
پارت اول💜💜💜
حس عجیبیه تو چشماش که تا حال احساس نکردم، وقتی از کنارم رد میشه گرمم میشه ، دستام عرق میکنه ، نمیدونم چه مرگم میشه منم میتونم عاشق بشم ، این حقو دارم ، یا باید تا اخر عرمم برای کاری که نمیخواستم بکنم خودمو مجازات کنم ، حالا هر چی باید از اون دختر دور ببینم که حداقل او آسیب نبینه ولی اینم تا حدی نمیشه چون هم دانشگاهی هستیم . پس باید چکار کنم ؟
تو راه دانشگاه بودم که برم خونه که دیدم چند تا پسر دارن برای رونا ، همون دختر قلدری میکنن اولش به روی خودم نیاوردم و سعی کردم بی تفاوت باشم ولی وقتی او پسر به رونا سیلی زد نتونستم جلو خودمو بگیرم رفتم و با هاشون درگیر شدم تا جایی که میتونستم کتکشون میزدم رونا هم هی جیغ میزد و خواهش میکرد که تمومش کنم . رونا : تهیونگگگگگگگگ..... ولشون کن ....... تروخدا ......بیا بریم تهیوننننگگگگ..... کی.....کیم......تتتتتهیونگگگگگگگگگ توروخدا 😢😢😢 دستمو گرفت و با گریه ازم خواست تمومش کنم چشم که چشماش اوفتاد طاقت نیاوردم دست کشیدم .
تهیونگ : این بارو شانس اوردین بعد دست رونا رو گرفتم و بردمش ته : حالت خوبه ؟ رونا : من باید این سوالو از تو بپرسم ته : من خوبم رونا نگاهی به صورتم کرد: اره دارم میبینم چقدر خوبی ته: تا خونت همرات میام تا خیالم راحت بشه رونا : چرا نگران منی ؟ ته : چون مردم حتی اگر نسبتی باهات نداشته باشم غیرتم اجازه نمیده که تنها ولت کنم با ماشینم رونا رو رسوندم خونش رونا : ممنون ..... یه لحظه میشه پیاده شی ؟ ته : چرا مشکلی هست ؟ رونا :نه نمیتونم بزارم با این زخما و کبودی ها برگردی خونه . ته :چیزی نیست من خوبم
رونا : من به حرفت گوش دادم سوار ماشینت شدم تو هم باید به حرفم گوش کنی اولش نخواستم قبول کنم ولی رونا خیلی اصرار کرد. رونا خواست پیاده بشه که کمربندش باز نشد خواستم کمکش کنم که یهو چشمم افتاد تو چشماش چند لحظه محو چشماش شدم وبه خودم اومدم دیدم معذب کمربندو براش باز کردم و از ماشین پیاده شدیم وارد خونش شدیم
رونا : خانواده ام آمریکان کسی خونه نیست بشین راحت باش نشستم رو کاناپه رونا رفت و جعبه کمک های اولیه با یخ اورد نشست کنارم و شروع کرد به کماد زدن به لبام
چشمش افتاد به چشامم از خجالت سرشو انداخت پایین کماد و گرفت سمتم : بیا خودت بزن . کمادو از دستش گرفتم .
رونا : من الان میام ته : کجا ؟ رونا : همینجام برمیگردم رونا رفت و بعد از چند دقیقه با یه سینه از رامیون و کیمچی برگشت رونا :ببخشید چون تنها زندگی میکنم چیزی دیگه ای تو خونه نداشتم
ته: چرا زحمت کشیدی ؟ من باید برم رونا : حتما گرسنته نمیتونم همینچوری بفرستمت بری بخور بعد برو . ته : خودت چی ؟ رونا : من ..... ته : تا تو نخوری منم نمیخورم برو به کاسه برای خودتم بیار رونا : تو بخور من بعدا میخورم ته : پس من برم ؟
رونا : نه نرو . تو شروع کن منم الان برای خودم میارم بعد از خوردن رامیون رونا سینی رو برداشت برد آشپزخونش منم پشت سرش رفتم رونا : چیزی میخوای ؟ ته : نه فقط خواستم تشکر کنم
رونا خجالت کشید : کاری نکردم من باید از تو تشکر کنم امروز کمکم کردی . رونا معذب بود و هی میرفت عقب پشت سرش در کابینت باز بود نزدیک بود سرش بخور به کامینت که تهیونگ دستشو گرفت و کشیدش سمت خودش ، رونا هم افتاد تو بغل تهیونگ..........پایان پارت اول .

قیافه رونا 😍

خونه رونا

آشپزخانه خونه رونا

و اوپا تهیونگ خوشگل خودمون 😍😜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود به تست های منم سر بزن
ممنون
حتما ❤