ماجراجویی در پاریس2

کلویی شرور شده تا ظهر وقتی من و آدرین پیشش بودیم سالم بود احتمالا بعد از رفتن منو آدرین شرور شده بود ولی باید زود تر آکوما رو بگیرم تو همین فکربودم که

گربه سیاه گفت سلاملکم گفتم سلام دیر کردی باید زوتر آکوما رو بگریم گربه گفت باشه جوش نیار کفشدوزک گفتم

خوب بعدش رفتم خونه و خوابیدم تیکی یکهو بیدارم کرد وگفت مرینت پاشو

تبدیل شدم برام خیلی عجیب بود ارباب شرارت برای چی باید توی یک روز دو تا آکوما رو ول کنه یک نفر جدید شرور شده بود بلند گفت

گفتم به همیندخیل باش بگربه سیاه گفتم حواسش رو پرت من از پشت تل بر میدارمو میشکنم گفت

و همینطورهم شد

بلاخره رفتم خونه فردا خداکنه آکوما ول نکنه میخوام بخوابم

صبح شد دیروز چهارشنبه بود امروز مدرسه تعطیله( داره خاطرات مینویسه ) دیروز ارباب شرارت دو تا آکوما رو ول کرد خداکنه

بلاخره تمام شد خداکنه ارباب شرارت دیگه آکوما نفرسته

بچه هانظر میدید