
دوستان فصل سوم ماموریت ما یا همون نیش عقرب رو بهتون تقدیم می کنم راستی از این به بعد دوباره فقط خودم می نویسم
از ادامه فصل دوم از دید الکسا :خب چند روز از عملیات ما گذشته بود و من توی ایالت جرجیا بودم شنیدم که موتورم توی یه پادگان نظامی بردن منم رفتم پادگان جلوی در پادگان دباره از هوش رفتم (همون طور که می دونید الکسا توی فصل قبل یه چیزی خورد و باید کل حافظش پاک می شد اثر اون دارو هنوز روش باقی مونده بود واسه همین بیهوش شد )
از دید رییس پادگان (اسمش پیتر هست مو طلایی و چشم سبز قد بلند و فرمانده گردان هست) یه خانمی داشت بیهوش می شد که من گرفتمش و نامزدم بهم کمک کرد و بردمش توی اتاق پادگان (اسم نامزدش میا هست و دکتره البته اموزش نظامی هم دیده )
نامزدم معاینش کرد و گفت به خاطر مصرف یه دارو هست باید ازمایش خون بده دباره از دید الکسا :وقتی چشمام رو باز کردم یه دختره گفت :باید ازمایش خون بده بعد بایه حرکت سریع اصلحه رو گذاشتم روی سرش و پرسیدم اینجا کجاست دختره که توی دستم بود گفت :
گفت :من دکترم ایشونم رییس گردان هستن ..._اهان تازه یادم اومد دوباره بیهوش شدن .اصلحم رو گذاشتم توی کمرم و گفتم :معذرت می خوام اخه خودتون تصور کنید که یه دفعه چشم باز کنی ببینی توی یه خونه ای..._شما توی پایگاه من چی کار دارید...اون دختره:اینا مهم نیست مهم اینه که من پاد زهر اون دارو رو دارم که مصرف کردی فکر کنم سَرَخسه سیاه خوردی
_اره البته حافظم رو کامل پاک نکرد _یه چند روز باید اینجا بمونی راستی من میا هستم _الکسا در ضمن از دست دادن مخصوصا با دکترا بدم میا اخرین باری که با دکتر دست دادم تقریبا یه ۶۰۰ دلاری ارم پول گرفت _?❤نبابا نترس ازت پول نمی گیرم ولی باید اینجا بمونی تا بیاد دارو وگرنه بهت نمی رسه
_راستی منم افسر گولوکاووس هستم من:اسم کاملت پیتر گولوکاووس نیست _بله اسم پیتره _عععع تو همون بچه سوسولی هستی که همیشه از من کتک می خورد _چی؟_منم و تو توی یه پادگان بودیم وای خب من عاشق تک رویم برای همین پادگان و افرادش رو ترکوندم ..._اکتاویا (افسر الکسا )_اره زدی تو خال_تو اینجا چه *غ*ل*طی می کنی?
_اومدم دنبال موتورم _اگه جات بودم از صد متریاینجا رد نمی شدم بیشتر ادمای اینجا به خونت تشنه ان _نبابا دیگه چی من فقط و فقط موتورم رو می خوام_کدوم موتور یه موتور اینجا اوردن اما می گن مال یه دختره هست که کل ساز مان جاسوسی رو به هم ریخته... نه ...نه ..تو اون نیستی
خودم:فکر می کنی چی به گه ?
_اه چقدر خبرا زود می پیچه ?_دختر تو اون فیلم قتل از مایا رو منتشر کردی _اون که خوبه من یه کار دیگه هم کردم( تو این قسمت الکسا داره به چند روز قبل فکر می کنه و تعریف می کنه مثل فیلما که فکر می کنن صحنش رو نشون می ده ) از در وارد خونه می شم نسبتا بزرگ بود بعد از اینکه یه گشتی توش زدم رفتم توی اتاق خوابش اونجا بود بهش بیهوش کننده تزریق کردم دست و پاش رو به صندلی بستم بعد اصلحه رو بستم به در روبه روش یه نارنجک هم به نخ که یه سرش به صندلی وسل به طوری که اگه صندلی به سمت جلو می افتاد خونه می ترکید و اگه عقب می افتاد یه گلوله شلیک می شد به سرش در هر حالت مایا می مورد (کسایی که نمی دونن مایا همون رییس ساز مان جاسوسی بود بو طلای چشم ابی و قد متوسط) ...
خب پارت یک فصل سوم نیش عقرب (ماموریت ما )رسید ممنون از همراهی تون مثل دفعه قبل ممکنه ۱۰ پارت باشه و فصل چهارم هم برسه اما ترجیح میدم که توی این فصل ۲۰ پارت بدم تا کل داستان تموم بشه سعی میکنم چند تا پارت با هم بزارم ممنون از همراهی تون
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام عالی بود ولی زود تموم کردی😢😢😢😢😭😭😭😭
عالیییییییی بود ولی یه کوچولو کم بود
خدا رو،شکر که ادامه دادی تو خونه یک روز وقت راه می رفتم الان چی کار کنم من داستانت رو هر قسمت رو روزی ۲ بار می خونم
بازم مثل همیشه عالی ادامه بده
ممنون