
سلام دوستان سلطانsssr هستم . اینبار هم عاشقانی هم غم انگیز . پس اگه گریه کردید نروید بیرون ادامه بدید. خواستم بگم خواهشن تست های افراد جدید رو هم بخوانید شاید اونا بهتر از ما ها باشن . خب دیگه خیلی حرف نزنیم بریم ادامه . تستچی ممنون که داستان های منو منتشر میکنی??
از چشم ادرین. داچ دیگه یکم اروم شده بود و نینو هم داشت منو دل داری میداد. که مامن و بابای مرینت اومده. تازه داچ اروم شده بود که دوباره گریش گرفت. و رفت تو بغل مامان و باباش و گریه کرد . از چشم داچ. حالم خیلی خراب بود. مامان و بابا پرسیدن چه بلایی سر مرینت اومده .منم هر چیزی که ادرین گف رو گفتم. از چشم ادرین. 1 ساعت بعد. الیاو نینو رفتن . و ساعت دیگه 11 شده بود. مامان و بابای مرینت خواستن بمونن .ولی من و داچ خیلی اسرار کردیم. و ما دو تا شب پیش مرینت موندیم. یکم حال من و داچ بهتر شده بود. داچ انقدر گریه کرد که چشماش سرخ شده بودن و پف کرده بودن. و سرش رو گذاش روی شونه های من و خوابید. منم کمکم خوابم برد و سرمون رو روی شونه های هم گذاشتیم و خوابیدیم.
چشمامو باز کردم دیدم دکتر اومده و میگه مرینت مرده. من افتادم روی زمین و گریه کردم. داچ هم که بیشتر از من ناراحت بود . مامان و بابای مرینت هم اومده بودن و گریه میکردن. دعا میکردم ب.م.ی.ر.م. از چشم داچ. تدرین خواب بود . من از خواب پریدم دیدم ادرین داره م.ی.ل.ر.ز.ه. و داخل خواب میگه مرینت. گفتم حتما داره خواب بد میبینه. صداش کردم ولی بلد نشد. تکونش دادم ولی باز بلند نشد . بعد تو گوشش گفتم ببخشید و تو گوشش فوت کردم. واقعا دلم نمیخواست ولی گفتم داره ر.ن.ج. میکشه. ادرین از خواب پرید و نفس نفس میزد . من یه لیوان اب اوردم و بهش دادم. و زدم رو شونش گفتم درست میشه. نیم ساعت بعد . از چشم ادرین . همینجور م.ر.گ. مرینت میومد جلو چشمم.که یه پرستار داد زد اقای دکتر .....اقای دکتر بیاین.
دکتر و پرستارا رفتن تو اتاق و قلب من مثل چی داشت ر.ی.ز. ر.ی.ز. میشد. پرستارا پردها رو کشیدن . و دیگه من هیچی ندیدم . ربع ساعت بعد. دکتر با گریه اومد و گفت متعاسفم. دیگه هیچ کاری ازمون بر نمیومد. داچ داشت غش میکرد و من داشتم م.ی.م.ر.د.م. به دکتر گفتم میشه باهاش خدافظی کنم. دکتر گفت اره. من رفتم داخل اتاق و در رو بستم. پارچه سفید رو کنار زدم دیدم مرینت س.ر.د. س.ر.د شده بود.
تیکی و پلنک اومده بودن بیرون و گریه میکردن. من اروم لبمو بهش نزدیک کردم و مرینت روبوسیدم. چکه اشکهای خودم ریخت روی صورت مرینت و روی گونه هاش سر خورد. من لبشو تمیز کردم و گفتم اروم بخواب. سرم رو برگر دوندم چشمم به تیکی و پلنک افتاد . یه فکری به زهنم زد
گوشواره ها رو به گوشم وصل کردم و انگشتر هم که توی دستم بود. تیکی گفت نه نباید این کار رو بکنی. ما نباید از این کار ها برای کار های شخصی خود استفاده کنیم .که من گوش ندادم و گفتم تیکی خال ها روشن. بعدشم گفتم پنجه ها بیرو . بعدم گفتم تیکی و پلنک ترکیب شن. یه قدرت بزرگی به ب.د.ت.م. وارد شد ولی من حاظر بودم برای هشقم هر کاری کنم. با خودم زم زمه کردم . مرینت زنده بشه.......
بعد گفتم تیکی و پلنک از هم گزسته بشن . بعد هم به ادرین تبدیل شدم و گوشواره و انگشتر رو گذاشتم تو جیبم و رفتم تو گوش مرینت و گفتم بیدار شو عشقم. بعد محکم دستشو گرفتم. از چشم مرینت. چشمامو به سختی باز کردم . دیدم ادرین دستمو محکم گرفته و گریه میکنه. بهش گفتم مگه ..... هنوز حرفم تموم نشده بود که ادرین . محکم منو گرفت و لبامو ب.و.س.ی.د. بعد دکتر در زد و اومد تو . دهنش باز مونده بود . گفت م.ر.د.ه زنده شده. که ادرین بهش گفت بعد از اینکه شما رفتیم چشماش باز شد. دکتر شونشو انداخت بالا و گفت دیگه من چیزی ندارم بگم. ما خندیدم. مم گفتم ادرین مگه من م.ر.د.ه. بودم . که ادرین همه چیز رو بهم گفت و گونمو بوسید و رفت.
از چشم ادرین. من از اتاق رفتم بیرون . داچ هنوز داشت گریه میکرد. من گفتم به هوش اومد. داچ گفت چی...... من بهش گفتم که بعد اینکه دکتر رفت مرینت اروم چشماشو باز کرد. داچ هم مصل دکتر دیگه حرفی نداشت و دهنش باز مونده بود.
من به داچ گفتم یک زنگ به مامان و باباش بزنه. بعد بهش ،فتم. من برم خونه یکم استراحت کنم اخه خیلی خستم و 2 شبه نخوابیدم. داچ گفت خیلی ممنون که امشب کنارم بودی. بعد زدیم قدش و من سوار ماشین شدم
تو ماشین نشستم و خیلی خوشحال بودم . زنگ زدم به الیا و بهش گفتم مرینت به هوش اومده . بعد الیا به قول یک نویسنده عزیز یه جیغ بنفش کشید . من گفتم خدافظ و گوشیمو بستم. رفتم خونه. در باز بدر. یادم افتاد که بابام حافظش پاک شده بود. از زبان راوی. بچه ها چیز های اصلی یادشون نمیره. و موزه لوور نزدیک خونشونه. ??از زبان ادرین. رفتم تو خونه گفتم سلام ولی جوابی نشنیدم دوباره سلام کردم ولی دوباره جوابی نشنیدم. رفتم تو پزیرایی دیدم بابا افتاده روی ز.م.ی.ن.
سلام بچه سلطانsssr هستم نظرهافراموش نشه. نظر ها و ب.د.ی های رومان منو بگید.و خواهش دارم که رومان های افراد تازه وارد رو بخوانید شاید بهتر از ما ها باشن و استعداد اصلی پیش اونا باشه. بچه ها اینن ایمیل جدید منه. رومان من عشق دوطرفه هست اول اون رو بخوانید خواهشننظر بالای 15 بعدی رو میگذارم. پس برید و نظر ها تون رو بگذارید. امیدوارم از تست من خوشتون اومده باشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
مرینتو بکش باز
خیلی بدی
نه سلطان جان من با یکی دعوام شد دیدم این جا کامنت گذاشته
من که هر چی تست مینویسم یادم میفته ولی این کارو نکردم یا اون کارو
لطفا به کامال منم سه سری بزنید
نه چرا مرینت بمیره؟
سلام?B?من ورنیکا هستم سازنده تست خون آشام کوچک بیا دیگه دعوا نکنیم،??
مگه من دعوا میکنم
بچه ها بالای 10 تا کامنت بعدی رو میگذارم
عالی بود اصلا عالی تر از عالی بعدی رو زود بزار???????
جیغ بنفش???
اره یکی نوشته بود یادم نیست کی بود?
خوب بود.نمیدونم اونsssrاسمت معنیش چیه ولی من تا داستانتو میبینم میگم سلطان سسر????قصد توهین ندارما ناراحت نشی?
نه بابا ناراحت چی، نگاه من سینا هستم 12 سالمه رفیقم بهم میگن سلطان sssrهم مخفف ویژگی های منه . اگه م یخواهین منو همون سینا صدا کنید.
اوکی سینا???(سریع پسر خاله شدم???)
اگر مرینت میمرد قشنگ تر میشد