این داستان داستان یه دختر انیمه ای به اسم شیو که نویسنده است و عاشق یه پسر شده و پسر بعد یه مدت پسش زده 😉
بارون نم نم ،به شیشه پنجره می خورد و باد هم ابر هارو آرم به این طرف و اون طرف می برد هوا صاف بود اما در دلم طوفان شده بود .
بغض گلویم را گرفته بود چطور می تونست آنقدر بی رحم باشه ..
اون منو درک نکرد...
از شدت ناراحتی دوباره دست به قلم شدم ....
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
حتما آجی
سلام عزیزم خیلی خوب بود لطفا ادامه ش بده 😍😍🤗