باید به کت بگم.. دلم خیلی براش تنگ میشه... ?
اره کت بدبخت از دست تو?
گوشواره هامو گذاشتم و به تیکی گفتم 1میراکلس به کت میدم ک ب یک فرد بده و 2تا کمکی... به کت زنگ زدم و پیغام گذاشتم که ساعت 9روز برج ایفل میبینمت.. ا. زبون آدرین: پلگ مرینت این روز ا خیلی عجیب شده بنظرت مشکلش چیه?... پلگ: من با دهن پر حرف نمیزنم?... ادرین: پس الان داری چکار میکنی??... رفتم کیفمو باز کردم دیدم یک نامه توشه.. عه پلگ این شبیه همون نامه که توی ولنتاین بدون امضا دیدم?... رفتم بازش کردم دیدم نوشتهI will never forget you .. and I will always love you .. Marinette??مـ.. مـ... مرینتتتت؟!؟؟!؟ اما خطش یکم فرق داره پس نمیشه گفت اون مال مرینت بوده مگه ن پلگ؟ پس باید حتما ببینمش و بفهمم مشکلش چیع.. پلگ پنجه ها بیرون?یهو پیغام کفشدوزک اومد راهمو بسمت برج کج کردم دیدم کفشدوزک با قیافه ناراحت جلوم وایساده.. گفتم سلام باگابو?گفت: کت نوار من باید به جایی برم برای مدتی کوتاه از این میراکلس ها توی نبودم استفاده کن?... قیافه کت(??) کجا میخای بری؟ چند روز؟ کفشدوزک: خب برای.. برای... امم۲سـ.. سال گفتم: دوووسااااااال?? اما چرا؟ من دوریت تحمل ندارم کفشدوزک دوسال خیلی زیاده???
اوخی پیشی
دستشو کشید رو لپم و اروم لپمو ب. و. س. ی. د و گفت منم کیتی اما مجبورم شاید زودتر اومدم شاید هم دیر دیرتر?و بغل ش کردم (قیافه کت رو فقط توضیح میدم? (?cat red)) ???? خیلی ناراحت بودیم نشستیم و مثل قبلنا به ماه نگاه کردیم توی دلم خیلی ناراحت بودم چطور دوسال رو تحمل کنم?....شانس منو ببین این همه دویدم دنبالس ک همیشه پیشم باشه ک کلا رفت... .. کفشدوزک بلند شد و گفت خب کیتی به امید دیدار.. پریدم بغل کفشدوزک و گفتم لطفا فراموشم نکن میدونی دوسال برای من خیلی زیاده??و یک چیز دیگه.. میشه بگی کی میری..لیدی باگ:خب شاید دوروز دیگه منظور؟ خب میتونی فردا شب بیای لوووووطفا ? ای پیشی شیطون ?باشه ولی دیگه اینجور نگاه نکن و رفتم کت: خیلی ناراحت بودم .. رفتم سمت خونه مرینت اونجا نبود... برای همین رفتم...مرینت: خب تیکی دیگه باید رفت باید با پاریس و دوستام خداحافظی کنم امید وارم اتفاقی نیفته ?اما نمیتونم ازشون جداشدم از پدر مادری ک ۱۵سال منو بزرگ کردن.. رفتم و باهاشون صحبت کردم.. کلی خندیدیم اما من ته دلم خوشحال نبودم ?
جاست فیس کت??????
فرداشب:بلند شدم و موهامو باز گذاشتم و گفتم تیکی بهتر نیس مدل موهامو عوض کنم..اما تیکی یجوری نگام کرد?گفتم چیییه خب منظورم این نبود بخاطر امشب فقط کلی گفتم ... و خندیدیم? ساعت 9شد ی سری ب دور و اطرافم زدم ک کسی نباشه و یواشکی تبدیل شدم خاستم برم ک یهو وایسادم رفتم توی اینه خودمو نگاه کردمو موهامو درست کردم?بعد رفتم رو برج ایفل دیدم کت از پشت چشمامو گرفت و صداشو کلفت کردو گفت سلام من ارباب شرارتم بهت دستور میدم ک هرچی کت میگه رو گوش کنی?منم خندیدمو گفتم باشه ارباب شرارت ???یهو گربه گفت:واقعا ?گفتم شاید چون امروز فقط اینجام?بعد از پشت ب*غ*ل*م کردو گفت واسه همیشه ک نمیری بر میگردی فعلا بیا برات سوپرایز دارم و دستمو کشید دنبال خودش?منم رفتم دنبالش...وایساد و گفت بانوی من چون یکم دوسال زیاده??پس..یک گل رز بم داد ک یک برگه رو شاخش بود..لپام گل افتاد اروم ازش گرفتم و تشکر کردم..توی برگه نوشته بود:❤I love my lady ❤..من ک از خجالت سرخ شدم.. گفتم جدی؟!? گفت:چی فک میکنی؟? گفتم:شاید نداشته باشی چون بعنوان همکار گل دادن عادیه??برگشت با کلی من و من کردن گفت:اممم..ن...چراا...چ ربطی داره و بعد کلی عصبانی شد گفت کدوم همکار مغز فندقی اینهمه زحمت میکشه بالا ?دیدم گربه از مرینت هم بیشتر لکنت گرفت??بش گفتم«باشه بابا شوخی کردم و خندیدیم?? نشستم و گفتم: متاسفم،اما مجبورم وگرنه هیچ وقت اینجا رو ترک نمیکنم?و سرمو گذاشتم رو شونش و ب اون برگه نگاه کردم و زیر لب اروم گفتم:I love you too ❤?و چشامو بستم...و کت هم سرش گذاشت رو سرم❤(کی میشه تو فیلم واقعیش هم اینطور باشه ک من پیر نشم??)از زبون کت: یهو کفشدوزک سرشو گذاشت رو شونه ام?و خیلیی اروم ک مثلا من نشنوم گفت:I love you too کلا نزدیک بود غش کنم ??و سرمو گذاشتم رو سرش........بعد از مدتی: ک یهو دیدم ی نوری میاد اروم چشامو وا کردم باااااورم نمیشود???صبح شد..یعنی اینقدر خوابیدم..نگاه ب کفشدوزک کردم هنوز خواب بود دلم نمیومد بیدارش کنم ولی نمیشود اروم تکونش دادم ک یهو پرید گفت:چیشووووده?بهش گفتم:هیچی فقط ی 9ساعتی خوابیده بودیم..داشت منفجر میشد گفت واااقعا وااای خدا من باید برم و گرنه مامانم متوجه میشه و?? سریع رفت ولی وسط راه وایساد وگفت:ممنون My caty ?❤و برام دست تکون داد...منم رفتم ت خون...پریدم کف اتاق و جیغ زدم?گفتم پلگگگگگ بگو ک خواب نیستم بگو...پلگ گفت برو بابا ت ک ب کفشدوزکت رسیدی ب لطف من حالا لطف میکنی منو ب کممبرم برسونی تا دوباره باهام کات نکرده?منم گفتم پلگ الانه ک غش کنم بالاخره موفق شدم ولی یهو غمگین شدمو و گفتم ولی چ فایده اون امروز از پاریس میره?ولی باز خوشحال بودم ????
دلم واس ادرین میسوزه چقد ته دلش خوشحال شد?????
از زبون مرینت:پریدم ت اتاق رو تختم..ک مامان اومد گفت مرینت بیدار شو..من هم پاشدم..(البته مثلا)و گفتم اهههه تیکی دیشب خیلی خوب بود..ک تیکی یک نگاه موزیانه کرد و گفت:اه مرینت تو ک گفتی ک قول میدم هیچ وفت از این گربه خوشم نمیاد??منن دست پامو گم کردم و قاطع گفتم من اشتباه کردم?و لباسامو جمع کردم.. فردا: یک ماشین اونجا بود.. همون ماشین قرمز سوار شدم و بسمت هواپیما رفتم مارسل اونجا بود تا منو دید گفت سلام خواهر کوچولو من??منم یک لبخند سرد زدم و نشستم وقتی بلند شدیم به پاریس نگاه کردم به پوسترای ادرین دیگه داشت گریم میگرفت که اخبار گفت: شگفت زده نشوید این فقط یک اخباره من نادیا شاماک هستم عکس دختر کغشدوزکی و گربه سیاه که تمام شب رو روی برج ایفل بودن توسط الیا سزار ??مارسل بم نگاه کرد گفت چرا دیگه قرمز شدی?گفتم واااای گربه سر به هواا اخرش ابرومو برد..???مارسل گفت: بشین بلوبری حالا ک چیزی نشده این ک فقط پیشش نشستی ولی من همه عکساتونو دارم حتی... من گفتم باشه بابا???ولی بعدا برشون دار?...
ج. ر خوردم از خنده اما نمدونم چرا??????
ک یهو گوشیم زنگ خورد دیدم الیا تا جواب دادم تصویری بود ک همه زنگ زده بودن از خجالت اب شدم حتی آدرین?کلی حرف زدیم مارسل هم بود تا اینکه فهمیدن من دارم از اینجا میرم ولی نگفتم چرا میرم?ک الیا گریش گرفت و گفت دختر زود بیا ،همه ناراحت بودن بغیر از کلو و لایلا از زبون ادرین:رفتم بیرون توی دسشویی گفتم پلگ تو فک میکنی مرینت همون لیدی باگه خیلی عجیبه چون دوتاشون توی یک روز از پاریس رفتن..پلگ:ممممریییینت نهه بابا اون دست پاچلفتی لیدی باگ نیست??? ادرین:شاید هم تو داری منو میپیچونی?...قیافه پلگ عصبی شد گفت مییییخاااای مث کممبرام قورتت بدم ادرین خاااان????گفتم نه ممنان ..دستمو گذاشتم زیر چونم و گفتم یک نقشه دارم?? پلگ داد زد و گفت: نههههههه ادرین ??و گفتم: اگه نباشه پس تو چرا نگرانی گفت: اگه لیدی باگ بفهمه که داری برای فهمیدن هویتش تلاش میکنی حتما عصبانی میشه?و منم گفتم: نمیفهمه حالا بیا بریم ... تو راه با خودم نقشه مرور کردم، وقتی با مرینت تماس میگیریم من ضبط تصویر رو یواشکی میزنم و بعد به یک بهونه میرم و با اون دکمه لیدی باگ خبر میکنم که مثلا بیاد و بعد از الیا میخام فیلمو نشونم بده اگه مرینت اون لحظه تماس قطع کنه یا غیبش بزنه که لیدی باگه نقشم لنگه نداره و سرمو تکون دادم و به راهم ادامه دادم ?✌??
بالاخره مخت بکار افتاد??ولی خ بعدش ممخای ب لیدی باگ چی بگی بدبخت
مرینت: داشتم با بچه ها حرف میزدیم حتی مارسل هم با بچه ها گرم گرفته بود که از تو کیفم صدای myooاومد فهمیدم گربه بود از اونجا رفتم مارسل هم اومد سریع جریان بهش گفتم وقتی داشتم میرفتم دستمو گرفت گفت: پس بچه ها چی ممکنه متوجه بشن که مرینت رفته و لیدی باگ ظاهر شده این به هویتت ضربه میزنه?گفتم من یک فکر دارم از اونجایی که کلی اطلاعات داشتم گفتم بهتره معجزه گر ریناروژ رو به من بدی تا تصویر خودمونو اونجا بنداریم که شک نکنن... مرینت پرید بغلمو گفت: افریییین داداش باهوشم?? .. انگار باهوشی تو خونمونه?سریع تبدیل شد یکم از قیافش خندم گرفت ?سریع گفت:Mirage و یک Delusion از منو خودش درست کرد و رفتن .. ازش تشکر کردم اون گفت تا کی باید اینجور بمونم و بهش گفتم نیازی نیست نگران باشی خودم میرسم. و تشکر کردم.... رفتم تبدیل به کفشدوزک پرنده شدم(اسمشو فراموش کردم توی نظرات بگید) مارسل دهنش وا موند گفت از نزدیک ندیده بودم این خیلییییییی زیبا بود??... من خندیدم و سریع رفتم... آسترو کت رو دیدم اومد سمتم گفت: فک میکردم رفتی یا با یه پورتال میای??!!! گفتم اینقدر حرف نزن عجله دارم... من شروریو نمیبینم وای بحالت که این یک شوخی باشه!! ?گفت: فک میکردم خوشحال میشی منو ببینی بعد اون خبری ک از تلوزیون پخش شد ??❤من از عصبانین سرخ شدم گفتم: گگگگگگرررربههههه بسسسس کننن میدوووونی من چقدررر راهو اومدم فک میکنی شوخی خوبیه ممممننن اصلااا شرایط تبدیل شدددن رو نداشتم?... من دیگه بهت اعتماد ندارم... و یویوم رو باز کردم و اون گربه الارمی رو در اوردم و پرت کردم تو صورتش و سریع از اونجا خارج شدم????? گربه: خیلی ناراحت شدم با این سربه هواییم اعتمادی که کفشدوزک بهم داشتو نابود کردم الان تنها باهاش ارتباطی ندارم..... واقعا حق با پلگ بود ?? رفتم خونه به الیا زنگ زدم تا فیلمو بفرسته باورم نمیشود مررررررییینت اونجا بود یععنی این همه گندی که زدم همش بی نتیجه شد ??وااای خدا من گند زدم حالا چطور به کفشدوزک بگم?تو این فکرا بودم که دیکه خوابم برد مرینت: اه گررربه ی سر به هوا فک کرده خیلی بامزس ایندفه اگه بگن گربرو گرفتن حلقشم بردن باور نمیکنم??رفتم تو هواپیما (دقت داشته باشید شخصیه) با حالت پرنده ای(اسمشو بگین) وارد شدم کلی عصبی بودم سریع به مرینت تبدیل شدمو کیف رو شونمو پرت کردم ی طرف و تلپپ پریدم رو یکی از صندلیااا و گفتم مسسخره براااش دارم ??مارسل بم نگاه کرد و گفت چیشده چرا عصبی:؟ و همچیزو بش گفتم... اون گفت: نمیدونم اما مشکوک میزنه... من رومو کردم بهش و گفتم تو سر اون عقل نیست فقط برای شوخیای بی مزه بکنه??مارسل گفت: خب حداقل کسی شک نکرد و منم ازش تشکر کردم... داشت خوابم میبرد سرمو گذاشتم رو پا مارسل و چشامو بستم مارسل دستشو کشید رو سرم و اروم اومد پیشونیمو بوسید و گفت کفشدوزک کوچولو خوب بخوابی?منم خندیدم
اووووووخی?
اززبون مارسل: دستمو کشیدم رو سر مرینت تب داشت ولی با خودم گفتم شاید بعد تبدیل عادی باشه چون یکم خوابم میومد زیاد نفهمیدم نصف شب دیدم مرینت داد میزنه: من متااااسفم این تغصیر من بود اما از قصد نبود ولم کنین کت کمککککک کمککککک?اروم بیدارش کردم تا بلند شد از هوش رفت... هواپیما نشست سریع مرینتو بغل کردم و تا بیمارستان دویدم... ?بردنش تو اتاق من هم که اروم و قرار نداشتم همش از اول تا اخر راه میرفتم که دکتر اومد سریع یقه ی دکترو گرفتم و داد زدم چیشد حال خواهرم چطوره(ترکیبی از گریه و عصبانیت) ?دکتر دستامو از یقش دور کرد و یقشو صاف کرد و گفت: ایشون مریض هستن اما دلیل بیهوش شدنشونو نمیدونم خیلی عجیبه علائمی توش نمیبینم?اما حالشون خوبه و یکم پریشونن بهتره بزارین استراحت کنه?منم ازش عذر خواهی و بعدش تشکر کردم?و زنگ زدم به خونه و قضیه گفتم از اونجایی که از وقتی مرینت ناپدید شد مامان مریض شد من نگران شدم بلایی سر مامان بیاد برای همین بهش نگفتم و فقط به پدر گفتم... دیدم دکتر اومد بیرون سریع رفتم و گفت: اقای مگرانت بیمار خواست سریع شما رو ببینه... منم قبول کردم دیدم مرینت اونقدر پریشون حاله که نفهمید من اومدم تا اومدم حرف بزنم گفت: مارسل زوود گوشواره هامو قایم کن زود باش و مراقبشون باش... و منم متوجه شدم که این معجزه گر شه و خیلی خطرناکه که گم بشن منم قبول کردم و رفتم?... و از دکتر خواستم که مرخص بشه.. مرینتو بردم مثل اول خوشحال نبود تو خودش بود نمدونم مشکلش چی بود?ازش پرسیدم اون گفت بهت میگم اما به وقتش فعلا بزار بریم خونه چون یکم شک دارم بهت بگم یا نه... منم گفتم: اگه نخای به من بگی میخای به کی بگی خواهر کوچولو و کلی قلقلکش دادم تو ماشین دیگه از خنده کبود شد????داد زد بسه ج. ر خوردم از خنده???و رسیدیم... از زبون مری: بالاخره رسیدیم یک نگاه به خونه کردم و گفتم واااای مارسل این خونه شبیه خونه خودمونه هم سادس هم خوشگل این خیلی خوبه????.... که مارسل با دست صورتمو به تون طرف کشید... واااااااااااااااای این خونس یا قصر???مارسل خندید .. به دور و اطراف نگاه کردم یک خونه حتی بزرگتر از خونه ادرین .. رنگس مرواریدی بود با یه در خیییلی بزرگ ??(مخااام) در زدیم که یک نفر در رو باز کرد فهمیدم اون خدمتکاره?? رفتم داخل که صدای یک نفرو شنیدم که اسممو صدا میزد داشت نزدیکتر میشد که فهمیدم اوووون... ??
نگو تموم شده?خب تموم شد.... چرااا گفتی
(نگران نباشید تموم نشد اول پارت بعدیو اینجا مزارم????) رفتم جلو تر که یک خانم با موهای ابی خیییلی بلند و باز و چشمای درشت مثل دریا?اومد نزدیکتر دستامو گرفت گفت مرینت کوچولو من دختر نازم و یک دست رو سرم کشبد و بلند بلند گریه میکرد ??منم دیگه گریم گرفته بود که یهو از پشت یکی پرید تو بغلم دیدم اون دختر همون میشل خواهرمه خیییلی خوشگل بود ولی موهاش دم اسبی بسته بود انگار مث خودم خل و چل بود??گفت: وااااای شوکولات من بالاخره اومدی وااای از این به بعد یک خواهر دارم که همه رازامو بش بگم.. مارسلو سر کار بزارم و بندازم گردن خواهرم. بعد نزارم آندرو بخابه. ????????... قیافه من: ?قیافه مارسل: ??.. قیافه نویسنده???..... منم بغلش کردم و گفتم باشه من پایتم?مارسل نگام کرد گفت واقعا که ازت انتظار نداشتم حالا میخاین برا من نقشه بکشین ??هممون خندیدیم... که یهو یک صدایی اومد: اینجا چخبره?دیدم اون یک مرد نسبتا چاغ اخمو و خشک بود مث گابریل... وااای نه اون باباس (اسمشو گذاشتم جرمی??) مامان بهش گفت: جرمی دخترت مرینت بعد از سالها برگشته... که لبخند رو لبش نشست و دوید سمتم و ممممحکم بغلم کرد دیگه داشتم خفه میشدم گفت دخترم بخاطر گناهامون مارو ببخش??منم که به فکر تام و سابین و دوستام بودم .. خیلی ناراحت از مارسل خواستم اتاقمو نشونم یده تا استراحت کنم رفتم توی اتاق و کلی گریه کردم?که میشل پررید رو تخت من چسبیدم به سقف نزدیک بود سکته کنم ?که گفت اوووو شکلات من داره به چی فک میکنه یا بهتره بگم اروم اومد زیر گوشم گفت کفشدوزک??من ک شاخ در اوردم... گفت: انکار نکن تو و اون کپ هم هستین اخه خنگ ترین ادم هم میفهمه اون تویی?و دستمو کشید تو یک اتاق و گفت چشماتو ببند... وقتی چشام باز کردم وااااای اون اون ???????
بچه ها نترسید چیز خاصی نیست
خب کیوتام? باور کنین من خودم از شما بیشتر هیجان دارم ولی چکنم که نمیشه وگرنه کل داستانو تو یک تست میزاشتم ?تستچی جاااان لطفا خواهش میکنم قبولش کن جان من???و با 20نظر بعدی رو میزارم شاید یکم دیر بزاذم خودتونم میدونین درسا سنگینه?خب تا پارت بعدی خدانگهدار نظر بذین و تستچی ترو خدا دیگه اینو قبول کن
باشه عزییییزم?
11 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
پارت جدید منتشر شد تشکر از همگی❤
تغصیر من نیس بخدا من واقعا واقعا متاسفم???
خب ژبگرا ببخشید طول کشید چون تو بررسی بود احتمالا امشب دیگه تایید بشه امیدواذم و خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی ببخشبد ??????????????????????????
اگه ادامه ندی طرفدارات رو از دست میدیا ....محض اطلاع
تو بررسیه??
بابا به خدا هر ۳۷ ثانیه میام ببینم که گذاشتی یا نه.....منم پارت نهم لیدی نوارم تو برسیه
یک سوال چرا مستر دارک ادامه نمیدی من خیلی داستانشو دوست دارم?
عالیه بعدی بزار
عالی
ممنون بابت نظرات???تا20کامنت پارت بعدی
بابا فستر پلیز دارم میترکم از فضولی
ععععععااااالاالللللبیییییی بود ??????????????????????????????????? لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا بععععدددددددییییییوووووووو ززززوووودددد تررررر بببزززااااااررررررررررر ?????????????????????????????????????????????️?️?️?️?️?️?️?️
عالی
حلالت نمیکنم لعنتی ???????هیجانی که من دارم رو هیشکی نداره????????
خب باادب چخبر?امیدوارم کسی ک فک میکنم نباشی!!