
سلام بچه ها میدونم خیلی این قسمت دیر شد ولی من با تستچی قهر بودم بخواطر اینکه قسمت ۳ رو حذف کرد و اینکه درس مشق زیاد داشتم ببخشید
بعد اینکه الیا رو بیدار کردم رفتم سراغ گوشیم از حالت پرواز درش اوردم دیدم جیمین گفته امروز جمعه هست میخوای بیای اونجا منم که از خدام بود قبول کردم گفت یه ساعت دیگه میاد
بعد اینکه صبحونه خوردم رفتم تا اماده بشم یه نیم تنه آبی پوشیدم یه چکمه سفید تای بالا ی زانو و یک دامن کوتاه لی یک کت سفید
صدای در عمارت اومد رفتم در رو باز کردم وای خدا این جیمین بود یاا چقدر خوشگله وقتی نگاهاشو روی بدنم حس کردم گفتم که میرم لباس هامو عوض کنم ولی دستمو گرفت گفت نرو همینجوری خوبی بعدش با دخترا خداحافظی کردم رفتم سوار ماشینش شدم
وقتی رسیدیم رفتم با همه سلام کردم همه با خوشرویی جوابمو دادن یکی یکی بغلم کردن چند ساعت گذشت ما کلی میگفتیم و میخندیدیم تا اینکه شکموی جمع(جین) گفت بچه ها من گشنمه منم گفتم غذا دارین همه باهم : نه نامجون: خب پس الان زنگ میزنم از بیرون بیارن که من سریع گفتم نه من درست میکنم و خوشبختانه قبلش به کلاس اشپزی رفته بودم و دوره دیده بودم بعدش همه با خوشحالی قبول کردن منم رفتم تا یه ته چین خوشمزه درست کنم مواد لازمشو گذاشتم کنار بعدش شروع کردم به درست کردن
غذا که حاضر شد رفتم سفره را چیدم بعدش گفتم غذا امادست همه شروع کردن به خوردن همه از غذا تعریف میکردن میگفتن چقدر خوشمزه هست منم خیلی خوشحال بودم بعدش جیهوپ پاشد رفت تو اشپز خونه که یهو........
یااا جیهوپ با یه شیشه شراب اومده بود منم با تعجب گفتم شراب همه گفتن اره چه اشکلی داره منم گفتم نه نه نه نمیشه شراب رو از دست جیهوپ گرفتم رفتم تو آشپز خونه شراب رو گذاشتم سر جاش
ای خدا از دست اینا رفتم میز رو جمع کردم ظرفارو هم دادم کوک بشوره بعدش ظهر بود خوابم میومد که به جیمین گفتم اونم منو با خودش برد تو اتاق خواب خودش با جین که هم اتاقی بودن گفت اینجا بخوابه منم گفتم اخه نمیشه که اونم گفت ببین باران من تورو به چشم خواهرم نگاه میکنم نترس منم با این حرفش اروم گرفتم رفتم بغلش کردم گفتم ممنونم اوپا اونم خندید منم رفتم تو تخت از شانس خوبم تخت دونفره نبود هر کدوم تخت جدا داشتن ....... هر کاری کردم خوابم نبرد که نبرد به صورت غرق در خواب جیمین نگاه کردم که دیدم جین اروم گفت: پیس باران باران منم اروم گفتم چیه چی شده اونم گفت بیا اینجا بخواب منم گفتم خجالت میکشم اونم گفت اخه چه خجالتی بیا منم گفتم نمیشه گفت باشه از رو تخت بلند شد گفت من میرم بیرون پیش نامجون میخوابم تو بخواب اولش میخواستم بگم نه نرو ولی اون دیگه رفته بود منم بیخیال شدم و خوابیدم
پاشدم دیدم ساعت هفته با داد گفتم یااااا من چقدر خوابیدم که جیمین گفت به خدا ما اینجا خواب بودیم گفت ساعت چنده با دیدن ساعت اونم تقربا داد زد بلند شد گفت اخ خاک تو سرم من گفتم عه اوپا نگو اینطوری اونم گفت باش بعدش رفتیم پایین دیگه تقربا شب شده بود میخواستم برم که جیمین اولش یزره ناراحت شد ولی گفت برو منم با همه اعضا خداحافظی کردم جیمین منو رسوند خونه بعدش باهاش خداحافظی کردم از شانس خوبم بابا مامانم اون روز نبودن اگه بودن جرم میدادن که این موقع شب کجا بودی ( ساعت ۱۲ بود ) رفتم تو دخترا اومدن گفتن همه چیز رو برامون تعریف کن منم لباس خواب همیشگیمو پوشیدم براشون تعریف کردم بعدش گوشیمو یه چک کردم گذاشتم رو حالت پرواز بعدش خوابیدم???❤????
خب بچه ها اینم از قسمت ۳ امید وارم دوباره حذف نشه و بازم معذرت میخوام که انقدر معطل تون کردم
کامنت یادتون نره ممکنه بعدی رو دیر بزارم اکه غلط داشتم منو ببخشین حتما بهم مشکلاتمو بگین اگه کامنتا بالا باشه بعدیشو میزارم اکه نباشه نمیزارم خدایی خیلی سرشون ظحمت میکشم کامنت بزارین
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بودش فقط یه چیزی تو اولش گفته بودی بالاخره اومدن ایران حالا ما ایا میتونیم تو ایران با نیم تنه بگردیم؟
راستی می دونستین امروز دوم دسامبر هست و چهار دسامبر تولد جینهه !!!!!!!!!!!!!!!!
اومدم یه خبر بدم
جین امسال بیست و نه سالش می شه و باید بره سربازی و اگر مجبور باشه بره دو سال نمی بینیمش
و شاید امسال هیترا شروع کنن به هیت دادن به جین
و مسخره کردنش
خیلی ها به خاطر انگشتاش ممکنه مسخرش کنن 🥺💔
و لطفا
اگر می تونین
تنبلی نکنین
و برین یوتوب برای موزیک ویدیو مون استریم بزنین تا به هیترا نشون بدیم ما آرمی ها هم هستیم
فکر نمی کنم کار سختی باشه
و اگر بتونین و نکنین
هیچ وقت یه آرمی نیستین
💜💜🥺🥺💔💔😭😭
خیلی خوب بود
راستی من شنیدم می گن ممکنه عید امسال بی تی اس بیان ایران
کسی می دونه راسته یا نه یا ... ؟
بچه ها یه خبر خوب قسمت بعدی رو گذاشتم البته هنوز منتشر نشده ❤
عالی بود منتظر بعدی هستم لطفا زود بذار????????????
چون نظراتون بالا بود به احتمال زیاد امشب پارت بعدی رو میزارم
لطفا اسم شخصیت باران رو به ا-ت تغییر بده اینطوری برام سخته خودم رو تو داستان تصور کنم
و ا-ت یعنی اسم تو هرکس می تونه اسم خودشو جاش بزاره
دیر گفتی عزیزم داستان رو دیشب نوشتم ولی در داستان بعدی چشم
باش ??????؟؟؟؟؟؟
ممنون
خوب بود آفرین???چه خوش شانس بوده?
مرسی عزیزم
عالی بود
ادامه بده
کاش من جای باران یعنی فک کنم جای خودت چون باران اسم خودته البته فک کنم بودم?چرا خدا اخه چرا ما تا نریم یه کشور خارجه نمیتونیم بی تی اس رو ببینیم چرا????